مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

شمربن‌ذی‌الجوشن برخلاف درخواست دختر علی علیه‌السلام عمل کرد و آن‌ها را از دروازه ساعات که برای ورود کاروان تزئین‌شده و مردم فراوانی از ساعاتی پیش در آن‌جا اجتماع کرده بودند به شهر وارد کرد و در مکانی نزدیک به مسجد جامع شام مستقر ساخت تا در معرض تماشای مردم باشند.

این‌جا #شام است!

شامی که نزدیک به چهل سال تحت تربیت اسلام بنی‌امیه با تمامی اصالت‌های اسلام ناب در تعارض است!

شامی که در اندیشه مردمش #علی علیه‌السلام واجب‌القتل بود!

و اوج منبرهای مساجد محل دشنام و نفرین بر خاندان وحی است و عده‌ای محدود که نور هدایت بر قلب‌هایشان تابیده در مظلومیت و اقلیتی مطلق سکوت و تقیه پیش گرفته‌اند.

این‌جا #شام است... جایی‌که تلخ‌ترین یاد و خاطره این سفر سرشار از حماسه و مصیبت را در سینه حضرت زین‌العابدین کاشت و می‌فرمود ای‌کاش وارد #دمشق نشده بودم و یزید این‌گونه مرا در هر شهر و دیاری اسیر نمی‌دید...

یزید در جیران سرگرم میگساری بود و با این پندار که دیگر نه رسالتی مانده و نه دینی پابرجاست مستانه می‌خندید و یاوه‌گویی می‌کرد و شعر می سرود:

« هنگامی‌که محمل‌ها رسیدند و آن خورشید ها بر اوج پشته‌های جیران درخشیدند، چون صدای کلاغ برخاست گفتم فریاد بزنی یا نزنی من دیونی را که طلب داشتم بازپس گرفتم»

🏴 خانواده پیامبر با دست‌های زنجیرشده در کنار مسجد ایستاده و در انتظار آینده بودند...

قاسم بن بخیت گزارش کرده‌است؛  هنگامی‌که فرستادگان اهل کوفه با سر #حسین به مسجد دمشق وارد شدند، مروان‌بن‌حکم با دیدن آن‌ها پرسید:«شما چه کردید؟»

آن‌ها پاسخ دادند: هجده تن از آن‌ها به سوی ما آمدند، به خدا سوگند همه را کشتیم و هم‌اکنون این‌ها سرهای ایشان است مروان با شنیدن پاسخ برخاست و از آن‌ها جدا شد آنگاه یحیی برادر مروان آمد و او نیز پرسید: شما چه کردید؟ و همان پاسخ اول را به او نیز گفتند یحیی درحالی‌که اندوهناک شده بود برخاست و گفت شما از ملاقات محمد در روز قیامت محروم شده‌اید و هیچ‌گاه و در هیچ کاری با شما همکاری نمی‌کنم. سپس از مسجد بیرون شد.

طریحی اضافه می‌کند یحیی خطاب به سر امام گفت: ای #اباعبدالله مصیبتی که بر تو رفت برایم سخت و دشوار بود، امام غریب کربلا که سر از بدن تو جدا شد از سوی ابن‌زیادی که او از اراذل عالم است.

زهر بن قیس ضمن تحویل نامه عبیدالله به یزید چنین گزارش داد:

ای امیر مؤمنان تو را بشارت دهم که خداوند فتح و پیروزی را نصیب تو ساخت #حسین‌بن‌علی همراه با هجده تن از خاندان و شصت تن از اصحاب و شیعیان اش نزد ما آمد و ما آن‌ها را به تسلیم دعوت کردیم، نپذیرفتند. پس هنگام طلوع خورشید بر آنان تاختیم و از هر سو آن‌ها را در خود گرفتیم چون شمشیرها بر آنان فرود می‌آمد، می‌گریختند! بی‌آن‌که پناهگاهی داشته باشند. آن‌گونه که کبوتر از چنگال عقاب می‌گریزد به بیشه‌ها و گودال‌ها پناه می‌بردند! به خدا سوگند به‌اندازه‌ی یک خواب نیمروزی کشتن آن‌ها بیشتر به طول نیانجامید. همه آنان را کشتیم. اکنون پیکرهایشان #برهنه، جامه‌های شان #خونین، و چهره‌هایشان #غبارآلود است. آفتاب بر بدن‌هایشان می‌تابد و باد بر ایشان می‌وزد و کرکس‌ها به دیدار آن‌ها می‌روند و در سرزمینی خشک بر خاک افتاده‌اند...

یزید گفت من بدون قتل #حسین نیز از شما راضی بودم. اگر او به نزد من می‌آمد او را عفو می‌کردم اما خداوند روی ابن مرجانه را زشت کند که چنین کرد...

 


📚منابع:

🔹ریاض الاحزان، ص۱۰۸/ مقتل الحسین(مقرّم)، ص۳۴۸ / بحارالانوار، ج۴۵،ص۱۹۹ / جواهرالمطالب، ج۲، ص۲۷۰ / کامل (ابن اثیر)، ج۳، ص۲۹۸و۳۰۱/ المنتخب (طریحی)، ج۲، ص۴۸۴ / بعثت بدون وحی ـ حشمت الله قنبری، ص۲۸۲و۲۸۵

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۱۳ ب.ظ

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی