گزارش کردند که: پیغمبر اکرم اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) برای عروسی دختر والامقام شان یک لباس تازه تهیه کردند؛ و به ایشان تصریح کردند و دستور دادند که؛ این لباس را در شب زفاف تنپوش خودت قرار بده.
دختر پیغمبرهم لباس را گرفت؛ حسب دستور رسول خدا( صلی الله علیه وآله و سلم) این لباس را در شب زفافشان پوشیدند. همانطور که مهیای پوشیدن بودند؛ کوبه ی در بصدا در آمد و یک زن با صدای لرزان؛ توجه زهرای مرضیه (سلام الله علیها) را جلب کرد أطلب من بیت النبوة قمیصا خلقا. فأرادت (علیها السلام) أن تدفع إلیه القمیص المرقوع
حرفش این بود که؛ من از خانه نبوت توقع چندانی ندارم؛ فقط لباس کهنه فاطمه (سلام الله علیها) را می خواهم.( اینجا یک مطلب را توجه داشته باشید که ممکن است آن زنی که کوبه ی در خانه فاطمه مطهره(سلام الله علیها) را به صدا درآورد و لباس خواست؛ الزاماً یک بانوی مسکین و تهیدست به معنای که ما میگوییم هم نباشد. چون معمولاً تا این مطلب میآید؛ فضای ذهنی ما به این شکل هدایت میشود که؛ مستحقی؛ نیازمندی دستی دراز کرده و زهرای مرضیه (سلام الله علیها) هم این لباس را به او داد) آنچه که من خودم می فهمم اینست که؛ این بانو؛ خیلی بانوی فاخره ی ارجمندی بوده که سروقت؛ سربزنگاه؛ با تشخیص درست؛ خودش را در مناسب ترین وقت؛ به خانه دختر پیغمبر رسانده. برای چه؟ برای اینکه باور دارد؛
- اولاً پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای برای دخترش لباس نو خریده.
- و ثانیاً تن پوش قدیمی زهرا(سلام الله علیها) یک سرمایه بزرگ؛ برای زندگی است...حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣