نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود. نه دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت. نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بیبصیرتی در ماجرای ثقیفه پاک کرد. نه دی، درد کوتهبینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد. نه دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت 25 ساله جلوگیری کرد. نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب بسته را به جوب بازگرداند. نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین (ع)، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند. نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید. نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و... داشت. نه دی، زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود. نه دی، در ایران بود ولی پایههای کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند. نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود. نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزتخواهی» نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود. نه دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنهای کوثر است، دشمن او ابتر است. نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا. نه دی، ثمرهی خون شهید آیتها، مطهریها، بهشتیها، باکریها، همتها و... بود. نه دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخساز بود. نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنهگران توسط امت بود. نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد، بلکه کافی است ولیّ در دل باشد.
قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فردی همه چیز از انتخابات دهم شروع شد. تقریباً از اوایل سال گذشته، رفته رفته فکر و ذکر افراد جامعه، اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ معطوف به مهمترین مساله سال، یعنی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می شد. بعد از کشمکش و اختلافاتی که در طیف موسوم به اصلاح طلبان برای معرفی نامزد ایجاد شده بود، آنها تصمیم گرفتند که به جای معرفی روحانیِ روشنفکرشان، چهره ی موجه تری را وارد میدان رقابت کنند که هم سابقه ی انقلابیِ خوبی داشته باشد و هم دارای پایگاه مردمی مناسبتری باشد. میر حسین موسوی گزینه ای که به اعتقاد خیلی ها مانند هندوانه ی در بسته ای بود که می توانست پیش بینی نتیجه ی انتخابات را دشوارتر کند. او در سابقه ی خود نخست وزیری حضرت امام(ره) را در کارنامه داشت و البته زمانی نامزد انتخابات ریاست جمهوری می شد که حدود 20 سال از دنیای سیاست فاصله گرفته بود و اصطلاحاً در انزوای سیاسی به سر می برد. فشار اصلاح طلبان برای معرفی نامزد واحد، بر کروبی کارساز نبود و او نیز وارد رقابت شد. احمدی نژاد نیز که 4 سال پیش با شعار بازگشت به آرمان های امام(ره) و عدالت، رئیس جمهور شده بود، انتخابات 88 را تتمه ی کار خود به عنوان سکان دار قوه ی مجریه کشور می دانست. در روزهای پایانی محسن رضایی نیز به جمع این سه نفر پیوست. بعد از تبلیغات نامزدها و بویژه ماراتن مناظره ها، مشخص شد که رقابت اصلی بین احمدی نژاد و موسوی است. موسوی به شدت سیاست های احمدی نژاد را زیر سوال می برد و عملکرد 4 ساله دولت او را به باد انتقاد می گرفت. از آن سو احمدی نژاد نیز موسوی را نماینده هاشمی رفسنجانی می دانست که به صورت نیابتی می خواست شکست 4 سال پیش هاشمی را جبران کند. تمام این مسائل باعث شده بود فضای جامعه، فضایی سنگین و با اصطکاک بالا برای گروهها و طرفدارانشان شود. مقام معظم رهبری نیز، مثل همیشه، با رصد کردن اتفاقات، نکاتی را به نامزدها و طرفدارانشان گوشزد می کردند. از جمله نکاتی که حضرت آقا بر آن تاکید داشتند، این بود که می فرمودند: بین طرفداران نامزدها نباید درگیری صورت بگیرد و "هر کس دنبال ایجاد درگیری است، یا غافل است و یا عامل دشمن". انتخابات صورت گرفت و حضور خیره کننده ی مردم می رفت تا مردم سالاری واقعی نظام اسلامی را به جهانیان نشان دهد و نقطه قوتی باشد برای پیش بردِ هر چه سریع تر اهداف عالی انقلاب اسلامی. اما شب روز انتخابات موسوی در یک اقدام عجیب و تامل برانگیز، قبل از شمارش آرا، خود را برنده انتخابات معرفی کرد! اینجا بود که جرقه ی آتش فتنه ی امویان زده شد. بعد از شمارش آرا که احمدی نژاد را برنده ی انتخابات نشان می داد، بحث تقلب به عنوان اسم رمز آشوب توسط افرادی مطرح شد. فضا، فضای مناسبی بود برای فعالیت تمام گروه های معاند و ضد انقلاب. همین طور هم شد. تمام گروهها اعم از سلطنت طلب ها، لیبرال ها، ملی گراها، سازمان مجاهدین، خارج نشینان مخالف دین و قرآن و وحی و... میدان را برای تاخت و تاز مناسب دیدند. روزهای اول بعد از انتخابات، بحث و دعواهای اصلی بر سر تقلب شدن یا تقلب نشدن در انتخابات بود. اما با بررسی مجدد و در نهایت منصوب کردن احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور توسط حضرت آقا، اعتراضات و مخالفت ها همچنان ادامه داشت و هر روز رادیکال تر هم میشد و به نظر می رسید هدف فتنه گرها چیزی غیر از اعتراض ساده، به نتایج انتخابات بوده است؛ گویا آنها موجودیت نظام اسلامی را هدف گرفته اند. اگر مسامحتاً فرض را بر این بگیریم که در ابتدا افسار شتر نفاق، در دست فتنه گرهای داخلی بود، اما رفته رفته شعارهایشان(مانند مرگ بر اصل ولایت فقیه و نه غزه و نه لبنان و ...) نشان می داد، افسار این شترِ بد ترکیب به دست ارباب فتنه گران افتاده است. کم و بیش از اهداف فتنه گران گفته اند و شنیده ایم. در مورد فتنه ی سال گذشته نویسنده بر این باور است که شرک و کفر جهانی تمام پتانسیل های بالفعل و بالقوه ی خود را تا سر حد امکان بر روی انتخابات 88 متمرکز کرده بود. زیرا باید از نگاه خودشان، ریشه ی محور شرارت یعنی انقلاب اسلامی را بزنند. وسیع شدن آتش فتنه دو عامل عمده داشت: اولین و اصلی ترین عامل ، ایجاد شبهه و مطرح کردن صحبت های دو پهلو توسط خواص بی بصیرت و همچنین سکوت بعضی خواص و عامل دوم فعالیت شبانه روزی شبکه های وسیع اجتماعی در فضای مجازی مانند تویتر و فیس بوک، شبکه های فراوان ماهواره ای اعم از خبری و تحلیلی و همچنین فعالیت انواع سایت ها و وبلاگ های فتنه گر بود. لازم به توضیح است که عامل دوم بدون فرض وجود عامل اول خیلی کارایی نداشت و ندارد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣