مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

قرآن حکیم است یعنی چه؟ «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» (یس/2) در قرآن داریم که قرآن حکیم است. حکیم است، یعنی لغو و بیهوده و ضعف ندارد. هر دانشمندی کتاب که می نویسد، در چاپ دوم می نویسد چاپ دوم با تجدید نظر، یعنی در چاپ دوم یک چیزهایی فهمیدم که در چاپ اول نفهمیده بودم یا فهمیدم که چه چیزهایی ضعف است. تنها کتابی که هیچ تجدید نظر نشده است قرآن است. زیرا از علم بی نهایت است. علم ما محدود است، یک روزهایی سوادمان زیاد می شود، می گوییم: کار دیروزمان غلط بوده است. قرآن حکیم یعنی ضعف، تجدید نظر در آن نیست.
قرآن یعنی چه؟ اصلاً کلمه قرآن یعنی چه؟ قرآن یعنی خوانده شده، خواندنی. اینکه به قرآن، قرآن می گویند، زیراخواندنی است. چند آیه قرآن دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی در جلد 15 المیزان می فرماید: ما حدیث متواتری نداریم و حدیث محکمی نداریم که دلیل بر این باشد که قرآن چند آیه است. ولی قرآن هرچه هست همین است، منتهی آیه هایش را مثل یک کله قند که شما بگویید، چند حبه قند می شود. یک کلة قند قطعاً همین است. یعنی تمام مسلمین بدون اختلاف معتقدند، که این قند همین است. منتهی در این که این کله قند چند حبه می شود، اختلاف وجود دارد. ممکن است ریزتر خرد کنند، حبه ها بیشتر شود. ممکن است درشت تر خرد کنند، کمتر شود. بین شیعه و سنی هیچ فرق نمی کند . منتهی بعضی از آیات در یک سوره 227 آیه است و در یک شمارش دیگر 230 آیه. این به این معنا نیست که در یک مورد 3 آیه حذف شده است. یک مقدار آیه هایش را بزرگتر گرفته است و یا دیگری کوچکتر گرفته است.
ادامه مطلب
٣- روزه آزمون اخلاص
قال امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «فرض الله ... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق». (نهج‌البلاغه، حکمت٢۵٢)
امام على علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
۴-روزه یادآور قیامت
قال الرضا علیه‌السلام: «انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر». (وسائل‌الشیعه، ج۴، ص۴، ح۵؛ علل‌الشرایع، ص١٠)
امام رضا علیه‌السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شده‌اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به‌واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابن.

آیة الحق مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبائی درباره ماه‌های رجب، شعبان و رمضان فرمود:
هان ای برادران عزیز و گرامیم؛ آگاه باشید! متوجه و هشیار باشید که ما در قرقگاه زمانی (ماه‌های رجب، شعبان و رمضان) داخل شده ایم!
و همانگونه که در زمین‌های حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می‌شود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می‌رسد. پس چقدر نعمت‌های پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است؟
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبه ایست که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است. مقصود همان دستور توبه ایست که رسول خدا (ص) در ماه ذوالقعدة الحرام داده اند و در کتب ادعیه مثل «مفاتیح الجنان» آمده و چهار رکعت نماز دارد، و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جائیکه توان و قدرت و استطاعت داریم!.»
«پس (ای برادران عزیر) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) یا روز جمعه؛ و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمائید.
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمی‌پسندد). و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمائید....

تلاوت صفحه 151:

قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 33  از سوره مبارکه مومنون
وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ کَذَّبُواْ بِلِقَاءِ الاَخِرَةِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فىِ الحَیَوةِ الدُّنْیَا مَا هَاذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ‏ْ یَأْکلُ‏ُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ
ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می‏ کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشری است مثل شما; از آنچه می‏ خورید می‏ خورد; و از آنچه می‏ نوشید می ‏نوشد! (پس چگونه می تواند پیامبر باشد؟!)
 نکات تفسیری :
1-دعوت انبیا بر اساس آزاد سازى مردم از سلطه‏ ى اشراف و ستمگران است وبه همین دلیل، اشراف بیش از دیگران با انبیا مخالفت مى‏ کنند. (قال الملأ)
2-مخالفان چون جرأت ندارند که منطق و اصل اصلاحات انبیا را نفى کنند، مى‏ گویند: انبیا لایق آن اصلاحات نیستند. (بشر مثلکم)
3- زندگى انبیا، یک زندگى عادّى است. (یاؤکل یشرب)
4- اشراف از مسائل معنوى و علمى غافلند. (یأکل یشرب) (امیرالمؤمنین (علیه السلام)مى‏ فرماید: حسادت آنان سبب گفتن این کلمات شد.
قرآن یک واقعیاتی دارد که آن واقعیات برای همه اصل و ریشه است. قرآن برای همه عصرها و نسل هاست . بعضی کتاب ها یک زمانی و دورانی دارد و دورانش طی می شود و تمام می شود ولی قرآن برای همه عصرها و نسل هاست. یعنی قصه هایی نیز که نقل می کند، ممکن است قصه مال زمان خاص و نسل خاصی باشد، اما آن قصه به درد هر زمانی می خورد. از باب نمونه اگر می گوید: یوسف را بردن به اسم بازی در چاه انداختند، ممکن است کسی بگوید: به من چه ربطی دارد؟ در زمان دنیای علم و صنعت این که به درد ما نمی خورد و چند هزار سال پیش یوسفی بوده و برادرانش حسود بودند او را به اسم بازی بردند و او را در چاه انداخته اند. به من چه ربطی دارد؟ نه وقتی می گوید یوسفی بود و او را بردند، یعنی بچه ها شما را هم ممکن است، ببرند. یوسف را پرت کردند، یعنی شما را نیز پرت می کنند. یوسف را به اسم بازی بردند، یعنی بچه ها الان چند میلیون جوان را به اسم بازی بردند و از هدفهای اصلی دور کردند...
گاهی وقتها ممکن است یک کشوری بگوید: گوش بده ببین که این توپ در بازی فوتبال بین بلژیک و آلمان توپ بلژیک کجا می رود، تا نفهمی نفت خودت کجا می رود.!!! گاهی اوقات به اسم بازی ما را از مسائل اصلی دور می کنند. وقتی قصه یوسف را که نقل می کند، می گوید: حواست جمع باشد. قرآن داستانهایش شامل همه انسانها می شود. چیزی در قرآن نیست که بگوییم این مال زمان خاصی بوده است. هر آیه ای از قرآن گر چه تاریخی باشد، به پیشانی ما هم این تمبر می چسبد.
این را از لحاظ ادبیات عرب می گویند: جری. جری یعنی جریان دارد. اکنون نیزحرفهای سیاسی می زنند. می گویند یک جریانی در کار است، فرق است بین جریان و جرقه. جرقه یعنی پیش بینی نبود، خط و خطوط و برنامه و تشکیلاتی نیز نبود. همین طوری پیش آمد. یکبار یک کسی آمد و به کسی می رسد و یک سیلی نیز به اومی زند. ولی این جرقه است، مست بود، گیج بود، حواسش پرت بود، داد زد. این جرقه است. جریان یعنی قبلاً دیشب نشسته اند، که وقتی دم در رسیدی تا سلام کرد او را بزن. اگر یک سیلی بر اساس برنامه ریزی قبلی باشد، می گویند: جریان و اصلاً بی برنامه ریزی باشد جرقه است.
ادامه مطلب

این ماه [رمضان]، ماه ضیافت الهی است. پذیرایی خداوند از بندگان خود در این ماه - که یک پذیرایی معنوی است - عبارت است از گشودن درهای رحمت و مغفرت و مضاعف کردن اجر و ثواب اعمال خیری که بندگان در این ماه انجام می‌دهند. روزه ماه رمضان هم یکی از مواد همین ضیافت عظیم الهی است، که مایه تصفیه روح انسان و ایجاد زمینه طهارت قلبی روزه‌دار است.
این ماه [رمضان]، همچنین بهار قرآن است. انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قوی‌تر و عمیق‌تر می‌کند. بدبختی جوامع اسلامی، به خاطر دوری از قرآن و حقایق و معارف آن است. آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمی‌فهمند و با آن انس ندارند، وضعشان معلوم است. حتی کسانی هم که زبان قرآن، زبان آنهاست و آن را می‌فهمند، به خاطر عدم تدبر در آیات قرآن، با حقایق قرآنی آشنات نمی‌شوند و انس نمی‌گیرند. می‌بنید که آیه «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» (سوره نساء، 141) – یعنی خداوند مؤمنین را زیر دست و زبون کفار قرار نداده است – در کشورهای عربی و به وسیله مردم عرب زبان در دنیا خوانده می‌شود، اما به آن عمل نمی‌گردد. در آیات قرآن، توجه و تنبه و تدبر [نمی‌کنند]؛ لذا کشورهای اسلامی عقب مانده‌اند.

بیانات مقام معظم رهبری ، مهر ماه 1384

١- پایه‌هاى اسلام
قال الباقر علیه‌السلام: «بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه». (فروع کافى، ج،۴ ص۶٢، ح١)
امام باقر علیه‌السلام فرمود: اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.
٢- فلسفه روزه
قال الصادق علیه‌السلام: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر». (من لا یحضره الفقیه، ج٢، ص۴٣، ح١)
امام صادق علیه‌السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.
تلاوت صفحه 150 :

قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 28  از سوره مبارکه فرقان
یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا
ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!
نکات تفسیری :
1- دو دوستى در یک دل جا نمى‏ گیرد. (دوستى پیامبر و دوستى انسان گمراه) «اتّخذت مع الرسول... لم اتّخذ فلاناً خلیلاً»
2- دوستان منحرف، عوامل شیطانند. «فلاناً خلیلاً - و کان الشیطان»
تلاوت صفحه 149 :

قطره ای از دریای بیکران کلام الهی:
آیه شماره 26  از سوره مبارکه فرقان
الْمُلْکُ یَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَانِ وَ کَانَ یَوْمًا عَلىَ الْکَافِرِینَ عَسِیرًا
حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است; و آن روز، روز سختی برای کافران خواهد بود!
نکات تفسیری :
1- مالکیّت و حکومت خداوند، واقعى و حقیقى است، نه اعتبارى و عارضى و ظالمانه. «الملک یومئذ الحق»
2- قیامت روز جلوه‏ ى رحمت الهى است. «الملک یومئذ الحق للرحمن...»
اما قرآن نامهاى زیادى دارد. «عروة الوثقى، عزیز، علم، على حکیم، فضل، قرآن عظیم، حکیم، کریم، مبین، مجید، قصص، کتاب الله، کتاب الحکیم، متشابه، مثانى، مرفوعه، مصرق، مطهره، مکرمه، مهیمن، موعظه، آیات، بصائر، حکمت، حق الیقین» لقب برای قرآن زیاد است..
اوصافی در قرآن است درباره خود قرآن است. قرآن خود می گوید که نور است و شفاء است، حکیم و کریم و مجید است. مثل تبیان، بیان، موعظه است، ذکر و تذکره هست، هدی است، لا ریب فیه است. حال به باز کردن بعضی از این اوصاف می پردازیم.
قرآن شفاء است. شفاء در مقابل مرض است. همین گونه که جسم ساختمانی دارد، عوارضی که این ساختمان را از بین می برد، می گویند: مرض. انسان نیز فطرتی دارد که حوادث و عواملی که آن فطرت را بهم می زند، مرض می گویند... پس بدن ما سلامتی دارد، که همان آفرینش الهی است و مرض دارد، که همان کارهای تحمیل شده به این دستگاه آفرینش است. ما همه یک فطرت طبیعی داریم و وقتی کارهای خلاف فطرت به آن تحمیل می شود... مثلاً آدم حرف حق را که پذیرفت (شنید باید بپذیرد) اگر حق راپذیرفت، می گویند: فطرتش سالم است. اما اگرعناد و لجاجت ورزید، می گویند: قلبش مریض است. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (بقره/10) قرآن به آدمهایی که لجباز هستند، می گوید مریض است. نه اینکه درد چشم و پا و دندان و کمر دارد، بدنش درد نمی کند، این روحش مریض است. چون روح سالم روحی است که حق را بپسندد و بپذیرد. لجبازی مرض است. (مرض) کفر ونفاق نیز مرض است.
اما از بعضی آیات معلوم می شود که فقط مرض کفر و نفاق نیست. مثلاً قرآن می گوید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض» (احزاب/60) منافقین و آنهایی که مریض هستند، مرض روحی دارند. منافقین و آنهایی که مرض روحی دارند را کنار هم گفته است. معلوم می شود آنهایی که مرض روحی دارند فقط منافقین نیستند. در آیه ای دیگر داریم که : «وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُون» (مدثر/31) مریض های روحی و کافرین چنین حرفی می زنند. پس پیداست مریض های روحی یک گروهی هستند، و کافرین گروه دیگری هستند. اگر مرض همین کفر و نفاق فقط باشد، نباید اینها را از هم جدا کند. همین که می گویند: «الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ » یا «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُون» اینها را از هم جدا کرده اند، معلوم می شود کافر و منافق یک گروه هستند و مریض ها یک گروه دیگر هستند. پس ممکن است کسی منافق و کافر نیز نباشد ولی مریض باشد.
ادامه مطلب

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی