▪️ شمربنذیالجوشن برخلاف درخواست دختر علی علیهالسلام عمل کرد و آنها را از دروازه ساعات که برای ورود کاروان تزئینشده و مردم فراوانی از ساعاتی پیش در آنجا اجتماع کرده بودند به شهر وارد کرد و در مکانی نزدیک به مسجد جامع شام مستقر ساخت تا در معرض تماشای مردم باشند.
▫️ اینجا #شام است!
▫️ شامی که نزدیک به چهل سال تحت تربیت اسلام بنیامیه با تمامی اصالتهای اسلام ناب در تعارض است!
▫️ شامی که در اندیشه مردمش #علی علیهالسلام واجبالقتل بود!
▫️ و اوج منبرهای مساجد محل دشنام و نفرین بر خاندان وحی است و عدهای محدود که نور هدایت بر قلبهایشان تابیده در مظلومیت و اقلیتی مطلق سکوت و تقیه پیش گرفتهاند.
▫️ اینجا #شام است... جاییکه تلخترین یاد و خاطره این سفر سرشار از حماسه و مصیبت را در سینه حضرت زینالعابدین کاشت و میفرمود ایکاش وارد #دمشق نشده بودم و یزید اینگونه مرا در هر شهر و دیاری اسیر نمیدید...
▪️ یزید در جیران سرگرم میگساری بود و با این پندار که دیگر نه رسالتی مانده و نه دینی پابرجاست مستانه میخندید و یاوهگویی میکرد و شعر می سرود:
« هنگامیکه محملها رسیدند و آن خورشید ها بر اوج پشتههای جیران درخشیدند، چون صدای کلاغ برخاست گفتم فریاد بزنی یا نزنی من دیونی را که طلب داشتم بازپس گرفتم»
🏴 خانواده پیامبر با دستهای زنجیرشده در کنار مسجد ایستاده و در انتظار آینده بودند...
▪️قاسم بن بخیت گزارش کردهاست؛ هنگامیکه فرستادگان اهل کوفه با سر #حسین به مسجد دمشق وارد شدند، مروانبنحکم با دیدن آنها پرسید:«شما چه کردید؟»
▫️ آنها پاسخ دادند: هجده تن از آنها به سوی ما آمدند، به خدا سوگند همه را کشتیم و هماکنون اینها سرهای ایشان است مروان با شنیدن پاسخ برخاست و از آنها جدا شد آنگاه یحیی برادر مروان آمد و او نیز پرسید: شما چه کردید؟ و همان پاسخ اول را به او نیز گفتند یحیی درحالیکه اندوهناک شده بود برخاست و گفت شما از ملاقات محمد در روز قیامت محروم شدهاید و هیچگاه و در هیچ کاری با شما همکاری نمیکنم. سپس از مسجد بیرون شد.
▫️طریحی اضافه میکند یحیی خطاب به سر امام گفت: ای #اباعبدالله مصیبتی که بر تو رفت برایم سخت و دشوار بود، امام غریب کربلا که سر از بدن تو جدا شد از سوی ابنزیادی که او از اراذل عالم است.
▪️ زهر بن قیس ضمن تحویل نامه عبیدالله به یزید چنین گزارش داد:
▫️ ای امیر مؤمنان تو را بشارت دهم که خداوند فتح و پیروزی را نصیب تو ساخت #حسینبنعلی همراه با هجده تن از خاندان و شصت تن از اصحاب و شیعیان اش نزد ما آمد و ما آنها را به تسلیم دعوت کردیم، نپذیرفتند. پس هنگام طلوع خورشید بر آنان تاختیم و از هر سو آنها را در خود گرفتیم چون شمشیرها بر آنان فرود میآمد، میگریختند! بیآنکه پناهگاهی داشته باشند. آنگونه که کبوتر از چنگال عقاب میگریزد به بیشهها و گودالها پناه میبردند! به خدا سوگند بهاندازهی یک خواب نیمروزی کشتن آنها بیشتر به طول نیانجامید. همه آنان را کشتیم. اکنون پیکرهایشان #برهنه، جامههای شان #خونین، و چهرههایشان #غبارآلود است. آفتاب بر بدنهایشان میتابد و باد بر ایشان میوزد و کرکسها به دیدار آنها میروند و در سرزمینی خشک بر خاک افتادهاند...
▫️ یزید گفت من بدون قتل #حسین نیز از شما راضی بودم. اگر او به نزد من میآمد او را عفو میکردم اما خداوند روی ابن مرجانه را زشت کند که چنین کرد...
📚منابع:
🔹ریاض الاحزان، ص۱۰۸/ مقتل الحسین(مقرّم)، ص۳۴۸ / بحارالانوار، ج۴۵،ص۱۹۹ / جواهرالمطالب، ج۲، ص۲۷۰ / کامل (ابن اثیر)، ج۳، ص۲۹۸و۳۰۱/ المنتخب (طریحی)، ج۲، ص۴۸۴ / بعثت بدون وحی ـ حشمت الله قنبری، ص۲۸۲و۲۸۵
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣