... قنفذ به مسجد آمد و با همان لحن قبلی پیام امیر المؤمنین را گفت . و همین شرایط را برای عمر بن خطاب مهیا کرد . و برای بار سوم خود عمر بن الخطاب همراه یارانش و گروهی از مردم در حالیکه شمشیرها را به یک دست و هیزمهایی را که قبلاً مهیا کرده بودند، در دست دیگر گرفتند و به سمت خانه امیر النمؤمنین به راه افتادند .مردم تعجب کردند ، هیزمها برای چیست؟ عمر پاسخ داد :" به آن کسی که جان عمر در قبضه قدرت اوست سوگند من تصمیم گرفته ام علی را از خانه اش بیرون بکشم و اگر امر حکومت را تمکین نکند خانه او را با هر کسی که در آن باشد به آتش بکشم." برخی از مردم متعجب شدند و گفتند : عمر! در خانه او فاطمه است . حسنین هستند. اینها محبوبهای پیغمبرند.مگر می شود خانه فاطمه را به آتش کشید؟؟؟ عمر در حالیکه در اوج خشم و غضب بود گفت : خانه را به آتش می کشم و هیچ هراسی هم از دختر پیغمبر ندارم.... این همان شکستن تقدس است...