مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا ﴿١٥﴾
در این آیه از سوره مبارکه اسراء حق تعالی چهار نکته مهم را بیان می کند:
1/ هر کس هدایت بپذیرد به نفع خود کار کرده است. اگر الآن همه آدمها اعتصاب کنند و بگویند خدا وجود ندارد، یا بگویند خدا هست، ما او را اطاعت نمی کنیم؛ آیا نفع یا ضرری برای خدا دارد؟ نه! فرقی به حال خداوند ندارد.
2/ هر کس گمراهی را انتخاب کند، به ضرر خودش کار کرده است.
3/ کسی مسئول کار دیگری نیست، بار کسی را دیگری به دوش نمی کشد. هرکس مسئول کار خویش است.
4/
ما بدون فرستادن رسول کسی را عذاب نمی کنیم...
حجم: 20.3 مگابایت
بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید
محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه
روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه منجلى اوصاف بى پایان ذات از این دو مه
هفدهمین روز از بهارانه ربیع است!؛ بهاری در بهار مدینه شکوفا شد و آسمان، تمام توجهش به زمین است.
کوچه های محله «بنی هاشم»، عطر گل های «محمدی» می دهد و این مناسبت زیبا با نام و یاد پیامبر عشق و آیینه جمال دلارای الهی، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، متبرک است.
گویی آسمان، در برابر زمین به تواضع ایستاده است و پرده از روی اسرار خود برداشته؛ ناشناخته هایش آشکار و انوارش فراگیر شده است.
چیست این شادمانه آسمان و زمین؟
چیست این شور پنهان در هیجان کاینات؟
کیست این که می آید از کانون مهر؟
کیست این که می ریزد به دامان بهاران، شور عشق؟
.... «آب زنید راه را»، می آید از کانون عشق، نوری که آفاق را به «تصدیق نامش» فرا خواهد خواند.
می آید از سمت آسمان، آیینه ای که پرتو انوار الهی را در سراسر زمین خواهد گسترد.
می آید «پیام آوری» که پیک علوم آسمان و زمین، به «صداقت» کلامش سوگند خواهند خورد و نامش در ذهن کاینات فراگیر خواهد شد.
شکوهمندی که گیرایی کلامش، نغمه های آسمانی را به سکوت وا خواهد داشت!
قرآن به تفسیر علوی اش خواهد بالید و تشنگان حقیقت، آستان نشین درگاهِ کبریایی اش خواهند شد.
«کیمیای» کلامش را «جابر بن حیان»؛ صداقتِ «فقه»اش را ابو بصیر و روایت حدیثش را «زرارة بن اعین» و ... تکثیر کرد.
می آید از سمت بهاری ترین فصل هستی، تا در دامان عصمت «خاتونی»، به بزرگی و عزّت برسد در علم و عصمت، در عفت و تقوا، در ایمان و شرافت، در ذات و نسب!
بانویی که «صادق»ترین «آیینه صداقت» را برابرنگاه آسمان خواهد گرفت تا افلاکیان پی به عظمت «آل اللّه» ببرند!
آیینه ای که بازتاب نور الهی در زمین است و از پرتو شعشعه ذاتش چراغ «ششمین شاخه طوبا» روشن شده است!
می آید، امامی که بر قلّه سترگ دانش خواهد ایستاد و جاهلان عصر را صلا خواهد داد.
می آید، امامی که در عصر استبداد و جهل، کشتیبان تنها سفینه حقیقت «تشیّع علوی علیه السلام » خواهد شد تا در گردابِ «دین شویی» امویان و عبّاسیان، سرگردان نماند!
می آید امامی که عظمت «فقه جعفری»اش، راه گشای، تمام بن بست های فکری خواهد شد و به پرچم سبز تبارش، اعتباری پایان ناپذیر، خواهد بخشید.
می آید تا با «ید بیضای» دانش، پیروان نور را، به سرمنزل مقصود، راهنما باشد.
حضور حضرتش،
فرصتی زیبا و قسمتی زیباتر از تقدیرات الهی در سرنوشت ماست؛ مقدمش گلباران و نام
عزیزش، قرین صلواتمان باد؛
"اللهم صل علی جعفر بن محمدٍ الصادق علیه السلام و علی ابائه الطاهرین"
سرانجام پس از قرن ها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ ترین هدایتگر انسان ها پا به عرصه وجود گذاشت. باران «رحمة للعالمین» باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فوران نمود و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور کرد مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که به واسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید: «و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.
برنامه انبیاء تکریم انسانهاست و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر براى تتمیم کرامت ها پا به عرصه وجود نهاده، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.
با میلاد پیامبر (ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفت گانه رفت و آمد مى کرد، وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم (ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.
در زمین نیز ایوان کسرى به لرزه در آمد چهارده کنگره آن و فرو ریخت
آتشکده فارس خاموش شد
دریاچه ساوهخشک شد
بتها سرنگون شد و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.
در هفتمین روز پس از میلاد پیامبر اکرم، «عبدالمطلب» براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش دعوت شده بودند، نام فرزند خود را «محمد» گذارد. وقتى از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.
قطعا الهام غیبى در انتخاب این نام بى دخالت نبوده است؛ زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود. طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان به دست آورده اند، تا آن روز فقط 16 نفر به این اسم نامگذارى شده بودند...
سلام و صلوات انبیا به جلوۀ جمال تو همه عالم متوسل به تو و به ذات تو
تو اولین نور سرمدی تو احمدی تو محمدی خواجۀ عالم ای رسول اکرم خوش آمدی
إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً. رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَ الدَّاءُ دَوَاءً. وَ رُبَّما نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ، وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ...
این فراز از بیان امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام سرشار از حکمت و در عین حال آمیزه ای از درسها و عبرتهای تاریخی برای اولاد آدم است. در جایی که رِفق و مدارا موجب خشونت می شود ، نفسِ خشونت معنای وداراست. چه بسا داروهایی که سبب بیماری بشر و چه بسا بیماریهایی که داروی انسان است. اصل معمول زندگی انسانی باید این باشد که مردم با بندگان خدا رفق داشته باشندو مدارا کنندو تا سر حد امکان در مقابل سختیها و زمختیهای اهل ایمان و اطرافیان خودشان و اهل خانه خودشان نرمش و مدارا داشته باشند...
دریافت
حجم: 12.6 مگابایت
با عرض پوزش از دوستان دقایق اولیه صوت این جلسه کمی اشکال دارد.
حضرت علی امیر مرمنان علیه السلام فرمود: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ»؛ فرمود طرزی مهربانانه و حکیمانه و رئوفانه و عاقلانه و دوستانه با مردم زندگی کنید که اگر مُردید گریه کنند و اگر زنده هستید به شما مِهر بورزند، میشود اینطور زندگی کرد. اما منافق, انسان در زمان حیاتِ او از او متنفّر است, بعد از مرگِ او هم از او متنفّر است. فرمود میشود انسان طوری زندگی کند که طیّب و طاهر باشد. انسان خیرِ دیگران را که بخواهد خدا همان خیر را به آدم میرساند، نه بیراهه برویم نه راه کسی را ببندیم. ما اگر خیر کسی را بخواهیم خدا به ما چند برابر میدهد ده برابر میدهد. کارِ خیر یک اثر فقهی دارد که ثواب دارد؛ یعنی یا واجب است یا مستحب که حکم فقهی دارد. اثر کلامی هم دارد که بهشت است؛ اینها سر جایش محفوظ است. اما آنکه در اواخر سوره مبارکه «بقره» دارد، فرمود این کار خیری که شما انجام میدهید: ﴿وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛ آن وقت ثواب اخرویاش میماند; یعنی هر کار خیری که انسان انجام میدهد، موقعیت خودش را ثابت میکند، در روزگار نمیلغزد. این ﴿تَثْبِیتَاً﴾ کارِ فقهی نیست, کار کلامی نیست, کار اخلاقی است. اخلاق, موعظه نیست، اخلاق, علم دقیقِ جانکَندنی است که چه کار کنیم که نلغزیم؟ فرمود اگر درخت آن قدرت را میداشت از ریشه کَنده میشد کنار نهر میرفت، یک سطل آب میگرفت میآورد به پای ریشه خود میریخت، این درخت به چه کسی احسان کرده؟ به خودش احسان کرده، چون این آب, ریشه او را تثبیت میکند. فرمود هر کار خیری که انسان انجام میدهد قبل از اینکه اثرش به دیگری برسد, قبل از اینکه جامعه طرْفی ببندد، موقعیت هستیِ این شیء, تثبیت میشود؛ این از غرر آیات ماست. اینجا هم وجود مبارک حضرت امیر فرمود: ثابتقدم باشید! گرایش مردمی سرمایه است. میبینید هر وقت ـ خدای ناکرده ـ دشمن خواست به این نظام آسیب برساند، این نظام را ـ نه فلان شخص را ـ این قرآن و عترت را مردم دوست دارند؛ حالا ممکن است با زید خوب نباشند, با عمرو خوب نباشند, با این مسئول خوب نباشند، آن یک حرف دیگر است. اما خون شهدا را دوست دارند, نظامشان را دوست دارند, قرآنشان را دوست دارند, ائمهشان را دوست دارند. هر وقت بیگانه بخواهد طمع کند، اینها کاملاً در صحنه حاضرند. چه کسی ما را وادار میکند اینطور در خدمت این نظام باشیم؟ فرمود: اگر شما اینطور بودید «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً» که «إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ»؛ این راستقامتان باشند به تعبیر آن بزرگوار, تشنگان خدمت باشند نه تشنگان مثلاً جاه و جلال و مانند آن، این طور میشود زندگی کرد، حسابها را میشود جدا کرد، آن محدوده دین را در هسته مرکزی قرار داد و به او هم دل بست. فرمود اینطور اگر بودید در دنیا و آخرت محبوب هستید؛ اگر زندهاید دلها به شما متوجه است, اگر رحلت کردید به یاد شما هستند و این سرمایه برای همه شما هست.
برگرفته از کلام آیت الله جوادی آملی
وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَیْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَکَّرَ أَبْصَرَ قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ...
وجود مبارک امیرالمؤمنین در ادامه این فراز از وصایای نورانی خود شغل و حرفه همراه و آمیخته با پاکدامنى رامورد احترام قرار داده و سکوت و حفاظت از اسرار را تجلیل کرده و بیهوده گویی را به تندی مورد هجوم قرار داده اند و می فرماید شغل همراه با عفت بهتر از ثروت فراوانی است که با ارتکاب گناه به دست آمده باشد...
دریافت
حجم: 12.6 مگابایت
توضیحات: شرح نامه 31 نهج البلاغه با بیان آقای دکتر قنبری
(صدای این جلسه کمی اشکال دارد)
روز نهم ربیع الاول مصادف با آغاز ولایت امام زمان (عج) و روز کشته شدن «عمر بن سعد» است. به همین دلیل پیروان اهل بیت علیهالسلام از گذشته این روز را جشن میگرفتند. اما این جشنها نیز از اشتباه مصون نمانده و دچار انحرافاتی شده است. یکی از آنها برگزاری مجلس «عمرکشان» و دیگری بیان «حدیث رفع القم» در چنین روزی است.
یومالله نهم ربیعالاول روز شادی منتظران و زمانی برای تجدید میثاق با امام حاضر است. در این روز میتوان با برپایی جشن به امامت رسیدن آن حضرت، توزیع هدایا بین مردم و به خصوص جوانان، اطعام نیازمندان، برگزاری جلساتی پیرامون شناخت بیشتر حضرت مهدی(عج)، پاسخ به شبهات درباره مهدویت، سفر به اماکن زیارتی به خصوص مسجد مقدس جمکران، برگزاری مراسم دعای ندبه در صبح روز نهم ربیعالاول، برگزاری دعای عهد و زیارت آل یس در عصر روز نهم ربیعالاول، ارسال پیام تبریک به دوستان در شبکههای اجتماعی، نصب پرچمهای مهدوی، قربانی کردن و صدقه دادن برای سلامتی حضرت مهدی(عج)، هدیه دادن به کودکانی که نام آنها مهدی یا دیگر القاب امام زمان (عج) است و گره گشایی از کار شیعیان در ترویج اهمیت این روز سهیم باشیم.
مجلس تفرقه برانگیز «عمرکشان»
در ایران و در تاریخ نهم ربیع الاول به تصور مرگ خلیفه دوم مراسماتی با عنوان «عمرکشان» از سوی برخی شیعیان تندرو برگزار میشود. در حالی که بنابر اسناد تاریخی نهم ربیعالاول روز کشته شدن «عمربن سعد» از قاتلین امام حسین علیه السلام است که در زیارت عاشورا هم مورد لعن قرار گرفته است. در ایران به خاطر شباهت نام این دو نفر مردم دچار چنین اشتباهی شدهاند. بنابر نقل اهل تسنن و شیخ اعظم مفید در مسار الشیعه خلیفه دوم «عمربن الخطاب» در روز بیست و ششم ذیالحجه از دنیا رفت. عمربن خطاب به دست شخصی به نام «پیروز نهاوندی» یا «ابولؤلؤ» غلام مسیحی مغیره بن شعبه (والی بصره) با چند ضربه خنجر زخمی و سه روز بعد کشته شد. انگیزه این قتل به دلیل مالیات سنگینی بود که والی بصره از «ابولؤلؤ» خواسته بود و او شکایت نزد عمر برده بود ولی فایدهای نداشت.
جالب است بدانید که برگزاری چنین مراسماتی مربوط به این سالها نبوده و از قرن هفتم هجری به بعد، به خصوص در عصر صفویان، در میان شیعیان رواج داشته است. برخی شیعیان تندرو به دلیل اینکه کشته شدن خلیفه دوم مصادف با ابتدای محرم و صفر بود و این دو ماه برایشان از اهمیت بسیاری برخوردار بود، این تاریخ را به فراموشی سپردند و بعد از محرم و صفر و روز شهادت امام عسکری علیهالسلام این مراسم را برگزار کردند. مراسمی که با روح تشیع و سیره اهل بیت علیهالسلام فاصله دارد و نه تنها برگزاری آن از سوی بزرگان و عالمان دینی نهی شده بلکه امری خلاف قانون نیز محسوب میشود.
در برخی از مجالسی که در این روز گرفته میشود، حدیثی به نقل از پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله بیان میشود که به «رفع القلم» شهرت دارد و به همین دلیل به این روز «روز رفع القلم» گفته میشود و به واسطه این حدیث افرادی گناه کردن در این روز را بر خود جایز میدانند. البته برخی با استناد به این حدیث گناه کردن تا سه روز را بلااشکال میدانند.
از مراجع تقلید درباره حدیث رفع القلم و مراسماتی که به همین بهانه در روز نهم ربیع الاول گرفته میشود سوال شد که پاسخ آنها به این شرح است:
رهبر معظم انقلاب، آیت الله العظمی خامنهای
هرگونه گفتار یا کردار و رفتارى که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعاً حرام اکید است.
آیت الله العظمی نوری همدانی
چیزی به عنوان رفع قلم در روز به خصوصی نداریم و مسلمانان باید از تفرقه بپرهیزند و از هر چیزی که موجب وهن مذهب است جداً اجتناب نمایند.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی
اولاً: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم و ثانیاً: بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر و ثالثاً: تولّی و تبرّی راههای صحیحی دارد نه این راههای خلاف.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی
حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایام سال نسبت به آن وجود ندارد و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست.
حضرت امیرالمؤمنین علیه آلاف التحیة و الثناء می فرماید : «إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَی أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ»؛ وضع دنیا اینطور است. غرض این است که ما در حقیقتی زندگی میکنیم که آن حقایق را وجود مبارک حضرت امیر جریان روح آدمی, قیامت, ملکوت ما, اینها را مشخص کردند. با یک سلسله اعتباراتی هم ما به سر میبریم. اعتبارات در همین دنیاست. فرمود عوالم الهی فراوان است؛ قبل از دنیا, بعد از دنیا, در سلسلههای فراوان, عالَمهای ملکوت فراوان هست و هیچ عالمی هم پستتر از این دنیا نیست، برای اینکه در هیچ عالمی خدا معصیت نمیشود مگر اینجا. «مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَی اللَّهِ أَنَّهُ لاَ یُعْصَی إِلاَّ فِیهَا وَ لاَ یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْکِهَا» از این پَستتر ما دیگر عالمی نداریم، چون در هیچجا معصیت نمیشود، فقط همین جا میشود. از اینجا که به برزخ رفتیم، دیگر عالم طهارت است، آنجا که گناه نیست وارد ساهره قیامت شدیم دیگر گناه نیست, ـ إنشاءالله ـ وارد بهشت شدیم دیگر گناه نیست.
ما یک موجود ابدی هستیم، ما از زمان و زمین میرهیم و ابدی میشویم. اگر یک موجود ابدی میشویم باید کالای ابدی داشته باشیم؛ عقیده طیّب و طاهر, روح طیّب و طاهر که ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾ این میتواند ابدی باشد و گرنه نه زمین ابدی است نه شمس و قمر ابدی است، نه زمان ابدی است، هیچ چیزی ابدی نیست. فرمود وضع دنیا این است اگر کسی به جایی رسید، خوبیهای دیگران هم به حساب او میآید، برای او هست؛ اما برای او نیست، چون عاریه است. روزی که سقوط میکند معلوم میشود برای او نبود. اگر دنیا به زید رو کرد، خیلی از خوبیهای دیگران به پای او نوشته میشود و اگر دنیا از او برگشت خیلی از خوبیهای او هم از او سلب میشود; یعنی به نام او نوشته نمیشود «إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَی أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ»؛ نیکیهای غیر و خیرهای دیگران برای او عاریه است برای خود او نیست. «وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ»؛ وقتی دنیا به او پشت کرد، خوبیهای او هم فراموش میشود، از او گرفته میشود.
برگرفته از بیانات آیت الله جوادی آملی
معاد روحانی است یا جسمانی؟ در پاسخ سه نظر وجود دارد:روحانی، جسمانی، جسمانی-روحانی
و شیعه به استناد ادله نقلی و قطعی معتقد به معاد جسمانی - روحانی است. از جمله آیاتی که ناظر به خوردن میوه و گوشت، ازدواج در بهشت، سوختن پوست، برانگیخته شدن از قبرو ... است. خدای متعال در پاسخ منکران معاد که می گفتند: " قال من یُحیِ العظام و هی رمیم؟" می فرماید : " قل یُحییها الذی أنشأها أوّل مرّة" ...
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣