آنچه که یوسف را یوسف کرد قانون نبود ، اخلاق هم نبود، خدا بود . لذا به زلیخا نگفت من تن به این پیشنهاد تو نمی دهم چون قانونی نیست ، خلاف قانون مصر است ، نگفت این کار اخلاقی نیست ، پای خدارا وسط کشید و گفت : " إنّه ربّی احسن مثوای " پای خدارا وسط کشید . اینها درس است. درس بزرگ این سوره است . می خواهد بگوید : قانون تنها ؛ نه؛ اخلاق با قانون هم ، نه، چیزی که مشکل تو را حل می کند ، آن چیزی که تورا حفظ می کند، اعتقاد به خداست .
کدام خدا ؟ همان خدایی که " إن تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله "چه آشکارا چه پنهان خطا کنید خدا شمارا محاسبه خواهدکرد اگر کسی این اعتقاد را داشته باشد شب هم پشت چراغ قرمز می ایستد . " واعلموا انّ الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه " بدانید خدا وند می داند در درون شما چه می گذرد پس حساب ببرید .این است که انسان را حفظ می کند و الا(قانون) اگر انسان دید پلیس نیست ؛ دوربین نیست ، تخته گاز می دهد و می رود . (اخلاق هم) کسی نیست که بخواهد اخلاقی رفتار کند لذا گاز می دهد و می رود .
اما در قران هرجا می گوید : " اوفوا بالعقود " بلافاصله می گوید : " اتقوا الله " به پیمان هایتان وفادار باشید " بعد می گوید:" تقوا پیشه کنید"....