مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید


ای حضرت روح الله، عیسی پسر مریم                             میلاد همایونت، مسعود و مبارک باد

تنها نه که ترسایان دلخوش به وجود تو                           ما امت احمد هم زین عید، خوش و دلشاد

ای معجزه گر حتی، در کودکی و خُردی                          وقتی که سخن گفتی بر منبر گهواره

هرگز نشود کهنه این قصه اگر گویند                              هر جا و به هر مذهب، هر ساله و صد باره

حضرت عیسی بن مریم(ع)، پیامبر بزرگ الهی، در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی یعنی ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد؛ امّا با این حال تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) دقیق نبوده و در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. در این ایام مسیحیان جهان؛ به دلیل آغاز سال نو میلادی و سال روز میلاد حضرت عیسی علیه السلام؛ در جشن و سرور و شادی به سر می برند.

خداوند در قرآن از حضرت عیسی (ع) به عنوان «کلمه‌الله» یاد می‌کند، حضرت عیسی (ع) از کوچکی در گهواره سخن می‌گفت و این نماد واقعی اعجاز در زمان خودش است و نشان دهنده قدرت الهی است. او خود را به عنوان عبدالله می‌داند، تمام پیامبران نیز به همین شکل بوده‌اند که قبل از اینکه به مقام پیامبری و بعثت برسند، به مقام عبودیت رسیده‌اند. ما نیز جایگاه حضرت عیسی (ع) را قبول داشته و از ایشان به عنوان نبی‌الله و نماینده خدا بر روی زمین یاد می‌کنیم و به آن اعتقاد داریم.

 حضرت عیسی ابن مریم تنها پیامبری است که بدون پدر به دنیا آمد و این امر دلالت می کند که حضرت اعجازی همیشگی را نزد خود داشتند. "کلمه الله" یعنی آن پیامبری که وقتی ایشان را می‌دیدید، اعجاز خداوند همواره کنارشان بود. ایشان بدون پدر از دامان پاک‌ترین مادر هستی به دنیا می‌آید و در سه روزگی وقتی مادرشان مورد توهین بزرگان یهود قرار می گیرد به اذن خدا به سخن می‌آیند و علاوه بر سخن، ‌ پیشگویی می‌کنند و با رد ادعای تهمت زنندگان به دامان مادر گرامی‌شان خود را به عنوان یکی از پیامبران الهی معرفی می‌کنند.

حضرت عیسی علیه السلام چهارمین پیامبر اولوالعزم است. پیامبری که علاوه بر موعظه کردن، بیماران را شفا می داد و ارواح خبیث را از روان جن زدگان بیرون می راند؛ یاور مستضعفان و محرومان اجتماعی بود، به زنان و کودکان بسیار احسان می کرد و با سختگیری های برخی از فریسیان و تندروی های انقلابی متعصبان مخالف بود.

درقرآن کریم نام حضرت مسیح ۲۳ مرتبه با اسم عیسی، ۱۱ بار با نام مسیح و ۲ مرتبه به وصف ابن مریم آمده است. واژه عیسی در زبان عبری به معنای «خدا کمک می کند» و مسیح به معنای «نجات دهنده» است که به زبان یونانی به «کریستوس» ترجمه شده به همین دلیل به پیروان مسیح «کریستیان» می گویند.

از طرفی، کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، مسیح یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان علیه السلام نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ که مفصل در قرآن کریم و در دیگر منابع مسیحی در عهد جدید و قدیم، بدان اشاره شده است.

در مورد چگونگی تولد، اختلافی بین قرآن و اناجیل وجود دارد، اناجیل می گویند: وقتی عیسی مسیح در آن آغول گوسفندان که عیسی به دنیا آمد، فرشتگان، چوپان هایی که در اطراف آن منطقه بودند را خبر کردند که بیائید در اینجا نوزاد مبارکی به دنیا آمد است و مجوسی هایی که از شرق به آن منطقه آمده بودند به دنبال یک ستاره که در محل تولد، طلوع کرده بود به آن منطقه رفته بودند؛ و وقتی هم که مردم به آنجا آمدند، همگان فکر می کردند که عیسی فرزند مریم و یوسف است و طبق گزارش اناجیل، هیچ کس اطلاع نداشت که حضرت عیسی پدر ندارد. اما اسلام، نامی از یوسف نجار نمی برد و بیان می کند که در محل تولد حضرت عیسی فقط حضرت مریم(س) هست و وقتی که به واسطه روح القدس به این فرزند آبستن می شوند در ابتدا خیلی ناراحت می شوند، ولی خدا در این خصوص و برای تسلی دل حضرت مریم می فرماید که این امر الهی است.
 همگان از تولد عیسی تعجب می کنند و به او تهمت می زنند و حضرت عیسی به خاطر رفع این تهمت در گهواره سخن می گوید و مسئله تولد عیسی به سرعت در بین بنی اسرائیل می پیچد:
«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا(۲۷)یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوک امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّک بَغِیًّا (۲۸)فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کیْفَ نُکلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (۲۹)قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا (۳۰)وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (۳۱)وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا(مریم آیات ۲۷-۳۲) حتی در انجیل «متی» اولین مطلبی که در این خصوص آورده است، نسب نامه عیسی علیه السلام است و در حقیقت نام اجداد یوسف نجار را می شمارد و در واقع ایشان را فرزند یوسف نجار معرفی می کند...

قرآن کریم در آیه 157 سوره نساء، بر پندار قوم یهود و عقیده بعضی از فِرق مسیحیت درباره مرگ حضرت عیسی خط بطلان می کشد. در این آیه آمده است: «گفتند که ما مسیح، پیامبر خدا، را کشتیم. بلکه آنها او را نکشتند و دار نزدند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد. آنان که درباره انتقال حضرت مسیح به عالم بالا اختلاف و گفت و گو می کنند در شک و تردیدند. یقیناً عیسی کشته نشده است؛ بلکه خداوند او را نزد خود برد که او قادر و داناست».

این آیه شریفه، مؤید این است که حضرت عیسی(ع) کشته نشد، بلکه به آسمان رفت. یهودیان مدعی قتل عیسی(ع) بودند و مسیحیان نیز گمان می‍کردند یهود، عیسی(ع) را با دار زدن، کشته اند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آنچه از ظاهر آیات قرآن برمی آید، حضرت عیسی(ع) در نزد خداوندِ متعال زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به او ایمان آورند.

شباهت های حضرت مهدی(عج) و حضرت مسیح(ع)

حضرت عیسی(ع) نواده دختری «یسّی» است. مهدی(ع) نیز از جانب مادرش، نرجس خاتون، نواده دختری «یسّی» است، زیرا او دختر یشوعا، پسر قیصر، شاه روم و از نسل داود پیامبر(ع) بوده و مادرش از اولاد یکی از حواری های عیسی(ع) به نام شمعون صفا، وصی حضرت عیسای مسیح است، که وی نیز نواده عیسی(ع) است.

آن گونه که از ظاهر برخی آیه ها و روایت ها بر می آید، هنگامی که حضرت مسیح(ع) به دنیا آمد، خداوند متعال ولادت او را پنهان نگاه داشت و به مریم دستور داد به مکان «قصّی» رفته و در آنجا پناه گیرد. سپس زکریا و همسرش، خاله مریم، در پی او روان شده و او را یافتند. پس از آن، حضرت عیسی(ع) معجزه آسا به سخن آمده و خود را معرفی نمود.

در مورد امام زمان(ع) نیز خداوند بزرگ، حمل مادر و هنگام ولادتش را مخفی داشت و پس از به دنیا آمدن هم، جز حکمیه و مادرش، و بعدها گروهی اندک از یاران ویژه، کسی آگاه نشد. البته از حدیث های رسیده استفاده می شود که در شرایط مناسب، امام عسکری(ع) او را به برخی از مردم دیگر نیز معرفی کرده است. امام زمان(ع) پس از وفات امام حسن عسکری(ع) و نماز بر پیکر آن حضرت، طولی نکشید که از طریق سرداب مقدس، در پس پرده غیبت قرار گرفت.

نقل شده است که مهدی قائم آل محمد(ع) از نسل علی بن ابی طالب(ع) است. وی در اخلاق، اوصاف، شکلف سیما، شکوه و هیبت، چون عیسی بن مریم است؛ خداوند به همه پیامبران هر چه داده، به او نیز داده با اضافاتی.

و عامه نیز روایت کرده اند: آن جناب شبیه ترین مردم است به عیسی بن مریم. هر چند ابن عربی گوید: «موعود منتظر(ع) در آفرینش چون رسول اکرم(ع) و در اخلاق یک درجه پایین تر از اوست، زیرا بدیهی است که کسی نمی تواند در سطح پیامبر اکرم(ع) باشد»، ولی از روایات شیعه استفاده می شود که آن بزرگوار، شبیه پیامبر خاتم (ع) هستند.

نقش حضرت عیسی مسیح(ع) در حکومت جهانی امام زمان(عج)

رهبر حکومت جهانی اسلامی، حضرت مهدی (عج) است و عیسِی بن مریم (ع)، این پیامبر اولوالعزم الهی به همراه آن حضرت در راه جهانی شدن ارزشهای قرآنی، ایشان را یاری می نماید. یکی از عوامل تاثیرگذار در پیشرفت انقلاب جهانی مهدوی و برقراری حاکمیت جهانی اسلامی در سراسر جهان، حضور این پیامبر الهی در کنار قائم آل محمد(ص) است.

در زمان ظهور آن حضرت، مسیح(ع) نزول خواهند کرد و در رکاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و این به مفهوم خاتمیت و خاتم الاوصیاء بودن آن بزرگوار است؛ و در روایت آمده که آن بزرگوار به حضرت مسیح(ع) احترام نموده و مسیح(ع) گوید: «کسی را نرسد که بر ائمه اهل البیت(ع) تقدم بجوید و حق تقدم با شماست».

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «سوگند به آن کسی که مرا مژده آور راستین قرار داد، اگر از عمر جهان، جز یک روز نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن قدر طولانی می کند، تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از خروج او، عیسای روح الله فرود می آید و در پشت سر وی نماز می گزارد، آن گاه زمین با فروغ پروردگار خویش روشن می شود و حکومت مهدی به شرق و غرب گیتی می رسد»

از آن جا که در این دوران عده بسیار زیادی از مردم را پیروان حضرت عیسی(ع) تشکیل می دهند و ایشان، آن حضرت را به عنوان منجی و مصلح جهانی می دانند، با دیدن این صحنه و به پیروی از پیامبر خود به حضرت مهدی (عج) علاقه مند شده و به حضرتش گرایش و ایمان می آورند و این مطلب، خود یکی از اسباب پیروزی آن حضرت، در این حرکت و قیام عظیم جهانی او است

"میلاد این پیامبر عظیم الشأن را به همگان خصوصاً جامعه مسیحیت تبریک می گوییم".

مُژده ای دل که مسیحا نفسی می آید                      که ز أنفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم هجر نکن ناله و فریاد که من                        زده ام فالی و فریادرسی می آید

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست                          این قدر هست که بانگ جرسی می آید

تفسیر های روایی یکی از بهترین انواع تفسیر است . یعنی ببینیم اهل بیت علیهم السلام و پیامبر اکرم صلوات الله علیه در ذیل هر آیه چه نکاتی فرمودند؛ قطعاً یک روایت تفسیری که در پاسخ یک سوال قرآنی نقل شده با بقیه تفاسیر نه تنها برابری نمی کند بلکه هزاران برابر بهتره البته با رعایت نکات تخصصی و فنی تشخیص روایات ...

تفسیر سوره مبارکه یس


برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 10 مگابایت

حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ»؛ زبان یک نیش عقربی است که اگر شما او را رها بکنید نیش می‌زند. این زبان می‌تواند انسان را نجات بدهد، می‌تواند ـ خدای ناکرده ـ انسان را به دام بیندازد؛ لذا درباره زبان بیست گناه ذکر کردند که گفتند زبان «قلیل الجِرم و کثیر الجُرم» است و چون «کثیر الجُرم» است؛ این را به عنوان تشریح گفتند، هر روز زبان از اعضا و جوارح سؤال می‌کند که حالتان چطور است؟ آنها به زبان می‌گویند اگر تو بگذاری، دست و پا و مانند آن، اینها در امان هستند. فرمود اگر این را رها کردی، این آدم را عقر می‌کند پی می‌کند.

اینکه فرمود زبان، یعنی همه دست و پا و جوارح مواظب هستند که زبان چه می‌کند. این زبان اگر عقال نشود هر حرفی دلش بخواهد می‌زند دست و پا هم قیام می‌کنند.

بعد فرمود: «الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ»؛ در اینجا باید این روایت را با قرآن الهی تفسیر بکنیم. در قرآن وقتی سخن از زن و مرد است، فرمود: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ﴾، زن لباس مرد است و مرد لباس زن است. لباس، انسان را از سرد و گرم حفظ می‌کند، یک؛ آبروی انسان را حفظ می‌کند، دو؛ زیور و فخر انسان را در پذیرایی‌ها و مهمانی‌ها تأمین می‌کند، سه. زن و مرد باید حافظ یکدیگر باشند، یک؛ از سرد و گرم روزگار یکدیگر را حفظ کنند، دو؛ فخر و زیبایی و زیور یکدیگر باشند، سه؛ این پیام قرآن خداست که زن و مرد را آفرید.

بعد فرمود زندگی جامعه را دو رکن اساسی اداره می‌کند: ﴿خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها﴾، از یک سو؛ ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾، از سوی دیگر. اینها بیانات خدا در قرآن است که انسان چه زن و چه مرد را آفرید. فرمود زن و مرد دو رکن اساسی‌اند که هر کدام این کمال را دارند، ولی در یکی بیشتر از دیگری است: ﴿جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾؛ یعنی اصول خانوادگی را این دو عنصر دوستی و گذشت اداره می‌کند و لاغیر! مسئله جهیزیه و مهریه یک امر عادی است که طرفین ادا می‌کنند؛ اما آن جهیزیه قرآنی و مهریه قرآنی همین دو چیز است. فرمود: ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾، 1/ دوستی عاقلانه باعث تحکیم بنیاد خانواده است، 2 /  همه ما غیر از معصومین(علیهم السلام) لغزش‌هایی داریم، هر کدام از ما اگر لغزیدیم دیگری مهربانانه از این لغزش بگذرد؛ ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾.

 در خانواده‌های ما شیعه‌ها می‌بینید که زن و مرد پیر علاقه‌شان به یکدیگر خیلی بیش از علاقه دو تا جوان است؛ چون براساس این قرآن تربیت شدند. دوستی عاقلانه و گذشت از اشتباهات دیگری مهربانانه؛ ﴿وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً﴾.

بعد در تنظیم امور خانواده هم فرمود مسکن را باید مرد تهیه کند، اما سکینت و آرامش را که بالاتر از مسکن است به عهده زن است: ﴿خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها﴾، سکینت فراهم شدن خیلی سنگین‌تر از مسکن فراهم کردن است. این کار سنگین را قرآن به عهده زن‌ها گذاشته است؛ چون زن را طرزی خدا آفرید که او قدرت بر رحم و مهربانی دارد، این مهربانی آن ملات است. درست است مرد می‌تواند مهربان باشد، ولی این هنر در مرد کم است. فرمود زندگی را، خانواده را، اساس جامعه را رَحم اداره می‌کند و ملکه رَحم زن‌ها هستند، ﴿خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها﴾؛ این عظمت زن است. این جلال زن است، این شکوه زن است، این حق‌شناسی خدا درباره زن‌هاست.

ما را به صله رحِم دعوت کردند، فرمودند که صله رحم واجب است و اگر کسی عمداً بدون عذر صله رحم را قطع کند، مورد طعن است. آنها که ﴿وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ﴾، مشکل جدّی دارند، لعن بر اوست. صله رحم واجب است و ارتباط واجب است، با تلفن، با نامه، با رفت و آمد، با عرض سلام، با عرض ادب. این ارحام خود را باید حفظ بکنیم ولی ما مأمور به صله اصلاب نیستیم، مأمور به صله ارحامیم! همه ما به هر حال پدری داریم، پدربزرگی داریم، این از اصلاب آمده است؛ اما از اصلاب آن هنر ساخته نیست که خانواده را اداره کند، از ارحام ساخته است، آن رحم است، آن ادب است، آن مهربانی است. آنها که اهل اصول خانواده‌اند وقتی مادر را از دست می‌دهند، احساس غربت می‌کنند ولو سنّشان سنّ هفتاد یا هشتاد باشد. این رحامت و این هنر را ذات اقدس الهی به زن‌ها داده است. ما مأمور به صله ارحام هستیم نه صله اصلاب. اصلاب آن هنر را ندارد که در ما رحم و رحامت ایجاد کند. این مادری مادر است که می‌تواند این کار را بکند؛ لذا فرمود اساس خانواده این است. لباس یکدیگر هستند، چرا یکدیگر را برهنه می‌کنند؟ می‌دانید این طلاق ـ خدای ناکرده ـ اگر در جایی رخنه کند چه می‌شود؟ وجود مبارک امام(سلام الله علیه) فرمود ـ خدای ناکرده ـ اگر طلاق در جایی رخنه کرد آن خانه‌ای که با طلاق ویران شده است، این بافت فرسوده به آسانی ساخته نمی‌شود.

 ما غیر از ائمه و قرآن، چه پناهگاهی داریم برای تأمین زندگی خود؟! آنکه ما را آفرید به زبان قرآن و عترت دارد با ما حرف می‌زند. این جوان که گفت ما رها کردیم آزاد شدیم، نمی‌داند که بر آن پدر و مادر بیچاره چه می‌گذرد! هر وقت آن مادر این دخترِ رهاشده را می‌بیند در رنج و غصّه است. فرمود طلاق بدترین کار است. چرا طلاق هست؟ برای اینکه مواظب زبان نیستیم. آن اصالتی که مربوط به زن‌ها است ما به حرمت نگاه نداشتیم. فرمود آن سرمایه‌ای می‌تواند خانواده را حفظ بکند مادر است، زن است. صُلب آن قدرت را ندارد که جامعه و خانواده را نگهداری و نگهبانی کند؛ اما رحامت و رحِم چون محور رحم است، آن را خدای سبحان مظهر رحمت قرار داد.

اساس خانواده باید حفظ بشود ـ إن‌شاءالله ـ تا ذات اقدس الهی وقتی فرمود لباستان را در بر کنید ما بگوییم: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ﴾.

گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

 

امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای ایراد فرموده که استکبار را خیلی دقیق و در عین حال خیلی شیرین و جذّاب به عنوان بزرگترین مانع پذیرش حق در هر رتبه ای معرفی کرده است که خلاصه اش این است: خانمها! آقایان! مؤمنین! مؤمنات! تا روز قیامت اگر خواستید حقی را به کسی منتقل کنید، اگر استکبار داشته باشد مطلقاً اثر ندارد، مطلقاً! هزاران دلیل و استدلال هم بیاورید اثر نمی کند، نه به خاطر اینکه شما ضعف داریدبلکه به خاطر این است که او زمین شوره زار شده و این باران را جذب نمی کندف بر او اثر نمی گذارد... خطبه 192 نهج البلاغه معروف به خطبه قاصعه...


برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 13 مگابایت

چند مقدمه :

1/ راز ماندگاری نهج البلاغه چیست؟

خود مولا امیرالمؤمنین علیه السلام در انتهای خطبه 175 راز ماندگاری حرفهایش در دلهای لایق را اینگونه بیان می کند:

  " یا ایها الناس به خدا قسم هر چه به دیگران گفتم ، قبلش خودم به آن عمل کردم."

2/ نهج الباغه را می توان کتاب اندیشه سیاسی امیرالمؤمنین(ع)، سیره امیرالمؤمنین(ع) و بهترین شرح و تفسیر قرآن کریم دانست.

3/ شأن مولا امیرالمؤمنین (ع) شأن حفاظت از دین است؛ او یعسوب الدین است و دو جلوه دارد. جفت منابع اصلی دین دست مولاست. قرآن و پیامبر ؛ هر دو را هم خودشان به او داده اند و فرمودند جز این نمی شود...

 

برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
حجم: 17.6 مگابایت

    مقدمات تفسیر و چیستی و چگونگی تأثیر گذاری آن بر جسم و جان آدمی

    استاد : حجت الاسلام حمید رضا مهدوی ارفع


    برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید
    حجم: 9.9 مگابایت

    حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «مَنْ حَذَّرَکَ کَمَنْ بَشَّرَکَ»؛ کسی که شما را از عواقب کار بد ترساند، به شما مژده داد، مثل اینکه مژده داده باشد. گفت اعتیاد نکن، رفیق بد نگیر، حرف بد نزن، کسی تحذیر کرد و شما را برحذر داشت، یعنی گفت: ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾؛یعنی هوشتان را بگیرید، عقلتان را بگیرید، با چراغ عقل حرکت کنید؛ مثل آن است که به شما مژده داد، برای اینکه با چراغ عقل که حرکت کردید، به مقصد می‌رسید.

    گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

     

    برخی از مستشرقین و مخالفین اسلام، دروغها و حرفهای بی اساسی را مطرح می کنند مثل اینکه اسلام با شمشیر و زور گسترش پیدا کرد یا می گویند اسلام با تکیه بر زر و سیم پیش رفت... ما منکر شجاعت و ایثار و فداکاریهای امیر المؤمنین(ع) و بخشش ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها نیستیم. اما اینکه اسلام خودش تحرّک و قدرت نداشت و به زور بر امتها تحمیل شد، حرفی بی اساس و تهمت است. اوایل اسلام که پیامبر قدرتی نداشت و تا سال دوم هجری جنگی رخ نداد و حال آنکه در این 15 سال عده زیادی مسلمان شدند...

    حجم: 20.7 مگابایت

    وَإِنْ کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لاتَّخَذُوکَ خَلِیلا ﴿٧٣﴾ 

    کفّار براى جذب انبیا و رهبران نیز طرح و برنامه دارند. و اگر مقام عصمت نبود پیامبر هم تحت تءثیر قرار می گرفت. لذا رهبران مذهبى باید از توطئه‌هاى دشمن در جهت ایجاد سستى و تغییر در مواضع مکتبى، هوشیار باشند. زیرا تا مسلمانان دست از مکتب و آیین خود بر ندارند، کفّار و دشمنان، دوست واقعى آنان نخواهند شد، دشمن به کم قانع نیست، مى‌خواهد شما را از مکتب جدا کند. اگر دوستى و ارتباط با افراد و کشورها به قیمت چشم‌پوشى از مکتب و مقدّسات باشد، بى‌ارزش است...

     


    دریافت
    حجم: 15.9 مگابایت

    در بیان نورانی دیگری حضرت علی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ»؛ به هر حال انسانی که متوسط می‌اندیشد ﴿إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾، اصلاً مال را مال گفتند چون طبع به آن میل دارد، نه چون عقل به آن مایل است. وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) فرمود: عقل را عقل گفتند برای اینکه این زانوی جموح و چموش انسان شهوتران را او عقال می‌کند. قرآن لغت تازه نیاورد، مصداق تازه آورد. این کلمه «عقل» در عرب بود اما وقتی دین آمد، مصداق تازه آورد؛ یعنی بیان کرد که عالم، عالم غیب است و شهادت، این کلمات هم دو مصداق دارد: مصداق غیب و مصداق شهادت. عقال شهادت همین زانوبند جموح و چموش است، عقال غیب عقل است که شهوت و غضب را می‌بندد. چرا عقل را عقل گفتند؟ برای اینکه یک زانو زانوی شهوت است یک زانو زانوی غضب، این دو تا زانوی سرکش را عقال می‌کند. این بیان نورانی رسول خداست.

    مال که ماده شهوت است، آن عقل این را عقال می‌کند، نمی‌گذارد طغیان کند که ﴿إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾. اما اگر آن را در راه خیر صرف کند یا از راه حلال به دست بیاورد ولو اندک، این عقال شده است وگرنه مال حرام تا آبروی آدم را نبرد رها نمی‌کند؛ این کاری است که ذات اقدس الهی به همه ما هشدار داد. فرمود مال حرام، حرف حرام، نگاه حرام، از هر کسی صادر بشود این در خط تولید می‌افتد. این چنین نیست که انسان حرفی زد یا کاری را کرد یا مالی را گرفت، بگوید گذشت؛ «ماضی ما مضی»، خیر! چیزی نمی‌گذرد مگر اینکه در خط تولید می‌افتد، این اصل اوّل.

    اصل دوم آن است که ما یک موجود معطّل در نظام هستی نداریم که چیزی در عالم موجود شده باشد و عطله باشد؛ نه در چیزی اثر بگذارد، نه از چیزی اثر بگیرد نداریم. چون در خط تولید می‌افتد، بعد از ده سال یا بیست سال معلوم می‌شود که فلان کس این کار را کرده، در زندان می‌افتد یا اعدام یا غیر اعدام، می‌شود آبروریزی. ممکن نیست کسی کاری بکند بگوید گذشت. هیچ موجودی, معدوم نخواهد شد، هر چه یافت شد، می‌افتد در خط تولید.

    یک وقت است که ذات اقدس الهی جبران خیر می‌کند. وجود مبارک موسای کلیم به خضر(سلام الله علیهما) عرض کرد ما هر دو خسته اینجا آمدیم، اینجا هم که مسافرخانه ندارد، مردم این منطقه هم که ما را به عنوان میهمانی نپذیرفتند: ﴿فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا﴾، شما دستور می‌دهید ما اینجا بایستیم این دیوار شکسته و خراب را بسازیم برای چیست؟ با اینکه اهل این منطقه ﴿فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا﴾. حضرت در رازگشایی فرمود این دیوار برای دو تا بچه یتیم بود، تحت آن گنج بود، اینها باید بزرگ شوند و از زیر دیوار، آن گنج را بگیرند و زندگی آنها تأمین شود: ﴿کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً﴾؛ پدر آنها کارهای خیری می‌کرد. مرحوم امین الاسلام و دیگران نقل کردند منظور از این پدر جدّ هفتم یا هفتادم بود. حالا هفتاد سال قبل یا بیش از هفتاد سال قبل جدّش یک آدم خیّری بود کار خیر می‌کرد، این افتاد در تولید بعد از هفتاد سال یک خضر راه آمد، مشکل او را حلّ کرد.

    برهان مسئله این است که چون جدّش یا پدرش آدم خوبی بود، خدا ما را رساند تا این دیوار را بچینیم. خضر راه همیشه هست. این نه اختصاصی به موسی و خضر(سلام الله علیهما) دارد نه مختص قبل از آنها بود نه مختص بعد از آنها؛ همواره خضر راه در راه است. از طرفی هم: ﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدیدٌ﴾؛ او همواره در راه است. هرگز خیال نکنیم حرفی که زدیم مالی که گرفتیم آبرویی کسی را بردیم، گذشته گذشت! هیچ چیز نمی‌گذرد. هر کاری که کردیم در خط تولید می‌افتد. مگر اینکه با توبه آن را ترمیم بکنیم. در نظام هستی یعنی نظام عالم طبیعت، اینجا جای تغییر و تبدیل هست. شما ببینید بدبوترین کود وقتی در تحت تدبیر بهترین کشاورز قرار بگیرد، یا می‌شود گل یاس یا می‌شود سیب و گلابی. اینجا جای تبدیل و تغییر است. کار توبه این است، کار اِنابه این است، کار توجه این است. همه کفّار صدر اسلام که سالیان متمادی در برابر بت سجده می‌کردند اینها شدند یا سلمان یا اباذر یا عمار یا مقداد. ما تا نفس می‌کشیم جای تغییر است.

    «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ»  اما تا زنده‌ایم جای تغییر و تبدیل است. اینجا جای تغییر و تبدیل است؛ چون ما در عالم حرکت هستیم از عالم حرکت به عالم ثبات می‌رسیم نه سکون. بهشتی‌ها اگر میلیاردها سال در بهشت بمانند خسته نمی‌شوند، چون آنجا جای سکون نیست، جای ثبات است. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که دو دو تا چهارتا خسته نشده که دو دو تا چهارتا؛ الآن میلیون‌ها سال دو دو تا چهارتاست؟ برای اینکه او نه زمان دارد نه زمین. ما به جایی می‌رسیم که نه زمان داریم نه زمین. ثابت می‌شویم نه ساکن؛ لذا خستگی ندارد. مگر فرشته‌ها خسته می‌شوند؟! در بیانات نورانی حضرت امیر در همین خطبه اوّل نهج البلاغه این است که فرشته‌ها سالیان متمادی مشغول سجود و رکوع و ذکر و تسبیح و تکریم و اجلال الهی هستند احساس خستگی نمی‌کنند، چون انسان از قلمرو خستگی یعنی حرکت می‌آید بالا و می‌شود ثابت. ما چنین موجودی هستیم، ولی تا در عالم طبیعت هستیم جا برای تغییر و تبدیل هست. فرمود مال ماده شهوات است و آن عاملی که این ماده سرکش را عقال می‌کند عقل است که قبلاً هم فرمودند: «لَا غِنَی کَالْعَقْلِ».

    گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه

     

    مختصر درباره ای از ما

    مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
    مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

    دسته بندی ها

    حدیث هفته

    حدیث 135

    حضرت فاطمه سلام الله علیها

    فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

    خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

    کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

    بایگانی