ایام البیض در اصل «اَیامُ لَیالِی البیض» به معنای روزهای شبهای سفید است که «لیالی» حذف شده است و این روزها به ایام البیض معروف شده است.بیض جمع بَیضاء است که در عربی به معنای سفید است. اعراب قدیم رسم داشتند که ایام ماهها را بر اساس میزان روشنایی ماه نامگذاری کنند و از آنجا که نور ماه در این سه شب از شبهای دیگر بیشتر است، به این نام نامیده شدهاند. از دیگر نامهای این ایام، اَواضح و غُرّ است.
دلیل دیگری هم برای این نامگذاری در روایات ذکر شده است. در علل الشرایع آمده است: «جبرئیل آدم(ع)را در حالی که سر تا پا سیاه شده بود به زمین فرود آورد. فرشتگان وقتی آدم را با این هیئت دیدند به ضجه در آمده و گریستند و به درگاه حق تعالی عرضه داشتند: پروردگارا مخلوقی را آفریدی و از روح خود در او دمیدی و فرشتگانت را به سجده کردنش وادار نمودی حال با یک گناه رنگ سفیدش را به سیاهی مبدل فرمودی!؟
منادی از آسمان ندا میدهد: امروز را برای پروردگارت روزه بگیر، آدم آن روز را که مطابق با روز سیزدهم ماه بود روزه گرفت، پس ثلث سیاهی از او زائل گشت. سپس منادی در روز چهاردهم نداء کرد: امروز را برای پروردگارت روزه بگیر. آدم آن روز را هم روزه گرفت و ثلث دیگر از سیاهی زائل گردید. روز پانزدهم باز منادی او را به گرفتن روزه دعوت نمود، وی آن روز را هم روزه گرفت و تمام سیاهی او زائل گردید و به همین خاطر این ایام به ایام البیض موسوم شد.»
اعمال ایام بیض در ماه رجب
مهمترین عمل در این سه روز اعتکاف و روزه است. بر اساس آنچه از روایات به دست میآید، به نظر میرسد،
روزه
۳ روز در هر ماه، در دوران پیش از
اسلام
نیز امری پسندیده
بوده و روزۀ حضرت ابراهیم(ع) دانسته
شده است.پیامبر(ص) ضمن برانگیختن مردم، از آنان خواسته است که روزه گرفتن
ماهیانه خویش را در ایام بیض قرار دهند...
در گفتاری از علی بن ابیطالب(ع) که خود در این روز مبارک دیده به جهان گشودهاند درباره مراقبات اعتکاف آمده است: معتکف باید در طول اعتکاف، مسجد را ترک نکند، پیوسته به ذکر خدا و تلاوت قرآن و نماز مشغول باشد. درباره مسائل دنیوی سخن نگوید. شعر نسراید. فحش و سخنان زشت بر زبانش جاری ننماید. جدال و خودنمایی نکند و هر اندازه بتواند از سخن گفتن لب فرو بندد، بهتر است.
حال که توفیق حضور در بین معتکفان درگاه الهی را نیافته ایم، فرا رسیدن این ایام پربرکت را به همهی مسلمین جهان تهنیت گفته و از معتکفان بارگاهامن الهی و شما عزیزان همراه در طاعاتتان تمنای دعای خیر داریم.
ولید کعبه، وجود مبارک امیر مؤمنان(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) قرآن ناطق است و برای امت اسلامی همانند قرآن، منشأ برکت میباشد از جمله اینکه وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمودند: «من و علیبنابیطالب پدران این امتیم»؛ یعنی هر انسانی یک شناسنامه طبیعی دارد که پدران ما برای ما می گیرند، اما وقتی بالغ شدیم باید خودمان برای خودمان یک شناسنامه معنوی بگیریم.
وجود مبارک حضرت فرمود من و علیبنابیطالب حاضریم شما را به عنوان فرزند بپذیریم، لذا اگر وجود مبارک امیرالمؤمنین حاضر شد ما را به فرزندی بپذیرد یقیناً مادر ما هم صدّیقه کبرا(س) خواهد بود و این یک فخر بزرگ است. همه شیعیان که به این ندا پاسخ دادند :«لبیک یا رسول الله»، «لبیک یا امیرالمؤمنین»،ابراز کرده اند که ما آمدیم فرزند شما بشویم.
گزیده ای از بیانات آیة الله جوادی آملی
از پـیـمبـر یا خــدا درباره ی حـیــدر بپرس یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل به خوبی می شناسد باغبان خویش را وصف ساقـی نجف را از مـی کـوثر بپرس
معنی مـرد خـدا را نیمه شب از نخـل ها معنی شیر خــدا را روز از لشکـر بپـرس
هـیچ دیواری نمی شد مـانع راه عـلــی از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای (سلونی) زنـده است مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
نه، فرار از جنگ هرگز درمرام شیر نیست قصه را از بـدر یا احـزاب یا خـیـبـر بپرس
گاه برتر می شود یک نوکر از صد پادشاه این تنـاقض علتی دارد که از قـنـبـر بپرس
مولا جان !
اگر پوچم، اگر هیچم، اگر مجنون و حیرانم تو ذره پروری کردی که من اکنون غزل خوانم
الایاایهـا الساقــی، ادر کـاسأ و نـاولـهـا توکلت علی الحیدر، که من آلوده دامانم
"صلی الله علیڪ یا سیدنا یا امیرالمؤمنین "
عصمت در لغت یعنی خودنگهداری، مصونیت داشتن
عصمت موهبتی است الهی که شخص معصوم را از گناه و اشتباه مصون نگه می دارد. عصمت انبیاء اعطایی است نه اکتسابی و شامل عصمت علمی (در عقاید، دریافت پیام الهی، حفظ و ابلاغ پیام الهی) و عصمت عملی (عصمت از ارتکاب گناه) که عبارت است از ترک واجب و انجام حرام می شود ...
بارش
باران روحمان را لطیف می کند از همه غم ها و تنش ها رهایمان می کند و دوست داریم
روزها و ساعتها این بارش ادامه داشته باشد.
بارش باران یعنی
باز شدن درهای رحمت آسمان، و در روایت داریم که موقع بارش باران دعا مستجاب می شود. ماه پر از فضیلت رجب، ماهی که رسول خدا صلی الله علیه و
آله آمدنش را به همه مردم مژده می دانند و آن را "ماه ریزش رحمت الهی"
توصیف می کردند، آغاز شده است؛ چه خوب است که در زیر باران رحمت ماه رجب روح و جان
را شستشویی دهیم تا برای ورود به ماه مبارک و با عظمت رمضان آماده شویم.
خداوند
در آسمان هفتم فرشتهای را قرار داده که به او «داعی» گویند. چون ماه رجب فرا رسد آن فرشته از سر شب تا صبح ندا سر میدهد!
خوشا به حال ذاکران و یادآوران خدا، خوشا به حال مطیعان. و خداوند تعالی میفرماید:
من همنشین کسی هستم که همنشین من است، من مطیع کسی هستم که مطیع من است، من بخشنده
کسی هستم که تقاضای بخشش کند. ماه، ماه من، بنده، بنده من، رحمت، رحمت من. هر کس
مرا در این ماه بخواند اجابتش میکنم، و هر کس از من چیزی طلب کند به او عطا کنم و
هر کس از من طلب هدایت کند، او را هدایت میکنم. این ماه را ریسمانی بین خود و بین
بندگانم قرار دادم، هر کس بدان چنگ زند به من می رسد. »
در حدیث شریف
آمده است که خداوند متعال در این ماه خواسته ها را اجابت می کند، طلب بخشش را می
پذیرد و هر کس که طالب هدایت باشد را هدایت می کند.
یکی از بهترین
اعمالی که بهتر است در این ماه انجام دهیم توبه و استغفار است ...
در همین آغازین
روزهای این ماه بزرگ بیایم و توبه کنیم از همه آنچه نباید انجام می دادیم از غیبت
کردن ها، تهمت زدن ها، بی عدالتی ها، دروغگویی ها، لحظه ای بیاییم رها کنیم خود را
از اسباب لهو و لعب، از پرداختن به کارهای لغو که ذره ای به حال ما سودی ندارند،
از خداوند متعال بخواهیم خودش ما را از این ناپاکی ها نجات دهد، از آلودگی هایی که
ممکن است ما را به قعر جهنم بکشاند.
استاد محمدی در آخرین جلسه سال 97 نکاتی پیرامون توبه و شرایط آن بیان نمودند :
حجم: 20.7 مگابایت
رهبر معظم انقلاب - روز شهادت امام علی النقی الهادی علیه السلام ؛
در نبرد بین امام هادی (علیهالسّلام) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی (علیهالسّلام) بود؛ این باید در همهی بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.
در زمان امامت
آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین
نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصلهی کوتاهی
مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی بهدست پسرش کشته شد، دیگری به
دست برادرزادهاش و به همین ترتیب بنیعباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه.
شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبهروز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد.
حضرت هادی (علیهالسّلام)
چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه
داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و
آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛
ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از
همین منطقهی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده
چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمیشناختند و از اسلام سر
در نمیآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم میشدند و با عربها - مردم بغداد -
اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عدهی قابل توجهی از بزرگان شیعه در
زمان امام هادی (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها پیام امامت
را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و... - برساند. این شبکههای
شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهی اقطار
دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن
به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همهی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی دربارهی وفات حضرت هادی (علیهالسّلام)
هست که از عبارت آن معلوم میشود که عدهی قابل توجهی از شیعیان در سامرا
جمع شده بودند؛ بهگونهای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر
میشناخت، همهشان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکهی قویای بهوجود
آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام)
- به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که
سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ
کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش
اشخاصی باشند مثل یحییبناکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از
فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل
کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام)
نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت
بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت،
نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که
بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه
کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمیماند؛ اگر هم
میماند، از معارف چیزی باقی نمیماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از
معارف اصلیشان تقریباً هیچچیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند،
حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار
سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار
غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ،
کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها
چیزی نبود...
۱۳۸۳/۰۵/۳۰
زیارت می کنیم امام هادی را از راه دور:
۱۳۸۳/۰۵/۳۰
وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً «41»
«صَرَّفْنا»، بیان گوناگون و متنوّع و تکرارهاى مختلف گفتار در جهت روشنتر شدن موضوع بحث است.
انسان فطرتاً تنوّع طلب است، خواه در طبیعت باشد، یا کتاب الهى و این رمز برخى تکرارها و تنوّع بیانها در قرآن است.
تکرار مطلب،
باید متنوّع و جذّاب باشد، زیرا یکنواختى اغلب خستگىآور است. انسان
پیوسته نیازمند تذکّر است وچه بسا در هربار تکرار، گروهى جذب شوند. تکرار در آیات
قرآن، براى تذکّر و پندگیرى است. تکرار، براى دوستان دلربا، ولى براى لجوجان نفرتآور
است. همچنان که از بارش باران پاکیزه بر یک لاشهى متعفّن، بوى تعفّن برمىخیزد،
ورود آیات الهى نیز در دلهاى خوگرفته به تکبّر و لجاجت، عفونت تنفّر را بیشتر مىکند.
«ما یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً»
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»؛ این هم آثار فقهی دارد، هم در علوم و مسائل دیگر مطرح است. این یک اصل جامع و کلّی است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود؛ آن نافلهای که به فریضه آسیب میرساند وسیله تقرّب نیست. قصّه نافله اطلاعات است؛ اما آن اصول علمی فریضه است. نافله چیزی است که انجام آن فایده دارد، ولی ترک آن ضرر ندارد. فریضه آن است که انجام آن ضروری است و فایده فراوان دارد، ترک آن هم خسارتهای فراوان. فرمود: آن نافلهای که به فریضه آسیب برساند مجال ندارد، نمیشود با نافلهای که به فریضه ضرر میرساند به خدا متقرّب شد. «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»؛ در احکام فقهی بر اساس آن فتوا دادند که کسی که حج واجب به ذمه اوست نمیتواند حج مستحبی انجام بدهد. کسی که روزه واجب به عهده اوست، نمیتواند روزه مستحبی بگیرد؛ حتی در نماز آن نافلهای که به فریضه آن آسیب میرساند دیگر نمیشود با آن به خدا نزدیک شد، امر قربی نیست. در حوزهها و دانشگاهها بعضی از مطالعات و اطلاعاتاند یا کتاب تاریخ یا قصّه است، اینها جزء نوافل علوماند. آن درسهایی که به اصول اعتقادی برمیگردد؛ مثل قرآن، مثل نهج البلاغه، مثل احکام ضروری اسلام، اینها جزء فرائض است. کسی در حوزه وقت خود را صرف مطالعات متفرقه جانبی میکند، از تفسیر بماند، از فقه بماند، از کلام بماند، این به آن علوم واجب آسیب رسانده است. در دانشگاهها هم همین طور است.
خواندن برهان منطق برای یک متفکّر فریضه است ، بخشهای خطابه و امثال خطابه نافله است. در فقه ، در اقتصاد، در سیاست کسی سرگرم باشد به امور جزئی، اختلافات جزئی را حلّ کند؛ اما آن اختلافات ریشهای که مانده است از آن غافل باشد، این نافله سیاسی است که به فریضه سیاسی آسیب میرساند.
بنابراین کشورداری، اقتصاد مملکت، اقتصاد مقاومتی، اخلاق دینی، فلسفه دینی، فقه دینی، اجتماع دینی، اینها یک ارکان اوّلیه دارد به عنوان فرائض؛ یک سلسله امور جنبی هم دارد به عنوان نافله. این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: هرگز نمیشود نافله را جایگزین فریضه کرد.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣