معصوم در عین اینکه قدرت بر انجام گناه دارد ، گناه انجام نمی دهد چون علم و آگاهی ای که دارد باعث می شود باطن گناه را ببیند ، حقیقت گناه و ملکوت گناه را ببیند . من و شما هم اگر می دیدیم هرگز حتی فکر گناه را هم نمی کردیم آن جاییکه قبح گناه تا حدی برای ما آشکار است، ما نسبت به آن گناه صددرصد معصومیم و فکر آن گناه را هم نمی کنیم. همانطور که هیچ انسان عاقلی که به حیات خویش علاقمند است، هیچگاه فکر خوردن زهر هلاهل را نمی کند چون باطن این عمل را می بیند. حالا معصوم حقیقت و باطن همه گناهان را می بیند ...
... قوله تعالی : نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً «47» : ما داناتریم که چون به تو گوش مىدهند، براى چه گوش مىدهند و آنگاه که (براى خنثى کردن تبلیغات پیامبر) با هم نجوا مىکنند (نیز بهتر مىدانیم چه مىگویند). آن زمان که ستمگران (به دیگران) مىگویند: شما جز از مردى افسون شده پیروى نمىکنید (آن را هم مىدانیم).
در تفاسیر آمده است که هر یک از سران کفّار، شبانه وبدون اطلاع یکدیگر مخفیانه پشت خانهى پیامبر حاضر مىشدند تا در تاریکى، صوت قرآن را بشنوند وسپس تحلیل کنند.
گاهى هم در تاریکى به هم برمىخوردند ویکدیگر را شناخته ملامت مىکردند که ما خود، دل از صوت محمّد نمىکنیم، مردم چه کار کنند!
این آیه، به پیامبر خدا دلگرمى مىدهد که از فرار و بىاحترامى کفّار، متأثّر نشود، چون همه چیز بر خدا روشن است...
دریافت
حجم: 21.4 مگابایت
امام حقی به گردن ما دارد و در قبال این حقف ما هم تکلیف و وظیفه ای در قبال امام داریم که غالباً هم به این تکلیف توجه نداریم. و معمولاً هر کاری هم که در رابطه با ولی عصر انجام می دهیم به این دلیل است که دلمان می خواهد و دوست داریم و بسیار کم اتفاق می افتد که بگوییم می خواهم آنچه را که دل امام زمان می خواهد ، انجام دهم یا تکلیف و وظیفه ای که نسبت به امام زمان داریم، می خواهم انجام دهم ...
قرآن, کتابی است که هم اکنون گوینده با ما حرف میزند، از سنخ ماضی نیست که «قال الله» باشد که گذشته باشد، هم اکنون «قال الله» است, هم اکنون «یقول الله» است. سرّش آن است که این تجلّی خداست
حضرت علی علیه السلام در نهجالبلاغه
فرمود: «فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا
رَأَوْهُ».تجلّی خدا فوق زمان و زمین است نه ماضی و مستقبل و حال دارد, نه شرقی
است و نه غربی, اگر جلوه اوست برتر از زمان و مکان است، چون متزمّن و متمکّن نیست. هم اکنون
میشود متکلّم را در فضای کلام دید. بارها به عرضتان رسید که خدا قرآن را نازل کرد
نه آنطوری که باران را نازل کرد, باران را به زمین انداخت، قرآن را به زمین
آویخت, اگر به زمین آویخت، همین کلام «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ
وَ تَعَالی و الطَرَفُ الآخَرُ بَأَیدِیکُم » است. این حبل را گفتند اعتصام بکنید،
این حبل افتادهٴ انداخته شده خود به خود مشکلی را حل نمیکند، این طناب کنار مغازه
مشکل خود را حل نمیکند، چون گوشهای افتاده است؛ آن حبل آویخته است که هم مشکل
خود را حل میکند، چون به سقف بلند بسته است، هم مشکل معتصمان را حل میکند، آنها
را از بیراهه رفتن و راه دیگران بستن باز میدارد، فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا
بِحَبْلِ اللَّه﴾. هم اکنون دارد با ما حرف میزند. این یک حبل آویخته است نه
انداخته . هم اکنون اگر کسی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ را شنید، مستحب است
بگوید «لبیک»؛ معلوم میشود هم اکنون خطاب است, این طنابی است که به ما میگویند
«اقْرَأْ وَ ارْقَهْ» بخوان و بالا برو چون یک طرفش به دست خداست، بنابراین هم
اکنون دارد حرف میزند, هم اکنون حرف ما را میشنود, هم اکنون خواسته ما را
انجام میدهد و هم اکنون ما را به عنوان خلیفه، ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ﴾ خطاب میکند.
ما را در آغاز دعوت به حیاء دعوت کرده است نه به بگیر و ببند, این بگیر و ببند در «صفّ النعال» آیات قرآنی است. این سوره مبارکه «علق» در آغاز رسالت نازل شده، در سوره «علق» سخن از بگیر و ببند نیست، سخن از حیاست: ﴿أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾، این کجا، آن ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ کجا! فرمود: مگر در محضر من نیستید، مگر من شما را نمیبینم، مگر شما مرا نمیبینید، در محضر من چرا بیراهه میروید یا راه کسی را میبندید؟ ﴿أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾، این کجا آن بگیر و ببند و ﴿السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا﴾کجا، ﴿الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا﴾ کجا! چقدر ما پایین آمدیم که به ما جَلد و قطع صادر شده است، ما که چشم را بستیم گفتند: ﴿فَاقْطَعُوا﴾, ﴿فَاجْلِدُوا﴾؛ اگر چشم را باز میکردیم «یا ربّ, یا ربّ, یا ربّ» این «مناجات شعبانیه» را برای چه گذاشتند. این «مناجات شعبانیه» که مخصوص آنها نیست، به ما گفتند بخوانید. این دعای نورانی شبهای ماه مبارک رمضان به عنوان «دعای افتتاح» که دعای وجود مبارک حضرت ولی عصر است، از آن حضرت رسیده است، گفتند با خدا وقتی مهمان او شدید ناز کنید. مگر نه آن است که در این زمان جزء «ضیوفالرحمان» هستید, مگر نه آن است که در آن سرزمین حجاز جزء «ضیوفالرحمان» هستید, مهمان برای میزبانش ناز میکند. این «مدلاً»، یعنی «مدلاً»، کاری به دلالت ندارد؛ یعنی خدایا من میخواهم با تو دلال کنم, ناز کنم, غنج کنم, تا چه وقت بگویم من فقیرم؟! بگویم تو چرا ندادی، تو چرا مشکل مرا حل نکردی؟ «مُدِلًّا عَلَیْک»، میخواهم ادلال کنم، تو مرا دعوت کردی، من هم گفتم چشم, من ضیف تو هستم، تو میزبان منی، باید حرف مرا گوش بدهی، من میخواهم ناز کنم! خب چطور ناز کنم؟ این ناز را هم آنها به ما یاد میدهند. این «مناجات شعبانیه» درس ناز است نه درس نیاز, آن بده و مریضم و فقیرم. «أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَم»، آن دعای نیاز است؛ اما دعای مناجات, دعای ناز است و نه نیاز, اول بخش منادات است، چقدر ریاضیگونه این دعا تنظیم شده است. اول بخش منادات متقابل, هم او ندا میدهد هم ما، چون دوریم؛ بعد کمکم جزء مناجات متقابل است، هم او نجوا میکند هم ما نجوا میکنیم، چون نزدیک شدیم؛ وقتی نزدیک شدیم دیگر سخن از «یاء» نیست. اصلاً «یاء» را گذاشتند برای اینکه انسان به دور خطاب کند. چرا آمده که شما ده بار بگو «یا ربّ»، بعد بگو «ربّ». وقتی به یک نحوی بدهی، میگوید این «ربّ» منصوب است به «یاء» محذوف، میگوییم خویش را درمان کن، خویش را تأویل کن نه این ذکر را. اینجا جای «یاء» نیست «یاء» حذف نشده. آن ده بار گفتند «یا ربّ»؛ امام فرمود: بعد از آن ده بار بگو «ربّ»، نزدیک شدی، داری نجوا میکنی وقتی نجوا میکند «یاء» غلط است «یائ»ی در کار نیست. در مناجات وقتی انسان نجوا میکند، دیگر سخن از «یاء» نیست. بخشهای پایانی مناجات شعباه بعد از منادات, مناجات است. حالا میخواهم ادلال کنم, دلال کنم, غنج کنم, با خدا ناز کنیم. در اینجا خود آنها که اولیای الهی هستند به جایی رسیدند که «کنت سمعه, کنت بصره, کنت لسانه»، محصول قُرب نوافل است. آنها آمدند گفتند: خدایا! «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاجابَکَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک» جزء کسانی قرار بدهی که من حرفم تمام شده باشد، تو با من مناجات کنی نه منادات. لذّت مناجات تو مرا مدهوش کند و نه بیهوش, من آن غشیت اولیا نصیبم بشود نه بشوم بیهوش؛ «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاجابَکَ وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ»؛ این «صعق» که مخصوص موسای کلیم نیست؛ ما هم کلیمی فکر میکنیم؛ منتها درجه ضعیفش برای ما, درجه قویاش برای آن حضرت. «وَ لا حَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِک» من صعقه بزنم، مدهوش بشوم نه بیهوش؛ اما در آن حال با تو میخواهم حرف بزنم، میخواهم با تو ناز کنم. اگر یک وقت تو به من گفتی «إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِک» اگر به من بگویی چرا گناه کنی؟ من هم بگویم تو که بزرگتری، چرا عفو نکردی، چرا آبروی مرا بردی؟! این خداست این کجا و آن کجا، ما تا اینجا راه داریم، با او حرف بزنیم، با او مناجات کنیم، با او گِله کنیم، بگوییم چرا آبروی ما را پیش دیگران بردی، تو که بزرگتر بودی! «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نادَیْتَهُ»، بعد «إِنْ أَخَذْتَنِی»؛ اگر مؤاخذه کردی, «إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِک» تو چرا نبخشیدی؟ این را چه کسی میتواند بگوید؟ این را در آن روزی که ﴿لاَ یَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قَالَ صَوَاباً﴾ اوحدی از اولیا میتوانند بگویند، چرا ما آنطور نباشیم؟ این را به ما یاد دادند. آن روزی که احدی قدرت حرف ندارد، فقط اهلبیت هستند که حرف میزنند، به اذن خدا حرف میزنند، ما هم اهلبیتی هستیم؛ این «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلُ الْبَیت» که مخصوص آن وجود مبارک نبود؛ بسیاری از صحابه حتی بعضی زنها به جایی رسیدند که حضرت فرمود: «هی مِنَّا أَهْلُ الْبَیت» چرا ما نباشیم؟ این راه که باز است، چرا ما نرویم؟
از باده مغز تر کن و آن یار نغز جو ٭٭٭ تا سر رود به سر برو تا پا به پا بپو
این راه باز است، وقتی این راه باز است، چرا ما از این راه طرْفی نبندیم، از مناجات شعبانیه غافل نباشید.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی
استاد محمدی در اولین جلسه پس از تعطیلات نوروزی در ادامه بحث خصوصیات پیامبران یعنی عصمت ، اشاره کردند که : گفتیم که ما قائل به عصمت مطلق انبیا هستیم یعنی هم از گناه کبیره معصومند هم صغیره، هم قبل از بلوغ و هم بعد از بلوغشان، هم از گناهان عمدی و هم سهوی و ... در حالیکه در قرآن آیات فراوانی داریم که خلاف نظر ماست. یعنی از ظاهر آن آیات اینطور فهمیده می شود که پیامبران دچار گناه شده اند . عصیان و نافرمانی ، ذنب و غوایه و چیزهایی از این قبیل به پیامبران نسبت داده شده...
حجم: 12.4 مگابایت
ایام نشاط و شور امت آمد هنگام سرور و اخذ حاجت آمد
در روز سه و چهار ماه شعبان از جانب حق سه پیک رحمت آمد
میلاد حسین است و ابوالفضل و علی یعنی که سه منشأ سعادت آمد
آن ماه که ماه حاجتش میخوانند ما بین دو خورشید امامت آمد
در فضیلت بعضی از اوقات بر بعضی دیگر، هیچ تردیدی نیست. امّا گذشته از شرافت ذاتیِ بعضی از ایّام، اهمیّت حاصل از بعضی از وقایع خاص نیز به شرافت آن ایّام می افزاید. ماه شعبان در شمار شریف ترین ایّام سال قرار دارد که نه تنها خود شریف است، بلکه بستر ولادت ایمه و در صدر آن، ولیّ مطلق الهی، حضرت بقیةالله(ع) نیز هست. از این روست که در سخنان پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) نیز به وفور به اهمیّت این ماه اشاره شده است. بنابر آنچه در شماری از متون روایی وارد شده، پیامبر اکرم(ص) در یکی از سال ها، به هنگام آغاز این ماه خطبه ای خواندند و مردم را نسبت به شرافت این ماه آگاه فرمودند.
عنِ اَلرَّسُولِ اَلْأَکْرَمِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ :أَنَّ شَهْرَ شَعْبَانَ شَهْرٌ شَرِیفٌ وَ هُوَ شَهْرِی وَ حَمَلَةُ اَلْعَرْشِ تُعَظِّمُهُ وَ تَعْرِفُ حَقَّهُ وَ هُوَ شَهْرٌ یُزَادُ فِیهِ أَرْزَاقُ اَلْعِبَادِ لِشَهْرِ رَمَضَانَ وَ تُزَیَّنُ فِیهِ اَلْجِنَانُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ شَعْبَانَ لِأَنَّهُ یَتَشَعَّبُ فِیهِ أَرْزَاقُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ شَهْرُ اَلْعَمَلِ فِیهِ یُضَاعَفُ اَلْحَسَنَةُ بِسَبْعِینَ وَ اَلسَّیِّئَةُ مَحْطُوطَةٌ وَ اَلذَّنْبُ مَغْفُورٌ وَ اَلْحَسَنَةُ مَقْبُولَةٌ وَ اَلْجَبَّارُ جَلَّ جَلاَلُهُ یُبَاهِی بِهِ لِعِبَادِهِ وَ یَنْظُرُ إِلَى صُوَّامِهِ وَ قُوَّامِهِ فَیُبَاهِی بِهِمْ حَمَلَةَ اَلْعَرْشِ . وَ هُوَ شَهْرٌ تَتَضَاعَفُ فِیهِ أَرْزَاقُ اَلْعِبَادِ مِنْ أَجْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَ تُزَیَّنُ فِیهِ اَلْجِنَانُ، وَ إِنَّمَا سُمِّیَ شَعْبَانَ لِأَنَّهُ تَتَشَعَّبُ فِیهِ أَرْزَاقُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ تَتَضَاعَفُ فِی حَسَنَاتِهِمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً، وَ تُحَطُّ فِیهِ اَلذُّنُوبُ وَ تُغْفَرُ، وَ تُقْبَلُ فِیهِ أَعْمَالُ اَلْخَیْرِ، وَ یَنْظُرُ اَللَّهُ اَلْجَبَّارُ فِیهِ إِلَى صَائِمِی وَ عَابِدِی هَذَا اَلشَّهْرِ فَیُبَاهِی بِهِمْ حَمَلَةَ عَرْشِهِ .
زاد المعاد , جلد 1 , صفحه 43
رسول اکرم ص فرمود:
ماه شعبان ماهى است شریف و آن ماه من است و حاملان عرش الهى آن را تعظیم مىنمایند و حق و حرمت آن را مىشناسند.
و آن ماهى است که در آن روزىهاى بندگان زیاد مىشود و بهشتها را براى ماه رمضان زینت مىکنند.
و ماه شعبان را شعبان نامگذاری کردهاند براى آنکه در آن روزىهاى مؤمنان متشعّب و بسیار مىگردد.
و حسنه در آن ماه هفتاد برابر مضاعف مىگردد و گناه در آن پست مىگردد و آمرزیده مىشود و اعمال خیر در آن مقبول مىگردد.
و خداوند جبّار نظر مىکند به سوى روزهداران و عبادتکنندگان این ماه پس مباهات مىکند به ایشان با حاملان عرش.
توصیه های حضرت آیتالله خامنهای درباره مناجات شعبانیه :
دعا، وسیلهی مؤمن و ملجأ مضطر و رابطهی انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بیرابطهی روحی با خدا و بدون عرض نیاز به غنی بالذات، در عرصهی زندگی سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربیّ لولا دعاؤکم».
بهترین دعا آن است که از سرمعرفتی عاشقانه به خدا و بصیرتی عارفانه به نیازهای انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّیاللَّهعلیه والهوسلّم) و اهلبیت طاهرین او - که اوعیهی علم پیامبر(ص) و وراث حکمت و معرفت اویند - میتوان جست. ما بحمداللَّه ذخیرهیی بیپایان از ادعیهی مأثورهی از اهلبیت (علیهمالسّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت میبخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه میسازد.
مناجات مأثورهی ماه شعبان - که روایت شده اهلبیت (علیهمالسّلام) بر آن مداومت داشتند - یکی از دعاهایی است که لحن عارفانه و زبان شیوای آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالییی همراه است که نظیر آن را در زبانهای معمولی و محاورات عادی نمیتوان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست.
این مناجات، نمونهی کاملی از تضرع و وصف حال برگزیدهترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبی است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوی عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا.
مناجاتهای پانزدهگانه که از امام زینالعابدین حضرت علیبنالحسین (علیهالسّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایی مأثور از اهلبیت (علیهمالسّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف مؤمن، مناجاتها را انشا فرموده است.
خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازی به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید.
۶۹/۱۰/۱
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَ تُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْ ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً(44)
این آیه می
گوید: همه ی هستی برای خداوند تسبیح و سجده و قنوت دارند. برخی مفسّران این تسبیح
را تسبیح تکوینی دانسته اند، یعنی ساختار وجودیِ هر ذرّه ای از عالم، نشان از
اراده، حکمت، علم و عدل خدا دارد.
بعضی دیگر معتقدند
که هستی، شعور و علم دارد و همه در حال تسبیح اند، ولی گوش ما صدای آنها را نمی
شنود. این نظر با ظاهر آیات سازگارتر است. نطق داشتن اشیا محال نیست، چون در قیامت
تحقّق می یابد
...
دعای ندبه علاوه براینکه هرآنچه درباره زیارت گفتیم، درباره دعای ندبه هم باید گفت؛ یک سیر اعتقادی است . از ابتدای آفرینش تا الآن.دعای ندبه هم یک سیر و سلوک معرفتی است و هم یک سیر و سلوک عملی...
جلسه سوم شرح دعای ندبه استاد رضا محمدی:
دریافت
حجم: 22.4 مگابایت
مولای متقیان حضرت علی علیه آلاف التحیة و الثناء فرمود: «لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَة»، خیلی از شما یا مکه رفتید یا آنهایی که بار اول مکه رفته بودند، آنها را دیدید، اینها سرشان را تیغ میکنند. این سری که تیغ شده به این زودیها مو در نمیآید. «حلق»؛ یعنی با تیغ تراشیدن. یک وقت است انسان موی سر را با قیچی و مانند آن کوتاه میکند به هر حال ریشهاش هست و بعد رشد میکند؛ اما اگر کسی هر روز سرش را تیغ بکند، دیگر مو در نمیآید. فرمود کینه، دین را تیغ میکند. کسی که دشمن است، به این فکر نیست که حالا او درست گفت یا درست نگفت، فقط میخواهد بکوبد. فرمود این اختلاف، این دشمنی، این دودستگی این حالقه است، این دین را حلق میکند. دینی روییده نمیشود. چه کار باید بکند؟ فرمود با یکدیگر دشمن نباشید، برای دنیا به جان هم نیفتید. حالا ما نشدیم، دیگری. دیگری نشد آن سومی. مسائلی که پیش میآید مبادا ـ خدای ناکرده ـ از مسائل سیاسی اجتماعی و اینها بکشانیم به دین بیچارهمان، به این بد بگوییم به آن بد بگوییم .
فرمود این اختلاف دین را تیغ میکند، اگر تیغ کرد چیزی نمیماند. وحدت از بهترین برکات است. فرمود با کسی اختلاف دارید راهحلّی هست. حالا شما هر روز بخواهی فحش بگویی، هر روز بخواهی دروغ بگویی، به هر حال داری دین خود را تیغ میکنی. ما تا آنجایی که ممکن است باید اختلاف نداشته باشیم. اختلاف را هم با نصیحت و برهان حلّ کنیم. حالا اگر حلّ نشد، مرتّب در صدد کارشکنی نباشیم، به این بد بگوییم، به نظام اهانت بکنیم، امیدواریم ذات اقدس الهی به همه آن عقلی را عطا کند که همه شئون ما تابع آن عقل باشد.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
علم و اخلاق آسمانی, ایمان, تقوا, پاکی, صبر و... اینها گناهان نابخشودنی مردی از خاندان پیامبر (ص) بود.
چه گناهی بالاتر از این که مردی با امواج دانش خود کاخی که خلیفه بر جهل مردم بنا نموده ویران کند.
مردم مدینه ((انک لعلی خلق عظیم)) را در لبخند پیامبرگونه موسی بن جعفر(ع) می بینند.
در نگاهش ((و الکاظمین الغیظ)) موج می زند.
آرامش قدمهایش توفان به پا میکند در دلها, بالاتر از این مگر گناهی هست؟
اینگونه اگر باشد، مردم خواهند گفت: ((رسول خدا (ص) در مسجد است، هارون الرشید بر منبر چه می کند؟))
زندان دیگر بی فایده است.
باید نباشد این مرد تا خواب آشفته نبیند خلیفه.
چاره ای نیست باید خرما بیاورند برای آقا تا میل کنند...
صبح فردا ندا می دهند: هر کس می خواهد موسی بن جعفر را برای آخرین بار ببیند بیاید. بغداد پر می شود از ناله و شیون. همان ها که زهر داده اند به امام(ع) حالا آمده اند تا با عزت و احترام به خاکش بسپارند. کفنی قیمتی تحفه آورده اند برای امام. تمام قرآن بر آن نقش بسته. یک گوشه اش نوشته است: ((قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ))
موسای طور غربتم و خسته، بی عصا
مجروح عشق هستم و محکوم بی خطا
افتاده ام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک بار آشنا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ی ستم و قحطی هوا
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
شهادت جانسوز و مظلومانه باب الحوائج، باب المراد عالم، اباالرضا، حضرت موسی بن جعفر را خدمت امام زمان (عج) و همه عاشقانش تسلیت عرض میکنیم.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣