اما سیره نبوی و مقتدا بودن:
خداوند پیامبر خود را به عظمت اخلاقی می ستاید " و إنّک لعلی خُلُقٍ عظیم" (قلم – 4) با جمله اسمیه و تأکید:« تو دارای اخلاق عظیم هستی» واجد همه ملکات نفسانی در حدّ اعلا! پس حضرت را به عنوان اسوه و الگوی انسانها معرفی می نماید : " لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنةٌ " ( احزاب – 21) پس خدای سبحان می فرماید: " و اتبعوا النور الذی أنزل معه" ( اعراف – 157) از پیامبری اطاعت کنید که به همراه او نور نازل شده است . یعنی پیامبر(ص)و قرآن هر دو نزد خداوند حضور داشتند و خداوند یکی را انزال و دیگری را ارسال کرد. یعنی اگر انسان کامل به صورت کتابی تدوینی جلوه کند، می شود قرآن. و اگر قرآن به صورت انسان کامل در آید می شود پیامبر(ص). پس تا آنجا که فعل حقّ و کلام حقّ صادق است و تا آنجا که ظهور حقّ و فیض حقّ محقّق است. انسان کامل ظهور دارد و از آن مرحله بالاتر هم که کلام نیست، جای متکلم است که مبدأ قرآن و انسان کامل است .
ملاک معیّت قرآن با پیامبر(ص) همان انسان کامل است." واتبعوا النور الذی أنزل معه" از این تعبیر معلوم می شود که قرآن به همراه پیامبر(ص) نازل شده نه پیامبر(ص) همراه قرآن! یعنی انسان کامل اصل است و قرآن با انسان کامل است. گر چه در عالم طبیعت قرآن ثقل اکبر است ولی حقیقت آن است که موجودی در جهانِ امکان، بالاتر از انسان کامل نیست زیرا انسان کامل اولین ظهور حق و جامع ظاهر و باطن قرآن است و دیگر فرض ندارد که قرآن درجه ای داشته باشد که انسان کامل آن را دارا نباشد و حقیقت « الله» هم که جزء قرآن نیست تا گفته شود قرآن برتر است . بلکه قرآن ، کلام حق است چنانکه انسان کامل نیز « کلمة الله» است. پس در مقام ظهور و صنع و ابداع چیزی بالاتر از رسول گرامی اسلام نیست. (1) او امام متقین است (2) و ولی الله ، ولایت جامع بین نبوت و امامت است که گاهی به صورت نبوت و زمانی به صورت امامت تجلّی می نماید و با ولادت نبی اکرم(ص) و یا هر یک از ائمه (ع) ظهور تازه ای از ولایت الهی نصیب جهانیان می شود.
نعمت ولایت از عالی ترین مرحله تکوینیِ آن تا نازلترین مرتبه تشریعش که اداره امور جامعه انسانی است، سودمند می باشد از این رو از آن به منّت تعبیر شده است .
امام صادق(ع) در ترسیم جامعه ای که ولایت در آن متجلّی است. می فرماید: جامعه ای که از شش اصل برخوردار است نظام زندگی آنان نظام زندۀ اسلامی است و مردم آن از زندگی سعادتمند برخوردار هستند؛
سه اصل از این اصول به مزایای طبیعی بر می گردد و از منافع مادّی به شمار می رود که در این باره حضرت می فرماید: زندگی در سرزمینی گواراست که دارای هوای سالم و آب فراوان و زمین آمادۀ کشت باشد مردم چنین جامعه ای که هم دارای شرایط زیست محیطی و بهداشتیِ مساعد است و هم دارای زمینه های اقتصادی مناسب ، خود کفا خواهند بود.
سه اصل دیگر آن به مسائل معنوی بر می گردد که در این باره فرمود: هیچ جامعه ای از این سه اصل بی نیاز نیست و اگر جامعه ای این سه اصل را از دست داد زندگی آنها، زندگی و حیات انسانی نخواهد بود . اگر چه از هوای سالم و آبهای فراوان و از سرزمین حاصلخیز برخوردار باشند. «فقیه عالم ورع» فقیه جامعه باید هم فقه اکبر را که اصول دین ، معارف الهی و علوم عقلی است خوب بداند و هم به فقه اصغر که فروع و احکام دین و حدود الهی است آشنائی کامل داشته باشد و گذشته از مقام فقاهت به مسائل مورد نیاز اجتماع ، آگاه باشد و نیز از نظر اخلاقی و تهذیب روح ، پارسا و وارسته باشد، در عقل نظری فقیه و عالم و در عقل عملی وارسته و پارسا ، اصل دیگر « طبیبٌ بصیرٌ ثقة» از رأی عالمانه او جامعه آرامش خاطر داشته باشد و اصل سوم « امیرٌ خیّرٌ مطاع» فرمانروای خیّر نافذ الحکم باشد. نتیجه آنکه رسالت منهای ولایت همان رسالت منهای هدف است و اگر امت اسلامی با قرآن ناطق پس از پیامبر(ص)پیوند نداشته باشد، تبلیغ به ثمر نمی رسد. لذا فرمود: اگر قرآن ناطق و ممثّل و هادیان واقعی امّت اسلامی را به مردم معرفی نکردی هدف نبوّت را معرّفی نکرده ای! اگر مردم از ولایت بی خبر باشند دستشان از قرآن ناطق کوتاه است و در نتیجه دستشان از قرآن صامت نیز کوتاه خواهد بود!
" یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغتَ رسالتک" (مائده – 67) قرآن راه الهی است و اهل بیت و مودّت ایشان هم سبیل الله " أین السبیل بعد السبیل" (دعای ندبه)
لذا ابتدا می فرماید: " قل لا أسئلُکُم علیه أجراٌ " (انعام – 90) سپس فرمود: " قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی" (شوری- 23) آن گاه می فرماید: " قل ما أسئلُکُم علیه من أجرٍ إلّا من شاء أن یتّخذ الی ربّه سبیلاً" ( فرقان – 57) پس در حقیقت " قل ما أسئلُکُم علیه من أجرٍ إلّا علی الله " (سبأ – 47) و البته از میان این اهل بیت گرامی حضرت، امامی که می فرماید: " إنّی أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خرجت بطلب الاصلاح فی أمة جدّی أریدُ أن آمُرَ بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیرُ بسیرة جدّی و أبی علی بن أبیطالب" آری او حسین بن علی (ع) است. مقتدای تمامی بندگان خدا در هر زمان و مکان!
امّا سرانجام زندگی عباد الرحمن « انسان کامل» :
پس می فرماید : " اولئک یُجزَونَ الغُرفة بما صبروا و یُلَقَّون فیها تحیّةً و سلاماً" آنان « بندگان رحمن» به خاطر آن که صبر کردند غرفه های بهشتی داده می شوند «آری آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبائیشان به آنان پاداش داده می شود » و در آن با تحیّت و سلام گرم روبرو خواهند شد.
" خالدین فیها حَسُنَت مُستقرّاً و مُقاماً" در حالیکه جاودانه در آن خواهند ماند چه قرار گاه و محل اقامت خوبی!
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣