مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

گشت نورانی از امام دهم                           ماه ذیحجه روز پانزدهم
چشم زهرا، از این عطا روشن                   شادمان، زین پسر، امام نهم
از فرش تا عرش، امتدادِ فرشته است و نور.... ...
و مدینه، چشم به راهِ طلوعِ دهمین خورشید، لحظه‌ها را می‌شمارد.
امشب، دلِ شب، چلچراغی درخشان در آسمانِ مدینه است.
امشب، حرم آسمان، چراغانی ست. ستاره ها، فانوسهایی روشن در دستِ فرشتگان، و ماه، روشن ترین آیینه بر طاقچه آسمان است امشب.
امشب، فرشتگان بر خانه خورشید نُهُم، سبد سبد گلِ بهشتی می‌پاشند.
امشب، نوزادِ مبارکی به دنیا می‌آید تا خورشیدِ هدایتِ انسان به ملکوت شود.
او می‌آید تا پرچمدار علم مکتب جعفری باشد.
او می‌آید تا با نورِ دانش، ظُلمت «متوکل عباسی» را بشکافد.
او می‌آید تا خون خدا را در شریان جهان مرده جاری کند.
او می‌آید تا آسمان را چون کوله باری سبز بر دوش گیرد و رسالت هزاران ساله دین را به مقصد برساند.
خورشید دهم، می‌آید تا پدر خورشید یازدهم و دنیای گل نرگس باشد.
امشب، مدینه در باغی از عطر گُل محمدی جاری ست. شانه‌های شهر، خیس باران گُل و ستاره است.
از هفت آسمان، صدای دَف می‌بارد. و آوای تهنیت فرشتگان در ملکوت شب شنیدنی ست.

"هدیه میلاد این گل خوشبوی فاطمی صلوات "

  ارتباط امام هادی با شیعیان و بالعکس چگونه بود؟
هرچند دوران آخرین امامان شیعه(ع)  همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود، در عین حال در همین دوران، شیعه در سر تا سر بلاد اسلامی گسترده شده بود. میان امام هادی(ع)  و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. هر چند امام هادی بیشتر دوران امامتشان در سامرا و تحت مراقبت عباسیان بودند، اما شیعیان به طرق مختلف از جمله به شکل فروشندگان دوره گرد و ... خدمت امام می رسیدند، همچنین امام هادی از طریق وکلاء و نمایندگانی که در شهرهای مختلف داشتند با شیعیان خود ارتباط داشت؛ سیستم وکالت، ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود. وکلا علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازنده‌ای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند.

پیکر امام هادی (ع) چگونه تشییع شد وچه کسی بر بدن مبارک ایشان نماز خواند؟
معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرده و به شهادت رساند. مردم در تشییع پیکر امام هادی به صورت خود سیلی می‌زدند و گونه‌های خود را می‌خراشیدند. بدن مطهر امام را بر دوش گرفته و از خانه ایشان بیرون بردند و جلوی خانه «موسی بن بغا‌« قرار دادند، وقتی معتمد عباسی آنان را دید، تصمیم گرفت، بر بدن امام نماز بگزارد. از این رو، دستور داد بدن امام را بر زمین گذاشتند و بر جنازه حضرت نماز خواند، ولی امام حسن عسکری
(ع)  پیش از تشییع بدن مطهر امام(ع)  به اتفاق شیعیان بر آن نماز خوانده بود. سپس امام را در یکی از خانه هایی که در آن زندانی بود، به خاک سپردند. ازدحام جمعیت به قدری بود که حرکت کردن در بین آن همه جمعیت برای امام عسکری(ع)  مشکل بود. در این هنگام، جوانی مرکبی برای امام آورد و مردم امام را تا خانه بدرقه کردند.

1. مسعودی،ترجمه اثبات الوصیه، ص 456.

شهادت این امام  بزرگوار را به محضر امام زمان "ارواحنا فداه" و همه شیعیان ودوستداران اهل بیت تسلیت عرض می نماییم.

یکى از بادیه نشینان به در خانه امام هادی (ع) آمد و پس از دیدن ایشان با صدایى ضعیف گفت: یابن رسول اللّه من مردى از اعراب کوفه و از موالیان و محبّان جدّت على بن ابى طالب(ع) هستم، سنگینى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشایى نمى شناسم.
حضرت متاثر شدند و لیکن خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و کمکى از دستش ساخته نبود لذا به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آنکه : اعرابى از حضرت مبلغ معینى طلبکار است، سپس کاغذ را به او داده گفتند: این کاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت دیدى عده اى نزد من جمع شده اند برخیز و طلبى را که در این کاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگیر که چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده. اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى که حضرت به سامرّا بازگشت عده اى به دیدن او آمدند که در میان آنان ماموران حکومت عباسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت که اعرابى از راه رسید و کاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذکور در آن شد، امام (ع) به عذرخواهى پرداخت لیکن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تاکید مى کرد.
حاضرین در مجلس متفرق شدند و جاسوسان متوکل شتابان ماجرا را به گوش خلیفه رساندند او نیز دستور داد تا سى هزار درهم نزد حضرت ببرند، وقتى که اعرابى آمد حضرت پول ها را به او داده فرمودند: این پول ها را بگیر و بدهى خود را بپرداز و باقى مانده را خرج خانواده ات کن.
اعرابى گفت: یابن رسول اللّه بدهى من کمتر از یک سوم این مبلغ است لیکن خداوند بهتر مى داند که رسالت خود را میان چه کسانى قرار دهد و پول ها را برداشته با خشنودى تمام و با خیال راحت به سوى خانواده اش رفت و همچنان براى ناجى خود امام هادى که او را از فقر و سختى نجات داده بود دعا مى کرد.
برگرفته از کتاب زندگانی امام هادی (ع) تالیف باقر شریف قرشی.

حدیثی درباره کودکی حضرت هادی(ع) است که وقتی معتصم در سال دویست و هجده هجری، حضرت جواد(ع) را دو سال قبل از شهادت ایشان از مدینه به بغداد آورد، حضرت هادی(ع) که در آن وقت شش ساله بود، به همراه خانواده‌اش در مدینه ماند، پس از آنکه حضرت جواد(ع) به بغداد آورده شد، معتصم از خانواده حضرت پرس‌وجو کرد و وقتی شنید پسر بزرگ  حضرت جواد، علی‌ بن محمد(ع) شش سال دارد، گفت: این خطرناک است، ما باید به فکرش باشیم.

معتصم شخصی را که از نزدیکان خود بود، مأمور کرد که از بغداد به مدینه برود و در آنجا کسی را که دشمن اهل بیت(ع) است پیدا کند و این بچه را به دست آن شخص بسپرد تا او به عنوان معلم، این بچه را دشمن خاندان خود و متناسب با دستگاه خلافت بار بیاورد.

این شخص از بغداد به مدینه آمد و یکی از علمای مدینه را به نام الجُنَیدی که جزو مخالف‌ترین و دشمن‌ترین مردم با اهل بیت(ع) بود،-در مدینه از این قبیل علما آن وقت بودند- برای این کار پیدا کرد و به او گفت: من مأموریت دارم که تو را مربی و مؤدب این بچه کنم، تا نگذاری هیچ کس با او رفت‌و‌آمد کند و او را آن طور که ما می‌خواهیم تربیت کن، اسم این شخص الجنیدی در تاریخ ثبت است، حضرت هادی(ع) هم همان طور که گفتم، در آن موقع شش سال داشت و امر، امر حکومت بود؛ چه کسی می‌توانست در مقابل آن مقاومت کند؟

بعد از چند وقت یکی از وابستگان دستگاه خلافت، الجنیدی را دید و از بچه‌ای که به دستش سپرده بودند، سؤال کرد، الجنیدی گفت: بچه؟ این بچه است؟ من یک مسأله از ادب برای او بیان می‌کنم، او باب‌هایی از ادب را برای من بیان می‌کند که من استفاده می‌کنم! اینها کجا درس خوانده‌اند؟ گاهی به او، وقتی می‌خواهد وارد حجره شود، می‌گویم یک سوره از قرآن بخوان، بعد وارد شو- می‌خواسته اذیت کند- می‌پرسد: چه سوره‌ای بخوانم؟ من به او گفتم: سوره بزرگی، مثلاً سوره آل‌عمران را بخوان، او خوانده و جاهای مشکلش را هم برای من معنا کرده است، اینها عالمند! حافظ قرآن و عالم به تأویل و تفسیر قرآنند، ارتباط این کودک ـ که علی‌الظاهر کودک است، اما ولی الله است، «و آتیناه الحکم صبیّا»ـ  با این استاد مدتی ادامه پیدا کرد -و استاد یکی از شیعیان مخلص اهل بیت شد.

شد غلامی که آب جو آرد                                  آب جوی آمد و غلام بِبُرد

در نبرد بین امام هادی(ع) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی(ع) بود، در زمان امامت آن بزرگوار، شش خلیفه  یکی پس از دیگری آمدند و به درک واصل شدند، آخرین نفر آن‌ها معتز بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله کوتاهی مرد.

این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنی‌عباس تار و مار شدند، به عکس شیعه.

شیعه در دوران حضرت هادی(ع) و حضرت عسکری(ع) و در آن شدت عمل، روز به روز وسعت پیدا کرد و قوی‌تر شد.

حضرت هادی(ع) 42 سال عمر کردند که بیست ‌سالش را در سامرا بودند، آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی می‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترک نزدیک به خود را -با ترک‌های خودمان، ترک‌های آذربایجان و سایر نقاط- اشتباه نشود که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد.

این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمی‌شناختند و از اسلام سر در نمی‌آوردند، به همین دلیل، مزاحم مردم می‌شدند و با عرب‌ها و مردم بغداد اختلاف پیدا کردند، در همین شهر سامرا عده قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی(ع) جمع شدند و حضرت توانست آن‌ها را اداره کند و به وسیله آن‌ها پیام امامت را به سر تا سر دنیای اسلام با نامه‌نگاری و ... برساند.

امام هادی(ع) همه این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خون‌ریز همان شش خلیفه و علی‌رغم آن‌ها انجام داده است، حدیث معروفی درباره وفات حضرت هادی(ع) هست که از عبارت آن معلوم می‌شود که عده قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند، به گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آن‌ها را نمی‌شناخت؛ چون اگر می‌شناخت، همه‌شان را تار و مار می‌کرد، اما این عده چون شبکه قوی‌ای به وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمی‌توانست به آن‌ها دسترسی پیدا کند.

یک روز مجاهدت این بزرگوارها ائمه(ع) به قدر سال‌ها اثر می‌گذاشت، یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سال‌ها کار کنند، در جامعه اثر می‌گذاشت، این بزرگواران دین را همین طور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأموران باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی‌بن‌اکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یک علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها به کل، کلک آن کنده می‌شد و تمام می‌شد.

این مجاهدت و تلاش ائمه(ع) نه فقط تشیع، بلکه قرآن اسلام و معارف دینی را حفظ کرد، این است  خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا، ‌اگر اسلام انسان‌های کمربسته نداشت، ‌نمی‌توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی به وجود بیاید، باید یواش یواش از بین می‌رفت.

اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبران این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین می‌رفت، تمام می‌شد، و اصلاً هیچ چیزش نمی‌ماند، اگر هم می‌ماند، از معارف چیزی باقی نمی‌ماند، مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلی‌شان تقریباً هیچ چیز باقی نمانده است.

اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیر طبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت، البته در راه این کار بزرگ، کتک خوردن، زندان رفتن و کشته شدن هم هست که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود.

نقل از کتاب انسان 250 ساله روایت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر انقلاب از زندگانی این امام همام

 

نقل از کتاب انسان 250 ساله روایت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر انقلاب از زندگانی این امام همام

امروز که زمین و آسمان می گرید                                                  از بهر غریب سامرا می گرید
جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند                                                چون مهدی صاحب الزمان می گرید
امام ابوالحسن علی النقی هادی (ع) ملقب به امام “هادی”، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال ۲۱۲ هجری در اطراف مدینه در محلی به نام ” صریا” متولد شد.
آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن (ع) به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال ۲۳۳ به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
امام هادی (ع) به لقبهای دیگری مانند نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم(ع) و امام رضا (ع) نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم (ع)، ابوالحسن ثانی به امام رضا (ع) و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی (ع) اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن ۶ یا ۸ سالگی یعنی در سال ۲۲۰هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت ۳۳ ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
ادامه مطلب
میلاد با سعادت امام علی النقی (علیه السلام) بر همه شیعیان مبارک باد.

حضرت امام هادی(ع) دهمین چراغ فروزان هدایت، در نیمه‏ ی ذی حجّه‏ ی سال ۲۱۲ ق در قریه‏ ای در نزدیکی مدینه به دنیا آمد. مادرش سَمانه معروف به سیّده می‏باشد. ابوالحسن ثالث کنیه‏ ی حضرت و هادی، نقی، مرتضی، فقیه، امین و متوکل، از القاب آن امام هستند. مُعتَصِم، واثق، متوکل، مُنتَصَر، مُستَعین و مُعتزّ از خلفای دوران حیات امام هادی(ع) بوده‏اند. پنج فرزند برای آن حضرت ذکر شده است. امام هادی(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در سن هشت سالگی به امامت رسیده و عهده‏ دار ولایت مسلمانان گردید. آن حضرت در همان دوران خردسالی، آن چنان از علم و هوشیاری و کمالات فوق العاده‏ ای برخوردار بود که اطرافیان را حیران می‏ نمود. امام دهم، همچنین در راستای انتشار مکتب تشیع به تربیت شاگردان متعددی پرداخت که حضرت عبدالعظیم حَسَنی، ابن سِکّیت اهوازی، ابوهاشم جعفری، جعفر بن سهیل و اسماعیل بن مهران از آن جمله‏ اند. آن حضرت در تحکیم و استواری فقه و عقاید و فرهنگ تشیع، همت جدی و وسیع نمود و در این راستا، کتاب‏هایی نوشت که رساله‏ هایی در ردّ جَبْر و تَفویض، اثبات عدل، احکام دین و نیز تفسیر صَحَّةُالخِلقَه و... از آن جمله‏ اند.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی