منزلگاه قصر بنی مُقاتِل
زمان: اول محرم ۶۱ هجری قمری
گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من می آیید؟
بعضی گفتند دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم!
( گاهی تن پروی و وجود زن و بچه و مال دنیا، این طور مانع از همراهی و یاریِ امام و ولیّ خدا می شود! )
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند.
امام حسین (علیه السلام) در این منزل به خیمه عبیدالله جُعفی رفت و به او چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز و از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، او را به رو در آتش می افکند.
سپس فرمود: «ای مرد! تا پیش از این خطای زیادی داشتی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه میکند، آیا نمیخواهی در این ساعت به سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟»
گفت: «یابن رسول الله، اگر تو را یاری کنم همان ابتدای کار پیش روی تو کشته میشوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، که خوب اسبی است.
( ای اُف بر این دنیا و نفْس سرکَش که سدّ راه آدمی برای یاری کردن امام و مولای خویش می شوند)
امام حسین(علیهالسلام) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمیطلبیم/کهف،۵۱ »
نکته: امام حسین(علیهالسلام) با این جمله، نظریه ی « هدف وسیله را توجیه میکند!» را رد کردند و خواستند ثابت کنند که برای رسیدن به هدفی مقدس، نمی توان از هر وسیله ای استفاده کرد.
منابع:
الارشاد، اعلام الوری، مسار الشیعه، با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، بحارالانوار، مصباحالمتهجد، نفسُالمهموم، لهوف، معالی السبطَیْن.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣