سلام بر عبدالله بن حسن (علیه السلام) آقازاده امام حسن مجتبی (علیه السلام)
بین میدان و غرق اشک و آهم ، ای عمو پای برهنه پی ذوالجناحم ، ای عمو
ای عمو ی بی کس و سپاهم ، ای عمو من با تو در میان قتلگاهم ، ای عمو
زینب (سلام الله علیها) و احساس شخصیت
در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس _احساس شخصیت_ را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب (سلام الله) بود. راستی که موضوع عجیبی است: زینب با آن عظمتی که از اول داشته است (و آن عظمت را در دامن زهرا (سلام الله) و از تربیت علی (علیه السلام) بدست آورده بود) در عین حال زینب بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است یعنی زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت بیشتری دارد.ما می بینیم در شب عاشورا زینب یکی دو نوبت حتی نمی تواند جلوی گریه اش را بگیرد.یک بار آنقدر گریه می کند که بر روی دامن حسین بیهوش می شود و حسین (علیه السلام) با صحبتهای خودش زینب را آرام می کند. خواهر عزیزم ! مبادا وساوس شیطانی بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برُباید صبر و تحمل را از تو برباید. وقتی حسین به زینب می فرماید که چرا این طور می کنی مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودی؟ جد من از من بهتر بود پدر ما از من بهتر بود، برادرم همینطور ، مادرم همینطور، زینب با حسین اینچنین صحبت می کند:برادر جان همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهی غیر از آنها داشتم ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمی ماند. اما همینکه ایام عاشورا سپری می شود و زینب حسین را با آن روحیه قوی و نیرومند و با آن دستورالعمل ها می بیند زینب دیگری می شود که دیگر احدی در مقابل او کوچکترین شخصیتی ندارد. امام زین العابدین فرمود:ما دوازده نفر بودیم . تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود. می گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب گذشته است، بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می کنند. یزیدی که کاخ اخضر او (یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود) آنچنان بارگاه مجللی بود که هرکس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه خودش را می باخت . بعضی نوشته اند که افراد می بایست از هفت تالار می گذشتند تا به آن تالار آخری می رسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند. در چنین شرایطی این اسرا را وارد می کنند و همین زینب اسیر رنج دیده و رنج کشیده در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش می خواند و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار می کرد و زینب فریادش بلند می شود:
«ای یزید خیلی باد به دماغت انداخته ای! تو خیال می کنی امروز ما را اسیر کرده ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته ای و ما در مشت نوکرهای تو هستیم ، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر توست؟!به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم.»بینید اینها مردمی هستند که بجز ایمان و شخصیت روحی و معنوی همه چیزشان را از دست داده اند .آن وقت شما توقع ندارید که شخصیتی مانند شخصیت زینب چنین حماسه ای بیافریند و در شام انقلاب به وجود بیاورد؟ همانطور که انقلاب هم به وجود آورد. یزید مجبور شد در همان شام روش خوش را عوض کند و اسرا را محترمانه به مدینه بفرستد. بعد تبری کند و بگوید:خدا لعنت کند ابن زیاد را همچنان دستوری نداده بودم او از پیش خود این کار را کرد. چه کسی این کار را کرد؟ زینب چنین کاری کرد....زینب به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او یاامیرالمومنین می گفتند، خطاب می کند که یا یزید به تو می گویم:"هر حقه ای که می خواهی بزن و هرکاری که می توانی انجام بده اما یقین داشته باش که اگر می خواهی نام ما را در دنیا محو کنی نام ما محو شدنی نیست آن که محو و نابود می شود تو هستی."چنان خطبه ای در آن مجلس خواند که یزید لال و ساکت باقی ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقی و لعین را فرا گرفت و برای اینکه دل زینب را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و برای اینکه زینب منقلب بشود دست به یک عمل ناجوانمردانه زد با عصای خیزران خود به لب و دندان اباعبدالله اشاره کرد. منبع : حماسه حسینی ، شهید مطهری.
ببینید جزو کدام دسته در کربلا هستید؟ بخش پنجم
بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (صلّی الله علیه)
دوران لغزش خواص طرفدار حق حدودا هفت ، هشت سال پس از رحلت پیغمبر (ص) شروع شد.(به مسئله خلافت کاری ندارم مسئله ی خلافت جُدا از جریان بسیار خطرناکی است که می خواهم به آن بپردازم) قضایا کمتر از یک دهه پس از رحلت پیغمبر (ص)شروع شد. ابتدا سابقه داران اسلام اعم از صحابه و یاران و کسانی که در جنگ های زمان پیغمبر شرکت کرده بودند از امتیازات برخوردار شدند که بهره مندی مالی بیشتر از بیت المال یکی از آن امتیازات بود چنین عنوان شده بود که تساوی آن ها با سایرین درست نیست و نمی توان آن ها را با دیگران یکسان دانست این خشت اول بود .حرکت های منجر به انحراف این گونه از نقطه ی کمی آغاز می شود و سپس هر قدمی قدم بعدی را سرعت بیشتری می بخشد انحرافات از همین نقطه شروع شد تا به اواسط دوران عثمان رسید .در دوران خلیفه سوم وضعیت به گونه ای شد که برجستگان صحابه جزو بزرگترین سرمایه داران زمان خود محسوب می شدند ! توجه کنید یعنی همین صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و غیره این بزرگان که هر کدام یک کتاب قطور سابقه افتخارات در بدر و حنین و احد داشتند در ردیف اول سرمایه داران اسلام قرار گرفتند . یکی از آن ها وقتی مرد و طلاهای مانده از او را خواستند بین ورثه تقسیم کنند ابتدا به صورت شمش درآوردند و سپس با تبر بنای شکست و خرد کردن آنها را گذاشتند.... اینها در تاریخ ضبط شده است و مسائلی نیست که بگوییم شیعه در کتابهای خود نوشته اند حقایقی است که همه در ثبت و ضبط آن کوشیده اند. مقدار درهم و دیناری که از اینها به جا می ماند افسانه وار بود. همین وضعیت مسائل دوران امیرالمؤمنین را به وجود آورد. یعنی در دوران آن حضرت چون عده ای مقام برایشان اهمیت پیدا کرد با علی درافتادند.25 سال از رحلت پیغمبر میگذشت و خیلی از خطاها و اشتباهات شروع شده بود . نَفَس امیرالمؤمنین نَفَس پیغمبر بود. اگر 25 سال فاصله نیفتاده بود امیرالمؤمنین برای ساختن آن جامعه مشکلی نداشت. اما با جامعه ای مواجه شدکه (دین خدا را برای فریب مردم و بندگان خدا را غلام و کنیز خود و مال خدا را ثروت بین خود قرار دادند.) این جامعه ای است که در آن ارزشها تحت الشعاع دنیاداری قرار گرفته بود. اگر خدا بخواهد ادامه دارد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣