🔹 مورخان گفته اند که هیچ کس (یا حداقل اکثریت قریب به اتفاق مردم)، شک نداشت که صاحب حکومت بعد از پیامبر، على علیه السلام است.
🔹 امام علی مورد قبول همگان بود و هیچ کس در اینکه صاحب امر بعد از پیامبر، حضرت علی (ع) است، شک نداشت. حتی مورخان از یک پشیمانی بزرگ که بعد از بیعت روز دوشنبه و سه شنبه برای اکثریت مسلمانان پیش آمده بود، سخن گفته اند.
🔹 لذا در اینجا یک #سوال مهم پیش می آید: برای جریان #سقیفه چه توجیهی وجود دارد؟ و اگرهمه، علی علیه السلام را صاحب امر می دانستند و میل اکثریت با ایشان بود، دیگر چرا در سقیفه جمع شدند و می خواستند کسی دیگر را به حکومت برگزینند؟
🔹 ما در گذشته این پرسش را جواب داده ایم و گفتیم که جریان سقیفه، برخاسته از یک #هیجان ناشی از #تعصب ها و رقابت های #قبیله ای بود، نه چیز دیگر؛ و در آن #عقل و #منطقی حکومت نمیکرد و اگر با مسائل تعصبات قبایل عربی به خوبی آشنا شده باشیم، این جواب ها کاملا قابل قبول خواهد بود.
🔹حوادث آینده هم سخن ما را تأیید می کند و جایگاه بزرگ و بی همتای امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در بین مسلمانان آن زمان با روشنی بیشتری ثابت میکند.
🔹 اما چه شد که امیرالمؤمنین مجبور به #بیعت با خلفا شد؟
آنچه در تاریخ ذکر شده، بالا گرفتن اختلاف مهاجر و انصار، پدید آمدن مدعیان نبوّت و در خطر قرار گرفتن مدینه به عنوان مرکز اسلام بود. #هیچکس از مسلمانان آماده جهاد نبودند و تا امیرالمؤمنین #علی (ع) بیعت نکرد، #حکومت قریشیان قرار و اعتباری نیافت.
🔺مدینه ی آن روز قبل از بیعت امیرالمؤمنین علی(ع) تنها نام پایتخت جهان اسلام را داشت و #ابوبکر از مقام خلافت (به معنای حکومت بر جهان اسلام)، تنها #نماز جماعت مسجدالنبی و #امامت نماز جمعه ی آن شهر را به عهده داشت. زیرا مردم، حکومت او را آن طور که باید، پذیرا نشده بودند؛ لذا هیچ کس در تحت فرمان فرماندهان جنگی آن دولت به جنگ نمی رفت.
🔺در خارج از مدینه، دشمنان بزرگ با لشکرهای انبوه در انتظار حمله به شهر و نابود ساختن همه چیز بودند. قبایل فراوانی با اینکه به اسلام وفادار مانده بودند، اما حکومت مرکزی را قبول نداشتند. مردم، دیگر زکات مالشان را که تا دیروز به مدینه می آوردند و پرداخت می کردند، به دولت ابوبکر نمی دادند.
🔺خلاصه اینکه با توجه به اسناد کهن، کسانی با تکیه بر قریشی بودن، توانستند قدرت و حکومت بعد از پیامبر را به چنگ بیاورند، به هرشکل ممکن، حتی با زور و عنف، رأس خاندان #نبوی یعنی امام عل، امیرالمؤمنین(ع) را به نزد #خلیفه بردند تا از او #بیعت بگیرند.
🔺اما تمام این کوششها ناکام ماند و امام که نباید بیعت می کرد، بیعت نکرده به خانه بازگشت. اما علت #شکست اصحاب حکومت چه بود؟ و چرا آنها نتوانستند به هدف خودشان که #وادار کردن امیرالمؤمنین علی به بیعت بود، برسند؟ اینجا نیز با یک حلقه ی دیگر از تاریخ روبه رو هستیم. در برابر صاحبان قدرت که و به هدف خود از هیچ چیز ابا نداشتند، پس چطور شد؟
و چه کسی مانع شد؟ که هم بیعت به سرانجام نرسید و هم امام علی (ع) به سلامت به خانه بازگشت.
▪️سرتاسرمدت کوتاهی که دختر پیامبر بعداز پدر زنده بود، به #مبارزه با دولت
حاکم و مقابله با اعمال خصمانه آنها گذشت. آن حضرت در این مدت همه چیز را
به وسیله ای برای #مقابله با حکومت تبدیل کرده بود. گاهی #فریاد می زد و
گاهی #خطبه می خواند. یک روز اعلام #برائت می نمود و روز دیگر از پذیرفتن
#ملاقات حاکمان خودداری می کرد و حتی #وصیت کرد که غاصبان به تشییع جنازه
او نیایند و برجسدش نماز نخوانند و سرانجام با دستور #پنهان_ساختن قبرش، یک
نشان ماندگار از #عدم_مشروعیت را بر جبین آن حکومت نقش کرد. این، روی
واقعی تاریخ است.
🔹البته ما در تمام این زمینه ها به طور جدّی با
کمبود منابع و ابهام آنچه در دسترس است، روبه رو هستیم. اگر به تاریخ آن
دوران از منظر مورخان رسمی نگاه کنیم، دورانی #نسبتاً آرام گزارش شده است و
مورخان و محدثان توانسته اند با پنهان کاری، درگیری های جدی و بحران های
عمیق آن عصر را #مخفی بدارند و این، روی دیگر تاریخ است!
🔹در جریان این مقابله دیدیم که #اولین بار این بیت نبوت بود که مورد *
#هجوم
مأموران نظام حاکم قرار گرفت. آنها میخواستند امیرالمؤمنین علی را به مسجد
ببرند تا از ایشان به عنوان #اصل و #رأس خاندان نبوت #بیعت بگیرند و با
این کار مخالفان حکومت جدید را به #تسلیم وادار نمایند.
🔸 این اقدام،
اولین عملی بود که آن دولت بعد از اینکه حکومت را به چنگ آورده بود، انجام
داد و در انجام آن بسیار جدی بود و سرانجامِ آن می توانست بسیار خطیر باشد و
عواقب ناگواری به بار آورد.
🔹بنابراین کاری که دختر پیامبر و در مقابل
آن انجام داد، کاری بس بزرگ بود و همان عمل باعث شد که امیرالمؤمنین بیعت
#نکرده و به #سلامت به خانه بازگردد و به این ترتیب اولین اقدام دولت خلفا
با مقابله ی دختر پیامبر به #شکست منتهی شد
🔺سپر بلا
یعقوبی بعد از نقل #هجوم اصحاب حکومت به،خانه امیرالمؤمنین علیه، السلام، حادثه ای را نقل می کند:
فاطمه (س) از خانه اش بیرون آمد و خطاب به مهاجمانی که خانه اش را مورد تهاجم قرار داده و اشغال کرده بودند، فرمود:
از خانه ام بیرون روید وگرنه به خداوند سوگند سرم را برهنه میکنم و به او شکایت می برم.
با شنیدن #تهدید، مهاجمان و مردمی که در خانه بودند، بیرون رفتند و آنجا را ترک کردند.
➖
آیا #حمایت دختر پیامبر و در برابر حمله ی دولت خلفا به خاندان نبوت تنها
همین جا بود؟ یا حوادث به این شکل اتفاق افتاد که ایشان بعد از صدماتی که
در حمله به خانه دیده بود، هنگامی که توانست روی پای خود بایستد، وقتی بود
که #امام را برای بیعت برده بودند و یک بار دیگر به مقابله با مجموعه ی
کسانی که می خواستند با زور به بیعت امام علیه السلام دست پیدا کنند،
#برخاست و آنجا بود که به تهدید پرداخت!؟
🔹#تهدید به یک #نفرین؟! اما آیا اصحاب قدرت از یک تهدید لفظی می ترسیدند یا به این گونه چیزها اعتقاد داشتند؟
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣