برای عزادار حقیقی باید این سؤال و دغدغه اساسی وجود داشته باشد چرا پس از شهادت امام حسین (ع) ، شیعیان درس و عبرت لازم از عاشورا نگرفتند و وفاداری و همدلی لازم برای انتقام از دشمنان حضرت نداشتند . تا جایی که ائمه بعدی نیز در کمال مظلومیت و غربت یکایک به شهادت رسیدند . تا حتی آخرین آنها مجبور به غیبت شد .
چرا از زمان غیبت تاکنون این همه عزاداری و سوگواری و بزرگداشت نتوانسته است وفاداری و همدلی لازم را در شیعیان برای فراهم کردن ظهور منجی بشریّت و منتقم اصلی امام حسین (ع) و سایر ائمه (ع) ایجاد نماید . چرا با وجود این همه عزاداری و خواندن زیارت عاشورا و بزرگداشت ، هنوز امام زمان (ع) در غیبت و تنهایی و آوارگی به سر می برد و دست ما از دامان او کوتاه است . آیا نباید در نوع عزاداری و کیفیّت مجالسمان تجدید نظر کنیم تا به وفاداری و همدلی لازم برای ظهور آن عزیز تنها و غریب دست یابیم ؟ تا کی می خواهیم بر غربت و مظلومیت حسین شهید سال 61 هجری سوگواری کنیم و به غربت و تنهایی و مظلومیّت حسین زمان ، بی توجه باشیم ؟
گریه عزادار حقیقی صرفاً از روی عاطفه نیست بلکه از روی معرفت است و چنین گریه ای در ابتدا محبت را در دل گریه کننده ایجاد و با گریه ، توان گریه کننده بالا می رود و بر قوای نفسانی وجودش غلبه می کند و راه تبعیّت از امام حسین (ع) برای او باز می شود و با این تبعیّت به مقام « منّا اهل البیت » می رسد . به همین دلیل سید الشهداء (ع) فرمودند : « أَنَا قَتیلُ العَبَرَةِ – من کشته اشک هستم .» اگر مصیبت عظیم نباشد گریه ای نیست و اگر گریه ای نباشد ، محبت و قدرت و تبعیتی نیست و اگر قدرت و تبعیّت نباشد ، پیروی از حسین (ع) در جهاد با یزیدیان زمان وجود نخواهد داشت و اگر چنین شد ، مصیبت اعظم یعنی اسارت امام زمان (ع) در زندان غیبت ادامه خواهد داشت و مردم در چنگال فساد و ظلم و تباهی خواهند ماند .
در این حال به جای تکیه بر کلماتی چون ، تشنگی ، اسارت ، گریه و غم ، بیشتر بر لعن ، انتقام ، امام زمان (ع) ، سلم و حرب تکیه می شود و از دسته اول برای رسیدن به دسته دوم استفاده می شود . به عبارت دیگر جنبه عاطفی و احساسی برای رسیدن به معرفت ، حماسه و عمل است و عنصر اصلی عزاداری ، حماسه و جهاد است .
عزادار طبق دستور اهل بیت (ع) ، موظف به زنده نگه داشتن حماسه حسینی و اقامه عزاداری برای آنان است ، همان طور نیز خود را موظّف به حفظ این مجالس از دروغ ها و تحریف ها ، خرافات و محرمّات می بیند و برای چنین وظیفه مهمی تلاش می کند .
در رأس این تلاش ها ، روشن گری و آشنا کردن مردم و به خصوص جوانان با فلسفه قیام امام حسین (ع) و فلسفه عزاداری برای آن حضرت را ، مورد عنایت و توجّه قرار می دهد .
در حقیقت قسمت مهم مبارزه ی عزادار ، مبارزه فرهنگی و مبارزه با آفات عزاداری و عوامل تضعیف کننده آن است .
او خوب می داند که اگر عزاداری به یک عادت تبدیل شود و صرفاً مبتنی بر عواطف و احساسات باشد و عنصر معرفت در آن غایب باشد ، نه تنها بیدار کننده و حرکت آفرین نیست بلکه می تواند غفلت زا و خواب کننده باشد . او در سایه ی ارتباط با منابع اصیل و معتبر اسلامی به درجه بالایی از معرفت رسیده است ، خود را در قبال این فرمایش رسول خدا (ص) مسؤول می داند که فرمودند : « هرگاه در بین امّت من بدعت ها ظهور کرد ، پس بر عالم واجب است که علم خود را آشکار کند ( با بدعت ها مبارزه کند ) وگرنه خداوند و فرشتگان و همه ی مردم او را لعنت می کنند . »
با رونق منبرها و حسینیه ها و سخنان عالمانه ی دودمان پیامبر (ص) ، راه جهل و خرافه بسته می شود ؛ وگرنه خرافات و باورهای غلط ، به نام سنّت های باستانی گرامی شمرده خواهد شد .
مجالس عزاداری وسیله ای برای بالا بردن بصیرت عزاداران نسبت به هدف خلقت و وظایفی است که در راه رسیدن به این هدف والا به عهده دارند ، که از جمله این وظایف پیوند راستین با منتقم اصلی حسین (ع) است .
ادامه دارد....