وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً«53»
وبه بندگانم بگو:سخنی گویند که نیکوتر است،چرا که شیطان(با سخنان ناموزون)میان آنان فتنه وفساد می کند.همانا شیطان همواره برای انسان،دشمنی آشکار بوده است.
*خداوند،آفریدگار بهترین هاست؛ «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» ، «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ» ،«أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» از ما نیز بهترین ها را می خواهد؛بهترین عمل، «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» بهترین سخن «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» وبهترین حرفها را پیروی کردن. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»
*گویا مسلمانان در نحوه ی برخورد با کفّار و نیشخندهای آنان و نحوه ی مقابله به مثل، سؤالاتی داشتند که آیه با «قُلْ» پاسخ داده است،چرا که گاهی بدگویی به بت های کفّار،آنان را گستاخ می کرد که آنان نیز به خداوند ناسزا گویند.
«کلام
احسن»شامل هر نوع سخن شایسته است،همچون:سلام،دعا،ارشاد،اظهار محبّت، امربه معروف و
نهی از منکر،ذکر خدا،توبه و استغفار و امثال آن.
دعای ندبه بر خلاف بقیه دعاها و زیارتنامه ها که غالباً حول محور یک موضوع
است؛ مجموعه ای از موضوعات را به صورت هم زمان در بردارد که شامل دعا ، راز و نیاز
و مناجات ، زیارتنامه و هم یک سیر دقیق اعتقادی که شامل اصول توحید، نبوت و امامت
است، و اصل امامت را به زیبایی و با دلایل فراوان در حق امیرالمؤمنین اثبات می
کند...
یک بیان نورانی هست که حضرت فرمود اگر این سه چیز نبود، سرِ بشر را چیزی خم نمیکرد: مرگ، مرض و فقر. این سه عامل برای آزمون است که بشر از این غرور پایین بیاید. اگر این سه امر نبود، چیزی بشر را از آن مرکَب غرور پیاده نمیکرد. بعد فرمود: «وَ إِنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ» با اینکه این سه امر هست: مرگ هست مرض هست فقر هست، با این وجود او جنب و جوش بیفایدهای دارد. ما دشمنان خارجی داریم که اینها یا به آب و خاک ما طمع دارند یا به سایر اندوختههای ما. اما دشمن درونی هیچ کاری با منافع بیرونی ندارد، این فقط با دین ما و با آبروی ما و با حیثیت ما میجنگد. شما در سوره مبارکه «اعراف» ملاحظه بفرمایید ذات اقدس الهی این قصّه آدم و حوا و جریان شیطان را که تحلیل میکند میفرماید: ﴿یا بَنی آدَمَ﴾، ببینید شیطان با جدّتان چه کرد؟! این یک داستان است. حالا وضع وجود مبارک حضرت آدم در بهشت چگونه بود؟ منظور از این بهشت چیست؟ چگونه وارد بهشت شدند؟ چگونه از بهشت به درآمدند؟ این یک امر آسانی نیست، ولی «آن قدر هست» به قول حافظ که «بانگ جرسی میآید». قافلهای دارد حرکت میکند. برخیها باخبرند این قافله از کجا آمده و به کجا میرود و مقصدش چیست. ولی اکثر مردم از هدف این قافله بیخبرند، صدای زنگ گردن اسب یا شتر این قافله را میشنوند. حرف حافظ این است: «کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست»،
در سوره «اعراف» این قسمت را بیان کرده، فرمود: ﴿یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ﴾، این شیطان چندین کار با شما میکند؛ شیطان نه تنها با بدن شما مخالف است، نه تنها با مال شما مخالف است، نه تنها با دین شما مخالف است، با انسانیت شما هم مخالف است. حالا بر فرض شما را کافر کرد، مگر دست بردار است؟! این تا انسان را مسلوبالحیثیه نکند رها نمیکند. این طور نیست که در محیط کافر شیطان نباشد، آنجا هم هست. آنها را نمیخواهد کافر کند آنها کافرند، آنها را نمیخواهد بیدین کند آنها بیدیناند. دو تا کار را نمیکند: نه آنها را از دین بیرون میکند، چون داخل دین نیستند. نه جلوی آنها را میگیرد از دینپذیری، برای اینکه آنها درصدد دینپذیری نیستند. میخواهند اینها را مسلوبالحیثیه کنند، بیآبرو کنند، با انسانیت مخالفاند. بنگرید در سوره مبارکه «اعراف» ذات اقدس الهی چگونه تحذیر میکند. فرمود: ﴿یا بَنی آدَمَ﴾، سخن از «یا ایها الذین آمنوا» نیست، سخن از فرزند آدم است؛ یعنی همان آثار تلخی که برای آدم اثر گذاشت در شما هم هست. ﴿یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ﴾، تا اینجا روشن است که اینها را از بهشت بیرون کرد. از بهشت بیرون آمدند خیلی رنج و دردی ندارد. بعد فرمود تمام تلاش و کوشش او این است که به آدم(سلام الله علیه) اصرار کرد که نه تنها از بهشت بیرون برود: ﴿لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما﴾، حالا ما که نمیتوانیم این آیه را درست باز کنیم. ما هم در تعبیرات فارسی میگوییم او را بیحیثیت کرد، مسلوبالحیثیه کرد، لباسش را کَند. این تعبیر تعبیر کنایهای است؛ یعنی او تا آدم را بیآبرو نکند رها نمیکند، همین! این طور نیست که حالا اگر کسی ـ معاذالله ـ از اسلام به در آمده کافر شده، شیطان او را رها کند؛ لذا وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ»؛ بدترین دشمن همین غرور و خودخواهی و هوس است که دامنگیر ماست و اگر این برطرف بشود دیگر هیچ باکی نیست.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
یکی دیگر از راههای شناخت پیامبران، خصوصیات و شواهد و قرائنی است که نشان می
دهد این شخص پیامبر است. به لحاظ ظاهری
باید عاری از عیب و نقصی که متنافر است، باشد. به لحاظ اجتماعی باید سنتهای مرسومِ
معقولِ جامعه را رعایت کند و زیر پا نگذارد. به لحاظ خانوادگی نباید از یک خانواده
بد نام باشد. و باید خانواده ای پاک داشته باشد. البته نسبت به مادر فقط مادر
بلافصل (آخرین رحم که فرزند را در بر می گیرد) باید پاک باشد و اجدادشان اهمیت
ندارد ولی نسبت به پدر و سُلب باید همه اسلاب پاک باشند و پدرانش هر چه بالا برود
باید پاک باشند...
کلمه چهل و دوم این است: «وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِی عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ [مِنْکَ] مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِیهِ وَ لَکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئَاتِ وَ یَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِی الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِی وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ». این کلمه نورانی 42 درباره بیماری که بعضی از اصحابش مبتلا شدند حضرت آن را تحلیل کرد. فرمود بیماری کار نیست که خدا اجر بدهد. بیماری یک رخداد آزمونی است که ذات اقدس الهی انسان را میآزماید. اگر کسی در این آزمون سرفراز به درآمد و خدا را شاکر بود، صابر بود، اجر میبرد و اگر شاکر و صابر نبود، از نظر زبان سخنی نگفت، از نظر قلب کاری نکرد، همه این امور را به حسب ظاهر تحمّل کرد، باز فضل الهی شامل حالش میشود، برخی از سیّئات او را میبخشد.
در این جمله نورانی وجود مبارک حضرت امیر فرمود بیماری، عمل نیست که ثواب داشته باشد. آن صبر و بردباری و شکر است که باعث ثواب است؛ البته انسان بیمار، گاهی ممکن است همین کیفر بعضی از رفتارهای تلخ او باشد. فرمود: «جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ [مِنْکَ] مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ»؛ کفّاره برخی از گناهانتان باشد، این امید هست؛ اما بخواهی ثواب ببری، با بیماری نمیشود ثواب برد، چون بیماری فعل انسان نیست تا انسان ثواب ببرد. ثواب در اثر کار خوب، حرف خوب، نوشتن خوب، قیام خوب، اقدام خوب و مانند آن است. «حَطّ» با طای مؤلف یعنی فروریختن. آن «حَتّ» با تای منقوط یعنی درخت را از برگ ریختن. فرمود گناهان از انسان ریخته میشود آن طوری که برگها در پاییز از درخت ریخته میشود. گناه ریخته میشود؛
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در شرح حکمتهای نهج البلاغه
معجزه خرق عادت مطابق با ادعاست که کس دیگری نمی تواند آن را انجام دهد، قابل تعلیم و تعلّم نیست، همراه تحدّی است و امکان معارضه با آن وجود ندارد چون از طرف خداست و "ید الله فوق أیدیهم" اما کدام یک از انواع محالات را می تواند خرق کند؟ محالذاتی؟ محال عادی ؟ ...
در آستانه عید میلاد یگانه منجی عالم بشریت استاد بهشتی جلسه تفسیر قرآن کریم را به موضوع امام زمان و قرآن اختصاص داد؛ راست! امام زمان آمدنی است یا آوردنی؟!؟!
دعای ندبه در ضمن اینکه یک دور سیر تکاملی از کل جامعه بشری از آدم تا انقراض آدم را مشخص می کند ، یک دوره سیر امام شناسی و حقّانیت و صحّت اعتقاد پیروان اهل بیت علیهم السلام و صواب بودن مکتب شیعه هم هست ضمن اینکه بخش قابل توجهی از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام را از قرآن و روایات نبوی در این جا گزارش کرده است...
خصیصه نظام مهدوی چیست؟ خصیصه نظام مهدوی این است که انسان آنچه را که وجود مبارک رسول گرامی فرمود و سیزده معصوم دیگر فرمودند حتی صدیقه کبرا عملی میکند و قائم بالعقل میشود. یک وقت کسی میخواهد فردی زندگی کند نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد، فقط طمع بهشت دارد یا خوف از جهنم؛ این دیگر هرگز مهدوی نمیاندیشد. عادل هست؛ اما هر عادلی مهدوی نخواهد بود. دین نگفت عادل, مهدوی است، دین گفت قائم بالعدل مهدوی است. ما یک عادل داریم که که به درد سوره مبارکه «نحل» میخورد، این شخص میتواند پیش نماز خوبی باشد؛ اما این دیگر مهدوی نیست. این ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ﴾، آدم خوبی است، معصیت نمیکند, دروغ نمیگوید, خیانت نمیکند, او عادل است نه قائم بالعدل؛ او فقط به درد نماز جماعت میخورد.
اما یک وقت است کسی «قائم بالقسط» است که در سوره «حدید» آمده. فرمود ما به اینها گفتیم شما بایستید، تنها روی عدل بایستید، تنها روی قسط بایستید. کسی که قائم بالقسط است، نه تنها اجازه نمیدهد کسی به او ستم بکند, نه تنها اجازه نمیدهد کسی به دیگری ستم بکند؛ بلکه اجازه نمیدهد ثالثی به رابعی ستم بکند. او قائم بالقسط است. اگر کسی قیام به قسط کرد، دیگر اهل قعود نیست. مستحضرید ایستادگی غیر از ایستادن است. یک وقت است کسی ایستاده است؛ اما فکر او فکر نشسته است او قائم نیست؛ مثل فقرایی که ایستاده, گدایی میکنند، اینها ایستاده فیزیکی هستند؛ اما نشسته متافیزیکی. کسی که جیبش خالی است, کیفش خالی است، او قدرت ایستادگی ندارد، گرچه ایستاده است. کسی که فقر علمی دارد یا فقر عقلی دارد یا فقر عدلی دارد، او مهدوی نخواهد بود، او نشسته است.
باید قائم بالقسط باشیم نه تنها عادل. حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «لاَ یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ»؛ جز ملت فرومایه کسی ستمپذیر نیست. ملتی که نفوذ بیگانه را تحمل میکند، ذلیلِ محض است؛ ما میخواهیم شناسنامه بگیریم به نام علوی تا بشویم فرزند علی و ما را به عنوان فرزند علی بپذیرند، حضرت فرمود اگر بچه من هستید «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ»؛ سنگ را از هر جا آمد برگردان؛ سنگپذیر نباش، سنگخور نباش!
مطلب دیگری که روی آیین مهدویت است، فرمود شما به کسی حمله نکنید؛ اما طرزی دفاعتان و نظامتان و ارتشتان و نیروی مسلّحتان توانمندانه زندگی کند که احدی طمع در شما نکند. حتما باید از شما بترسند; یعنی مرد باش تا احدی طمع نکند؛ مثل قلّه دماوند باش! یعنی آنقدر باید ستبر باشید؛ الآن قله دماوند و سلسله جبال البرز چه کاره است؟ کاری به کسی ندارد؛ ولی احدی به خودش اجازه نمیدهد با بیل و کلنگ به جنگ قله دماوند برود. فرمود آن قدر استوار و قائم بالعقل و العدل باشید که احدی در شما طمع نکنید شما که کاری به کسی ندارید. ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ نه شما حمله کنید.
بنابراین وظیفه همه ما این است که در ساختار دفاعیمان و امنیتمان نهایت علم و عقل داشته باشیم.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣