پیوستگی آیات تا آیه 18 روشن است، این آیات سیر سخن
خود در مورد ارسال رسول را خطاب به مکذبان کافر ادامه داده است، آیه 19 با اسم
اشاره «هذه» به مجموعه آیات 15 تا 18، اشاره دارد و آن را بعنوان تذکره الهی معرفی
می کند (إنّ هذه تذکره).
آیه 20 ارتباط ادبی با
آیات قبل ندارد و سیر مفهومی جدیدی را در ارتباط با فرمان شب زنده داری
آغاز می کند.
قرآن در جاهایی که می خواهد الگویی عمومی ارائه کند و یا اندرزی فراگیر در داستان های خود مطرح کند، از کلمات عامی مانند مردی از خاندان فرعون (مؤمن/28) یا زن لوط و زن نوح (تحریم/10) استفاده می کند.
جایگاه خاص زنان و نقش تعیین کننده و محوری آنان در اغلب داستان های قرآنی نیز دیده می شود; (تحریم 10 و 11) . زنان در داستان های قرآنی، به وضوح معرفی می شوند و شخصیتی مستقل دارند.
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی بردن به اسرار عالم، چراکه در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «ما ملأ آدمى وعاءً شراً من البطن: « انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پر نکرده است، شکم که پر شد راه فهم مسدود می شود، انسان پرخور هرگز چیزفهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی نخواهد برد.
در
حالات امیر مؤمنان (سلاماللهعلیه) نقل شده که حضرت روزی به باغبانش فرمود: غذایی
داری؟ عرض کرد: غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه
کردهام، حضرت فرمود: حاضر کن! حضرت دستها را شست و آن غذا را میل فرمود سپس به
شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمی که با این غذای ساده سیر می شود! بدا به حال کسی
که شکم او وی را به آتش ببرد
استاد جوادی آملی.
قرآن کریم درصدد این است که جامعه بشری را زنده کند، این حیاتی که برای همه ما هست که مشترک بین حیات انسانی و حیات حیوانی است اما یک سلسله مشترکاتی بین انسان و فرشتههاست که اصرار قرآن کریم بر این است که ما را به آن حیات مشترک بین انسان و فرشته برساند که ما هم بشویم در حدّ فرشته! ائمه ما(ع)، معلمان فرشته شدن هستند! در حدّ فرشته شدن برای ما مقدور است لذا فرمود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یحْییکُمْ»دعوت پیامبر همان دعوت خداست. اینها میخواهند ما را زنده کنند، فرمود دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید که اینها شما را زنده میکنند.
برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی
سیر فرامین خدای متعالی خطاب به پیامبر 6 با امر «قم» آغاز شده و این سیر تا آیه 11 به وضوح ادامه یافته است؛ ادامه آیات سیاق نیز با آیه 11 در ارتباط است؛ خدای متعالی در این آیه پیامبر 6 را به واگذاری مکذبان به خودش فرمان داده است (ذرنی و المکذبین ـ مرا با مکذبان تنها گذار) و آیات 12 تا 14، در بیانی تعلیلی نسبت به این فرمان، به عذابی که خدا برای مکذبان فراهم کرده است، اشاره می کند، (إن لدینا .....).
علت جدایی سیاق دوم از ماقبل: الف). آیه 15 ارتباط ادبی با آیات قبل ندارد. ب) از ابتدای این آیه سیر مفهومی جدیدی در مورد ارسال رسول از طرف خدای متعالی، آغاز شده است. ج) بخلاف آیات قبل که خطاب به پیامبر بود، مخاطب این آیه و آیات بعد مکذبان هستند.
دریافت
حجم: 28 مگابایت
نکته جالب در داستان های قرآنی، شکسته شدن حصار زمان است . گاهی حتی یک داستان در دل داستان دیگر آورده می شود; در حالی که در زمان های مختلف رخ داده اند . این خصوصیت قرآن، باعث می شود تا انسان با دقت و موشکافی، سعی در چیدن صحیح قطعات مختلف این داستان ها نماید و تمرکز بیشتری پیداکند.
امشب شب هجران دو دلداده باشد شام وداع همسرى آزاده باشد
چشم از خدیجه برنمى دارد پیمبر خون جگر ازدیده مى بارد پیمبر
کوچه های شهر را غمی سنگین فرا گرفته است. فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!
کعبه نیز چند روزی است بر فرشته ای لبخند نمیزند و مگر میتوان چهره نورانی رسول خدا صلی الله علیه وآله را گرفته و اندوهناک دید و بی تفاوت بود؟!
وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم، آهسته در گوش دیگری گفت: «خدیجه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله سخت بیمار است»، زمزم گویی دیگر نمی جوشید، اشک می افشاند! حتی سنگریزه های حرم نیز دریافته اند دل رسول خدا صلی الله علیه وآله از چه لبریز غم است.
این رسول خداست که از خانه بیرون می آید؛ چقدر شکسته شده! آه، این قطرات اشک است که از چشمان آسمانی اش می ریزد؛ چه شده؟ خدای من، چه بر زبان زمزمه می کند؛ «انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»
خدایا! به فاطمه صبر بده!
خدیجه علیهاالسلام ، همسری مهربان، که با شنیدن اولین ندای وحدانیت، رو به سوی قبله می کند و خدای را به یکتایی می خواند، پذیرای پیامبری مبعوث و لرزان بازگشته از حرا و شاهد نبوت، اکنون آرام، آرمیده است.
«تنهایی» به گریه می افتد، هنگامی که ناچار باید همدم رسول خدا شود.
امّا خدیجه، هرگز رنج تنهایی را بر محمد بر نمی تابد و دختر کوچک خویش را به تیمارداری پدر می گمارد. زین پس، فاطمه علیهاالسلام تیماردار و غمخوار پدر خواهد بود، در لحظه های خاکستر و سنگ و دشنام.
پروردگارا! همسر فداکار محمد صلی الله علیه وآله و سلم به سوی تو می آید؛ زنی که برای دین تو و در راه رسول تو، از دنیا چشم پوشیده و غرق در جمال نور است؛ کوله باری از زخم زبان قبیله قریش را لِه کرد و پر افتخار، خود را همسر وفادار محمد امین نامید تا یار و یاور رسالت او باشد و نامش در پیشگاه حق، در صف اولین زنان بزرگ عالم درآید.
از راه دور سلامی عرض می کنیم خدمت بزرگ بانوی عالم اسلام:
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
.
از ابتدای آیه 38 سیر جدیدی در مورد عاقبت اعمال در قیامت و گفتگوی بهشتیان و جهنمیان در آن روز آغاز می شود.
پیوستگی آیات این سیاق، تا آیه 48 روشن است؛ این آیات در قالب گفتگوی «اصحاب الیمین» با مجرمان از عاقبت بد مجرمان و علت گرفتاری آنها به این عذاب سخن می گوید؛
آیه 49 نیز با «فاء» نتیجه گیری (فما لهم عن التذکره معرضین)، به ماقبل متصل شده است، این آیه، با مبنا قرار دادن عاقبت ذکر شده برای مجرمان، سؤالی از سر تعجب پرسیده است: حال که چنین عاقبتی برای مجرمان در نظر گرفته شده، پس چرا مجرمان از تذکره الهی گریزان هستند؛
اتصال ادامه آیات تا پایان سوره نیز روشن است، این آیات با بازگشت مکرّر ضمیرها (کأنهم، منهم، لایخافون،) و تکرار «کلّا» (کلّا بل لا یخافون، کلّا إنه تذکره)، به ماقبل متصل شده است.
دریافت
حجم: 28.6 مگابایت
پیامبر گرامی اسلام که دراخرین جمعه
ماه شعبان خطبه ای ایراد کرده و فرمودند: ماه رمضان فرصت مناسبی است تا
انسان با استغفار، خود را از بند گناه و هوس ها آزاد کند و سپس به
بیان آداب ماه مبارک رمضان پرداخته و در بخشی از آن خطبه، یکی از آداب ماه
مبارک رمضان را صله ارحام و حفظ زبان بیان می کنند.
معظم له در شرح بخشی از این خطبه بیان می دارند: «وَصِلوا أرحامَکم وَاحفظوا ألسنتکم»ارحام را مورد صله و دیدن قرار داده و زبانتان را حفظ کنید. نه تنها هنگام روز که روزه هستید، بلکه در طول ماه، این امور را رعایت کنید. چون اینها آداب روزه نیست، آداب ماه روزه است. بحثى در آن نیست که روزهدار موظف است زبانش را حفظ کند، امّا وقتى شب رسید آیا مىتواند هر چه خواست بگوید؟ فرمود: در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.
امام صادق (علیهالسلام) از اجداد گرامشان از رسول الله
(صلىاللهعلیهوآلهوسلم) نقل فرمودهاند که: «من عَرِف الله وعظّمه مَنَع
فٰاه من الکلام وبَطْنه من الطعام وعنّا نفسه بالصّیام والقیام» فرمود:
براى اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفى را نزند، معرفت خدا لازم است.
کسى که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خداى عظیم، هر حرفى
را نمىزند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد، آلوده نمىکند. لذّت
خوردن چند لحظهاى است که غذا در دهان است. کسى که خدا را شناخت کنار هر سفرهاى نمىنشیند. عنایت دارد که خود را با روزه گرفتن بپروراند؛ خودش را
فراموش نمىکند.
یکى از نصیحتطلبان به اباذر نوشت که مرا نصیحت کن.
اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزیزترین دوستانت ستم نکن». دوباره آن
شخص نوشت که این مطلب روشنى بود، انسان که به دوست عزیزش جفا نمىکند.
اباذر در جواب نوشت: عزیزترین افراد نسبت به آدم، خود «او» است. (هیچ کس به
اندازه خود آدم پیش انسان عزیز نیست) فرمود: جان خود را نیازار، چون هر
گناهى که انسان مرتکب مىشود، فشارى است که بر جان خود وارد مىکند.
کسى که تنها مواظب باشد هر حرفى را نزند، پرخورى نداشته باشد یا هر غذایى
را نخورد، روزهاش را بگیرد، نمازش را بخواند، چنین کسى از مؤمنان معمولى
است نه اولیاى خدا. اولیاى الهى اهل تأمل و تفکر و تعمق هستند. حرف مىزنند
ولى حرف آنان یاد حق است. قال رسول الله: «إنّ أولیاء الله سکتوا فکان
سکوتهم ذِکْراً، ونظروا فکان نظرُهم عِبْرة، ونطقوا فکان نُطْقهم حکمةً،
ومشوْا فکان مشْیهم بین النّاس برکةً، لولا الآجال التى قد کتب الله علیهم
لم تستقرّ [لم تقرّ] أرواحهم فى أجسادهم خوْفاً من العذاب وشوقاً إلى
الثواب». به مؤمن معمولى مىگویند: زیاد حرف نزن؛ به مؤمن عارف
مىگویند: مرتب سخن بگو، مردم را هدایت و به یاد حق متذکر کن.
اخلاق - در محضر استاد جوادی آملی
ملائک، بیتاب و اشکریزان بر گرد حجرهای کوچک، در اطراف بستری محقر، یکی از غمبارترین لحظههای تاریخ را به نظاره نشسته بودند. بزرگ بانوی اسلام، خدیجه کبری، ساعات آخر عمر خویش را میگذراند. برترین مخلوق خدا، رسول خاتم کنار بستر او دلشکسته و محزون به وصایای خدیجه گوش فرا میداد. ناگهان خدیجه از سخن باز ایستاد و فرمود: «وصیت دیگرم را از زبان فاطمه به شما خواهم گفت که شرم، مانع گفتارم میشود».
پیغمبر خدا نیز با لبخندی تلخ، آن دو را تنها گذاشت. چیزی نگذشت که فاطمه کوچک آکنده از اندوه، از حجره بیرون آمد و نگاه منتظر پدر را اینگونه پاسخ گفت: «مادر فرمود به پدرت بگو من از قبر وحشت دارم؛ از شما میخواهم لباسی را که هنگام نزول وحی الهی به تن داشتید، به من عطا کنید تا آن را کفن خویش سازم ـ تا مایه آرامش من گردد...حتم
دارم که رفتنی هستم به خدا
می سپارمت آقا
خواهشِ مادرانه
ای دارم جانِ تو، جانِ
دخترم زهرا
حسرتِ
دیدن عروسی او به دلم ماند!
چاره ای هم نیست
درشبِ خواستگاریِ
دختر غمِ بی مادری، غمی
کم نیست
مادرم؛
حق بده که بی تابم چشم هایم
به اشک ناچار است
نیستم در کنار او
وقتی بین دیوار و در
گرفتار است
دخترِ
پابه ماهِ بی مادر دردهایی
نگفتنی دارد!
کاش بودم، شنیده
ام با او در و همسایه دشمنی
دارد
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣