تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَ تُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً(44)
این آیه می
گوید: همه ی هستی برای خداوند تسبیح و سجده و قنوت دارند. برخی مفسّران این تسبیح
را تسبیح تکوینی دانسته اند، یعنی ساختار وجودیِ هر ذرّه ای از عالم، نشان از
اراده، حکمت، علم و عدل خدا دارد.
بعضی دیگر معتقدند
که هستی، شعور و علم دارد و همه در حال تسبیح اند، ولی گوش ما صدای آنها را نمی
شنود. این نظر با ظاهر آیات سازگارتر است. نطق داشتن اشیا محال نیست، چون در قیامت
تحقّق می یابد
...
دعای ندبه علاوه براینکه هرآنچه درباره زیارت گفتیم، درباره دعای ندبه هم باید گفت؛ یک سیر اعتقادی است . از ابتدای آفرینش تا الآن.دعای ندبه هم یک سیر و سلوک معرفتی است و هم یک سیر و سلوک عملی...
جلسه سوم شرح دعای ندبه استاد رضا محمدی:
دریافت
حجم: 22.4 مگابایت
مولای متقیان حضرت علی علیه آلاف التحیة و الثناء فرمود: «لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَة»، خیلی از شما یا مکه رفتید یا آنهایی که بار اول مکه رفته بودند، آنها را دیدید، اینها سرشان را تیغ میکنند. این سری که تیغ شده به این زودیها مو در نمیآید. «حلق»؛ یعنی با تیغ تراشیدن. یک وقت است انسان موی سر را با قیچی و مانند آن کوتاه میکند به هر حال ریشهاش هست و بعد رشد میکند؛ اما اگر کسی هر روز سرش را تیغ بکند، دیگر مو در نمیآید. فرمود کینه، دین را تیغ میکند. کسی که دشمن است، به این فکر نیست که حالا او درست گفت یا درست نگفت، فقط میخواهد بکوبد. فرمود این اختلاف، این دشمنی، این دودستگی این حالقه است، این دین را حلق میکند. دینی روییده نمیشود. چه کار باید بکند؟ فرمود با یکدیگر دشمن نباشید، برای دنیا به جان هم نیفتید. حالا ما نشدیم، دیگری. دیگری نشد آن سومی. مسائلی که پیش میآید مبادا ـ خدای ناکرده ـ از مسائل سیاسی اجتماعی و اینها بکشانیم به دین بیچارهمان، به این بد بگوییم به آن بد بگوییم .
فرمود این اختلاف دین را تیغ میکند، اگر تیغ کرد چیزی نمیماند. وحدت از بهترین برکات است. فرمود با کسی اختلاف دارید راهحلّی هست. حالا شما هر روز بخواهی فحش بگویی، هر روز بخواهی دروغ بگویی، به هر حال داری دین خود را تیغ میکنی. ما تا آنجایی که ممکن است باید اختلاف نداشته باشیم. اختلاف را هم با نصیحت و برهان حلّ کنیم. حالا اگر حلّ نشد، مرتّب در صدد کارشکنی نباشیم، به این بد بگوییم، به نظام اهانت بکنیم، امیدواریم ذات اقدس الهی به همه آن عقلی را عطا کند که همه شئون ما تابع آن عقل باشد.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
امام کاظم علیه السلام :
ما تَقَرَّبَ المُؤمِنُ إلَى اللّهِ عز و جل بِشَیءٍ أفضَلَ مِن مُواساةِ المُؤمِنِ ، وهُوَ قَولُهُ تَعالى : «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» .
مؤمن با چیزى برتر از مواسات نسبت به مؤمن ، به خداوند عز و جل نزدیک نشده است ، و این ، همان سخن خداى متعال است که : «هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید ، تا این که از آنچه دوست دارید ، انفاق کنید» .
. جامع الأحادیث للقمّی (الغایات) : ص ۱۹۲
علم و اخلاق آسمانی, ایمان, تقوا, پاکی, صبر و... اینها گناهان نابخشودنی مردی از خاندان پیامبر (ص) بود.
چه گناهی بالاتر از این که مردی با امواج دانش خود کاخی که خلیفه بر جهل مردم بنا نموده ویران کند.
مردم مدینه ((انک لعلی خلق عظیم)) را در لبخند پیامبرگونه موسی بن جعفر(ع) می بینند.
در نگاهش ((و الکاظمین الغیظ)) موج می زند.
آرامش قدمهایش توفان به پا میکند در دلها, بالاتر از این مگر گناهی هست؟
اینگونه اگر باشد، مردم خواهند گفت: ((رسول خدا (ص) در مسجد است، هارون الرشید بر منبر چه می کند؟))
زندان دیگر بی فایده است.
باید نباشد این مرد تا خواب آشفته نبیند خلیفه.
چاره ای نیست باید خرما بیاورند برای آقا تا میل کنند...
صبح فردا ندا می دهند: هر کس می خواهد موسی بن جعفر را برای آخرین بار ببیند بیاید. بغداد پر می شود از ناله و شیون. همان ها که زهر داده اند به امام(ع) حالا آمده اند تا با عزت و احترام به خاکش بسپارند. کفنی قیمتی تحفه آورده اند برای امام. تمام قرآن بر آن نقش بسته. یک گوشه اش نوشته است: ((قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ))
موسای طور غربتم و خسته، بی عصا
مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
شهادت جانسوز و مظلومانه باب الحوائج، باب المراد عالم، اباالرضا، حضرت موسی بن جعفر را خدمت امام زمان (عج) و همه عاشقانش تسلیت عرض میکنیم.
یکی از جنبه های این دعا ، جنبه اعتقادی آن است که در راهنما شناسی یک نظم دقیق و یک سیر کاملاً منطقی را در این دعا مشاهده می کند از اول آفرینش شروع کرده تا به امام زمان رسیده است. و از این حیث این دعا نظیر ندارد...
استاد رضا محمدی:
مولای متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی فرمود: «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»؛ این لسان مأموم است. اینکه فرمود: لسان عاقل ورای قلب اوست؛ یعنی امامتی است، یک مأموم بودنی است، یک نماز جماعتی است؛ یک انسان عاقل، امام جماعت تمام کارهای او عقل اوست. همه اعضا و جوارح، رکوع و سجودشان به تبع عقل آنهاست. فرمود پیشاپیش او عقل فتوا میدهد، بعد زبان حرف میزند یا دست مینویسد یا پا حرکت میکند و مانند آن که لسان عاقل مأموم است.
«وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»؛ او قلبی که ندارد. امامت حرف او همین زبان اوست، حرف میزند؛ بعد فردا هم تکذیب میکند. اینکه میبینید امروز آبروی کسی را میبرند فردا تکذیب میکنند، امروز به کسی اهانت میکنند فردا تکذیب میکنند همین است. یعنی عقل در کار نیست. فرمود عاقل کسی است که دستگاه او، یک نماز جماعتی داشته باشد، پیشاپیش همه، آن عقل بایستد همه اعضا و جوارح و شهود به این عقل اقتدا میکنند. اگر در ادبیات فارسی آمده «اول اندیشه وانگهی گفتار» از همین بیانات نورانی حضرت امیر استفاده کردند.
اما احمق امام جماعتی ندارد، ضوضاء و غوغاست. فقط حرف میزند، از این حرف که جای فکر درنمیآید. هر چه را شنید میگوید، این عشایر بزرگوار وقتی میخواهند روغن یا کره بگیرند، این شیرها را ماست درست میکنند، این ماستها را میگذارند در مشک، این مشکها را حرکت میدهند تا کره بیاید رو، این شیر را که ماست کردند، این ماست را که ریختند در این مشک، میزنند میزنند میزنند، تا کشکهایش برود کنار آن کرههایش بماند. آن کره میشود عقل، آن وقت آن را تحویل مردم میدهند. کره حرف، آن عقل است. بقیه یا کشک است یا دوغ است. یعنی اینکه حضرت فرمود لسان عاقل پشت سر قلب اوست، یک امر حسّی مادی نیست ورا طبیعی است، همین مطلب از وجود مبارک حضرت امیر به زبان دیگر نیز نقل شد: «و قد روی عنه (ع) هذا المعنى بلفظ آخر و هو قوله: قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِی فِیهِ»؛ قلب احمق در زبانش است، سر زبانش است، در دل خبری نیست. «وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِی قَلْبِهِ»؛ زبان عاقل در دلش است. اگر بخواهد حرف بزند حرف دل را میگوید.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣