پیامبر جامعه را بر اساس این خطوط بنا
نمود و حکومت را ده سال همینطور کشاند. البته پیداست که تربیت انسانها کار تدریجی
است؛ کار دفعی نیست. پیامبر در تمام این ده سال تلاش میکرد که این پایهها استوار
و محکم شود و ریشه بدواند؛ اما این ده سال، برای اینکه بتواند مردمی را که درست
برضدّ این خصوصیّات بار آمدند، متحوّل کند، زمان خیلی کمی است. جامعهی جاهلی، در
همه چیزش عکس این چهار مورد بود؛ مردم معرفتی نداشتند، در حیرت و جهالت زندگی میکردند،
عبودیّت هم نداشتند؛ طاغوت بود، طغیان بود، عدالتی هم وجود نداشت؛ همهاش ظلم بود،
همهاش تبعیض بود - که امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه در تصویر ظلم و تبعیض دوران جاهلیت،
بیانات عجیب و شیوایی دارد، که واقعاً یک تابلوِ هنری است؛ «فی فتن داستهم باخفافها
و وطئتهم باظلافها» - محبّت هم نبود، دختران خود را زیر خاک میکردند، کسی را از
فلان قبیله بدون جرم میکشتند - «تو از قبیلهی ما یکی را کشتی، ما هم باید از
قبیلهی شما یکی را بکشیم!» - حالا قاتل باشد، یا نباشد؛ بیگناه باشد، یا بیخبر
باشد؛ جفای مطلق، بیرحمی مطلق، بیمحبّتی و بیعاطفگی مطلق.
مردمی را که در
آن جوّ بار آمدند، میشود در طول ده سال تربیت کرد، آنها را انسان کرد، آنها را
مسلمان کرد؛ اما نمیشود این را در اعماق جان آنها نفوذ داد؛ بخصوص آنچنان نفوذ
داد که بتوانند به نوبهی خود در دیگران هم همین تأثیر را بگذارند.
مردم پیدرپی
مسلمان میشدند. مردمی بودند که پیامبر را ندیده بودند. مردمی بودند که آن ده سال
را درک نکرده بودند. این مسألهی «وصایت»ی که شیعه به آن معتقد است، در اینجا شکل
میگیرد. وصایت، جانشینی و نصب الهی، سرمنشأش اینجاست؛ برای تداوم آن تربیت است،
والّا معلوم است که این وصایت، از قبیل وصایتهایی که در دنیا معمول است، نیست، که
هر کسی میمیرد، برای پسر خودش وصیت میکند. قضیه این است که بعد از پیامبر،
برنامههای او باید ادامه پیدا کند.
و اما ماجراهای بعد از رحلت پیامبر. چه شد که در این پنجاه سال، جامعهی اسلامی از آن حالت به این حالت برگشت؟ این اصل قضیه است، که متن تاریخ را هم بایستی در اینجا نگاه کرد. البته بنایی که پیامبر گذاشته بود، بنایی نبود که به زودی خراب شود؛ لذا در اوایلِ بعد از رحلت پیامبر که شما نگاه میکنید، همه چیز - غیر از همان مسألهی وصایت - سرجای خودش است: عدالتِ خوبی هست، ذکْرِ خوبی هست، عبودیّت خوبی هست. اگر کسی به ترکیب کلی جامعهی اسلامی در آن سالهای اوّل نگاه کند، میبیند که علیالظّاهر چیزی به قهقرا نرفته است. البته گاهی چیزهایی پیش میآمد؛ اما ظواهر، همان پایهگذاری و شالودهریزی پیامبر را نشان میدهد. ولی این وضع باقی نمیماند. هر چه بگذرد، جامعهی اسلامی بتدریج به طرف ضعف و تهیشدن پیش میرود.
بیانات رهبر معظّم انقلاب در خطبههای نمازجمعه 77/2/18
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣