مثال سوم: «سعدبن ابیوقّاص» حاکم کوفه شد. او از بیتالمال
قرض کرد. در آن وقت، بیتالمال دست حاکم نبود. یک نفر را برای حکومت و ادارهی امور
مردم میگذاشتند، یک نفر را هم رئیس دارایی میگذاشتند که او مستقیم به خودِ خلیفه
جواب میداد. در کوفه، حاکم «سعدبن ابیوقّاص» بود؛ رئیس بیتالمال، «عبداللَّهبن
مسعود» که از صحابهی خیلی بزرگ و عالی مقام محسوب میشد. او از بیتالمال مقداری
قرض کرد - حالا چند هزار دینار، نمیدانم - بعد هم ادا نکرد و نداد. «عبداللَّهبنمسعود»
آمد مطالبه کرد؛ گفت پول بیتالمال را بده. «سعدبن ابیوقّاص» گفت ندارم. بینشان
حرف شد؛ بنا کردند با هم جار و جنجال کردن. جناب «هاشمبنعتبةبنابیوقّاص» - که
از اصحاب امیرالمؤمنین علیهالسّلام و مرد خیلی بزرگواری بود - جلو آمد و گفت بد
است، شما هر دو از اصحاب پیامبرید، مردم به شما نگاه میکنند. جنجال نکنید؛ بروید
قضیه را به گونهای حل کنید. «عبداللَّه مسعود» که دید نشد، بیرون آمد. او بههرحال
مرد امینی است. رفت عدّهای از مردم را دید و گفت بروید این اموال را از داخل خانهاش
بیرون بکشید - معلوم میشود که اموال بوده است - به «سعد» خبر دادند؛ او هم یک
عدّه دیگر را فرستاد و گفت بروید و نگذارید. بهخاطر اینکه «سعدبنابیوقّاص»،
قرض خودش به بیتالمال را نمیداد، جنجال بزرگی به وجود آمد. حالا «سعدبن ابیوقّاص»
از اصحاب شوراست؛ در شورای شش نفره، یکی از آنهاست؛ بعد از چند سال، کارش به اینجا
رسید. ابناثیر میگوید: «فکان اول مانزغ به بین اهل الکوفه»؛ این اوّل حادثهای
بود که در آن، بین مردم کوفه اختلاف شد؛ بهخاطر اینکه یکی از خواص، در دنیاطلبی
اینطور پیش رفته است و از خود بیاختیاری نشان میدهد!
ماجرای دیگر: مسلمانان رفتند، افریقیه - یعنی همین منطقهی
تونس و مغرب - را فتح کردند و غنایم را بین مردم و نظامیان تقسیم نمودند. خمس
غنایم را باید به مدینه بفرستند. در تاریخ ابناثیر دارد که خمس زیادی بوده است.
البته در اینجایی که این را نقل میکند، آن نیست؛ اما در جای دیگری که داستان
همین فتح را میگوید، خمس مفصلی بوده که به مدینه فرستادهاند. خمس که به مدینه
رسید، «مروان بن حکم» آمد و گفت همهاش را به پانصدهزار درهم میخرم؛ به او
فروختند! پانصدهزار درهم، پول کمی نبود؛ ولی آن اموال، خیلی بیش از اینها ارزش
داشت. یکی از مواردی که بعدها به خلیفه ایراد میگرفتند، همین حادثه بود. البته
خلیفه عذر میآورد و میگفت این رَحِم من است؛ من «صلهی رَحِم» میکنم و چون وضع
زندگیش هم خوب نیست، میخواهم به او کمک کنم! بنابراین، خواص در مادیّات غرق شدند.
ادامه دارد...
بیانات رهبر معظّم انقلاب در خطبههای نمازجمعه 77/2/18
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣