امشب که زمین و آسمان می گرید از ماتم عسکری جهان می گرید
جا دارد اگر شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید
سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. . .
امام حسن عسکرى(علیه السلام) ، فرزند امام هادى(علیه السلام) ، در روز هشتم ربیع الثّانى یا 24 ربیع الاوّل سال 232 هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد.
نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سلیل» و «حُدَیْث» نیز گفته اند.
نامش حسن، کنیه وی ابومحمّد و القابش صامت، زکی، خالص، نقی، هادی، رفیق است او در بین شیعیانش به ابن الرضا (امام هشتم شیعیان) معروف بود. وی همانند پدرش لقب عسکری داشت و این لقب از عسکر سامرا گرفته شدهاست.
او در هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجرى قمرى با توطئه معتمد خلیفه عبّاسى در شهر سامرّا، در 28 سالگى به شهادت رسید.
آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگى به مقام امامت رسید.
امامت امامحسن عسکری (علیه السلام) از سال ۲۵۴آغاز شد و تا سال ۲۶۰ادامه یافت (۶ سال)
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فکرى شیعیان قلمداد گردید و مصالح عقیدتى و اجتماعى آنان را کاملاً مراعات مى کرد.
در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هایى پیش آمد که از قدرت عبّاسیان کاست، تا جایى که موالى و ترکان بر حکومت دست یافتند، ولى فشار و شکنجه و آزار نسبت به امام و یارانش تخفیف پیدا نکرد.
متوکّل او را به زندان انداخت، بى آن که سبب آن کار را بگوید! عبّاسیان تلاش مى کردند که امام عسکرى (علیه السلام) را در دستگاه حکومت وارد کنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه هاى خویش و از یاران و پیروانش دور سازند.
آن حضرت نیز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت کند و زیر نظر باشد.
مواضع علمى امام عسکرى (علیه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصیّت آن حضرت را بارزتر نشان مى داد و مؤمنین را به شخصیّت مکتبى و فکرى خود مجهّز مى نمود و از طرفى پایدارى و ایستادگى آنان را در برابر جریانهاى فکرى خطرناک تضمین مى نمود.
کِنْدى (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقى در زمان امام (علیه السلام) به زعم خود، پیرامون متناقضات قرآنى به خیال خود، کتابى تدوین کرد، امام عسکرى (علیه السلام) به وسیله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و کوشش او را با شکست رو به رو کرد و کِنْدى را قانع نمود که در اشتباه بوده است، کِنْدى توبه کرد و اوراق خود را سوزانید.
براى امام عسکرى (علیه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى که پایگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسیله نمایندگانش که در آن مناطق پراکنده بودند، اموالى فراهم مى آمد، و امام با دقّت بسیار و با روش هاى گوناگون مى کوشید تا آن اموال را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.
دولت عبّاسى در برابر یاران امام (علیه السلام) و در پایگاه هایى که پشتیبان او بودند، قاطعانه و بىرحمانه ایستادگى مى کرد و براى از میان برداشتن خطّ مشى و برنامه امام و پراکنده کردن و وادار کردن یاران او کوشش هاى فراوان به عمل آورد.
مسأله امامت حضرت مهدى (علیه السلام) و غیبت آن حضرت
دودمان عباسی ، طبق روایات فراوان و متواتر میدانستند، مهدی (عج) که از بین برنده حکومتهای باطل و برپاکننده حق است، فرزند امام عسکرى (علیه السلام) خواهد بود. سخنان ائمّه پیشین و نصوص فراوان و پیاپى، به آمدن مهدى (علیه السلام) بشارت مى داد و در این موارد، روایات متواتر و صحیح از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت که معاصران آن حضرت یا پیش از آن بوده اند ، روایات مربوط به مهدى موعود (علیه السلام) را نقل کرده اند که بخارى و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.
این موضوع باعث شده بود تا حکومت عباسی به شدت امام عسکرى (علیه السلام) را تحت کنترل قرار دهد. به طوریکه وی را مجبور کرده بودند، هر دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. امام عسکرى (علیه السلام) به وضوح مى دید که اراده خداوند براى ایجاد دولت الهى بر روى زمین، بر این تعلّق گرفته است که فرزندش مهدى (علیه السلام) غیبت کند.
امام عسکرى تلاش مى کرد تا مردم را قانع سازد که زمان غیبت فرا رسیده است و تنفیذ آن در شخص فرزندش امام مهدى (علیه السلام) صورت گرفته است.
این امر درباره افکار افراد عادى دشوار مى نمود و امام (علیه السلام) به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار، رسوخ مى داد و به مردم مى فهماند که این حقیقت را باید بپذیرند و دیگران را به این اندیشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام (علیه السلام) به وسیله مکاتبه و مراسله با او تماس مى گرفتند و درباره مهدى موعود از حضرتش پرسش مى نمودند و جواب لازم و کافى را دریافت مى کردند.
شیعیان وقتى اموالى را از حقوق شرعیه اى که بر آنان واجب بود، براى امام عسکرى (علیه السلام) مى بردند ابتدا به حضور «عثمان بن سعید عمرى» وارد مى شدند و او که براى سرپوش گذاشتن بر فعّالیّتهاى امام (علیه السلام) و براى مصلحت او، تجارت روغن مى کرد، پول هایى را که تحویل مى گرفت در خیکهاى روغن مى گذاشت و دور از چشم حاکمان، براى امام مى فرستاد، زیرا اگر بر قضیّه واقف مى شدند همه آن را مصادره مى کردند.
به هر حال، برخورد معتمد عبّاسى با امام حسن عسکرى تفاوتى با برخوردهاى حاکمان عبّاسى پیش از او با ایشان نداشت.
او امام را تحت مراقبت شدیدى قرار داد، به طورى که کسى جز در شرایط ویژه اى که امام با نزدیکان خود قرار گذاشته بود، امکان تماس با آن حضرت را نمى یافت و هر آنچه که از خارج به ایشان مى رسید یا به خارج مى دادند، از طریق مراسله بود.
وقتى که خبر کسالت امام به گوش معتمد عبّاسى رسید، دستور داد تا خانه آن حضرت را زیر نظر بگیرند.
پس از شهادت امام نیز تفتیش و بازجویى کامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم کردند و آن گاه در صدد تحقیق و بازجویى از فرزندان امام عسکرى (علیه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند که زنان را تحت معاینه دقیق قرار دهند و اگر آثار حمل در یکى از آنان دیدند به خلیفه گزارش کنند.
هراس و وحشت عبّاسیان از مهدى موعود که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشرى ـ که طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پیچید و عدالت اجتماعى را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفى کرده بود، روز به روز بالا مى گرفت.
آنان مى خواستند با کشتن نسل پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسکرى (علیه السلام) در نامه اى به همین مطلب اشاره کرده:
«پنداشته اند با کشتن من، نسلم را قطع خواهند کرد و حال آن که خداوند خواسته آنان را تکذیب کرده است و سپاس خداى را که مرا از جهان نَبُرْد تا آن که جانشین و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبیه ترین کس به پیامبر اکرم است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ مى کند، سپس او را ظاهر مى سازد تا زمین را پس از آن که پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابرى کند.»
از آنجا که پس از مرگ امام عسکری (علیه السلام) جانشین او به درستی آشکار نبود، پیروانش بر سر جانشینی او به چند گروه تقسیم شدند؛ برخی میگفتند که او به نزد خدا عروج کرده و منتظر بازگشتش بودند. برخی گمان میکردند که چند سال پیش از کشتهشدنش فرزندی از او به نام محمد به دنیا آمدهاست. گروه دیگری هم معتقد بودند که یکی از کنیزانش از او حاملهاست و روزی مهدی موعود را به دنیا میآورد. گروههایی هم امامت یکی از برادران حسن عسکری، جعفر یا محمد را پذیرفتند. در میان فرقههای مختلفی که پس از مرگش ایجاد شد، تنها شیعیان دوازده امامی که معتقد به وجود پسری از امام حسن عسکری (علیه السلام) ، همنام پیامبر اسلام، هستند. شیعیان دوازدهامامی، جعفر (برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) و از مدعیان اصلی جانشینی او) را «جعفر کذّاب» مینامند. هنگام نماز گزاردن بر بدن امام حسن عسکری (علیه السلام) ، فرزندش حجت بن الحسن بر او نماز گزارد و شک را از شیعیان برداشت
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣