مولای متقیان امیرالمؤمنین حضرت علی فرمود: «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»؛ این لسان مأموم است. اینکه فرمود: لسان عاقل ورای قلب اوست؛ یعنی امامتی است، یک مأموم بودنی است، یک نماز جماعتی است؛ یک انسان عاقل، امام جماعت تمام کارهای او عقل اوست. همه اعضا و جوارح، رکوع و سجودشان به تبع عقل آنهاست. فرمود پیشاپیش او عقل فتوا میدهد، بعد زبان حرف میزند یا دست مینویسد یا پا حرکت میکند و مانند آن که لسان عاقل مأموم است.
«وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»؛ او قلبی که ندارد. امامت حرف او همین زبان اوست، حرف میزند؛ بعد فردا هم تکذیب میکند. اینکه میبینید امروز آبروی کسی را میبرند فردا تکذیب میکنند، امروز به کسی اهانت میکنند فردا تکذیب میکنند همین است. یعنی عقل در کار نیست. فرمود عاقل کسی است که دستگاه او، یک نماز جماعتی داشته باشد، پیشاپیش همه، آن عقل بایستد همه اعضا و جوارح و شهود به این عقل اقتدا میکنند. اگر در ادبیات فارسی آمده «اول اندیشه وانگهی گفتار» از همین بیانات نورانی حضرت امیر استفاده کردند.
اما احمق امام جماعتی ندارد، ضوضاء و غوغاست. فقط حرف میزند، از این حرف که جای فکر درنمیآید. هر چه را شنید میگوید، این عشایر بزرگوار وقتی میخواهند روغن یا کره بگیرند، این شیرها را ماست درست میکنند، این ماستها را میگذارند در مشک، این مشکها را حرکت میدهند تا کره بیاید رو، این شیر را که ماست کردند، این ماست را که ریختند در این مشک، میزنند میزنند میزنند، تا کشکهایش برود کنار آن کرههایش بماند. آن کره میشود عقل، آن وقت آن را تحویل مردم میدهند. کره حرف، آن عقل است. بقیه یا کشک است یا دوغ است. یعنی اینکه حضرت فرمود لسان عاقل پشت سر قلب اوست، یک امر حسّی مادی نیست ورا طبیعی است، همین مطلب از وجود مبارک حضرت امیر به زبان دیگر نیز نقل شد: «و قد روی عنه (ع) هذا المعنى بلفظ آخر و هو قوله: قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِی فِیهِ»؛ قلب احمق در زبانش است، سر زبانش است، در دل خبری نیست. «وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِی قَلْبِهِ»؛ زبان عاقل در دلش است. اگر بخواهد حرف بزند حرف دل را میگوید.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣