دین اسلام، دین علمی است و علم با گفتار و نوشتار و کردار و رفتار، سامان میپذیرد. کتابت و علم، زمینهای است برای عقل و عقل وسیلهای است برای فرشته شدن و جامعه فرشته نه بیراهه میرود و نه راه کسی را میبندد. قرآن کریم وقتی أسمای حسنای الهی را ذکر میکند؛ یعنی خلفای او باید به این أسما متّصف شوند.
انسان اگر انسان راستین است، خلیفه خداست و خلیفه او اوصاف «مستخلفعنه» را دارد و «مستخلفعنه» او عالمانه جهان را اداره میکند. قرآن کریم مجاری علم را به ما داد و آموخت؛ هم سمع و بصر را به ما داد و هم قلب و هوش را به ما عطا کرد به إذن خدا، تا عالم و محقق شویم و این را نردبان قرار دهیم برای عقل. قرآن کریم که ما را به علم و کتاب دعوت میکند و به قلم سوگند یاد میکند و به مکتوبات قلمداران قسم یاد میکند: ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ﴾، دینی که به ابزار نوشتن سوگند یاد میکند، دینی که به کتابت و مکتوب قسم یاد میکند، آنطوری که به شمس و قمر قسم یاد میکند: ﴿وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها ٭ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها﴾؛یعنی قلم باید مثل قمر نور بدهد، کتاب باید مثل شمس فروغ داشته باشد. این طلیعه کار است، باغ کتاب قدم اول است که انسان به نوشتن و گفتن صحیح عادت کند و آگاه شود و این کافی نیست و این مقدمه است.
قرآن
بعد از اینکه جامعه را به علم دعوت کرده است، به آنها میگوید؛ علم نردبان است نه
وسیله و هدف و این نردبان باید جامعه را به عقل برساند، قدم دوم این که بدانیم
خودِ این علم هدف نیست، نردبان است. سوم آن که بدانیم این نردبان را به اوج و عروج
عقل نصب بکنیم که بشویم عاقل. عقل را صاحب شریعت، یعنی وجود مبارک پیامبر
أعظم(عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِه آلَافُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء) تفسیر کرد،
فرمود؛ عقل آن است که در بخش اندیشه زانوی سرکش وهم و خیال را عقال کند و در بخش
انگیزه زانوهای سرکش شهوت و غضب را عقال کند، عقل همان عقال است. عقال آن زانوبند شتر است که شتر چموش و جموح
را با زانوبند میبندند که چموشی نکند. وهم در اختیار انسان نیست، خیال در اختیار
انسان نیست، عقل است که وهم و خیال را در بخش اندیشه رام میکند تا اقسام سیزدهگانه
مغالطه منطقی و بیشتر از آن را، راهبند اندیشه قرار ندهد. اگر وهم شیطنت نکند و
اگر خیال، خیالاندوزی و خیالبافی نکند، عقل در اندیشه به دام مغالطات نمیافتد.
انسان باید این علم و دانش را نردبان قرار بدهد تا به قله عقل برسد، وقتی به عقل اندیشمند برسند، میشوند حکیم، میشوند فقیه، میشوند طبیب، میشوند مهندس و مانند آن.
و مستحضر هستید، شخص میتواند در مسایل عادی خود عالمانه مشکل خود را حل کند، عاقلانه دشواری خود را حل کند؛ ولی جامعه را علما اداره نمیکنند، جامعه را عقلا اداره نمیکنند. قرآن کریم میگوید اگر جامعهای اهل علم و عقل شد بین راه است، نه در قله.
مستحضر هستید در این ماه پُر برکت رمضان شریف، آیات فراوانی خواندهاید، فرمود: ﴿لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون﴾، ﴿لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُون﴾ فراوان است؛ اما با این فراوانی، فرمود مشکل را علما حل نمیکنند، مشکل را عقلا حل نمیکنند. جامعه را با علم و عقل نمیشود اداره کرد، جامعه را ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾، ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾، این بخش نهایی قرآن کریم است؛ یعنی اگر ملتی به علم قیام کند، ما قومی به نام قوم عالم نداریم؛ نظیر نژاد عاد و ثمود، نژاد عرب و عجم، تازی و فارسی، این چه قومی است که قرآن میگوید؛ قوم عالم، قوم عاقل؟ این قوم به معنای نژاد نیست، این قوم به معنای قیام است. اگر علما به علم قیام کنند، اگر عقلا به عقل قیام کنند، «قائم بالعقل» باشند؛ مثل امام(رضوان الله علیه) که «قائم بالعلم» بود، «قائم بالعقل» بود، ما میتوانیم به عنوان منتظران آن حضرت باشیم. اینطور نباشد که وقتی در کتابخانه مطلبی را فرا گرفتیم، آنجا بگذاریم و دست خالی از کتابخانه بیرون بیاییم. وقتی تدریس ما در حوزه و دانشگاه تمام شد، آن را بگذاریم و به عنوان فرد عادی در جامعه زندگی کنیم. فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾، ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾.
بارها در گفتهها و نوشتهها این مطلب به عرضتان رسید، سرّ اینکه ما عالم بیعمل داریم، این است که انگیزه ما با اندیشه ما هماهنگ نیست؛ این بیماری است...پس در درجه اول کتابخانهها و حوزهها و دانشگاههای دیگر، رسالت اولی آن تولید علم است و عالم شدن، بعد بفهمیم علم نردبان است نه هدف، بعد باید بفهمیم به کدام سَمت برویم و به قله عقل برسیم، بعد حالا که عاقل شدیم، اینطور نباشد که در کارهای شخصی و امثال آن به عقل عمل کنیم، قائم به عقل باشیم؛ مثل امام؛ آن وقت این شخص میشود پیرو امام، این شخص میشود انقلابی، این شخص نه بیراهه میرود و نه راه کسی را میبندد، ببینید! این مراحل چهارگانه را قرآن دید، بعد به این قسم یاد کرد، فرمود؛ قسم به قلم! قسم به کتاب! ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ﴾. بنابراین ما عالمی میخواهیم که «قائم بالعلم» باشد، عاقلی میخواهیم که «قائم بالعقل» باشد.
همه ما مواظب زبانمان و گفتارمان باشیم، عالمانه سخن بگوییم، هم آبروی خود را حفظ بکنیم، هم آبروی دیگران را. نه بیراهه برویم، نه راه کسی را ببندیم و ذات أقدس الهی ما را منتظر کسی کند که «قائم بالعقل» است، «قائم بالقسط» است، «قائم بالعلم» است و منتظِر، مقدار انتظارش، وصف منتظَر را دارد، ما هم «قائم بالعلم» و «قائم بالعقل» باشیم.استاد جوادی آملی
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣