منزل سوم : تنعیم
این نام برگرفته از کوهی است به نام «ناعم» که در سمت چپ این منطقه است. روز هشتم ذی الحجه، ۱۸ شهریور ماه، ۵۹ شمسی وارد این منزل شدند وچند ساعت در ان توقف کردند
انجا با کاروان بحیربن ریسان که کالاهایی را برای تبریک آغاز حکومت یزید به شام می فرستاد. امام دستور مصادره ی کالاها را صادر کرد. بار این شتران زعفران و حلّه و لباس بود. امام به شترداران فرمود هر کس با ما بیاید کرایه و لباس او را می پردازیم و هر کس بخواهد به یمن بازگردد به اندازه ی مسیر طی شده کرایه اش را خواهیم پرداخت.
گفته اند در این منزل عبدالله بن عمر (فرزند خلیفه ی دوم) با امام ملاقات کرد و امام را از رفتن به کوفه بر حذر داشت و به امام گفت: به خدا می سپارمت، تو در این راه کشته می شوی و سه بار ناف امام را بوسید؛ احتمال است که دیدار کننده عبدالله مطیع باشد نه عبدالله عمر، در این دیدار اشاره به طومارها و نامه های همراه امام شده است.
منزل چهارم: صفاح
این ناحیه در دامنه کوه قرار داشت. احتمالا روز بعد یعنی نهم ذی الحجه امام به این محل وارد شده اند. (معادل ۱۹ شهریور ماه ۵۹ شمسی)
ت۹وقف امام در این محل کوتاه بوده است. امام را در این منزلگاه با سپر بر دوش دیده بودند و قبایی بر شانه. از زبان فرزدق است که:
لقیتُ الحسین بارض الصفاح علیه الیلامق و الدّرق
۲. عبدالله بن عمروبن عاص در این محل سراپرده ای داشت. گویا فرزدق در این محله با عبدالله دیدار داشته است. ۳. برخی ملاقات فرزدق را با اباعبدالله در این منطقه دانسته اند که دقیق به نظر نمی رسد. ۴. امام در سخنانی کوتاه تسلیم خود را در برابر قضا و اراده ی الهی بیان کرد.
یک بیان لطیفی وجود مبارک امام جواد دارد، فرمود: هر کس میخواهد کاری انجام بدهد باید سرمایهگذاری کند. فرمود سرمایه رایگان است مجانی است، اصلاً دعوت میکنند که این سرمایه را ما رایگان به شما بدهیم. آن بیان نورانی امام جواد این است که «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَی کُلِّ عَال»؛ فرمود: اطمینان به خدا, مگر همه کارها به دست او نیست, مگر او ما را نخوانده؛ حالا اختصاصی ندارد ماه مبارک رمضان یک عده «ضیوف الرحمان» بشوند یا ایام حج یک عده «ضیوف الرحمان» بشوند؛ البته آن زمان و زمین یک خصیصه بیشتری دارد، هم ماه مبارک رمضان یک زمان ضیافت ویژه است هم سرزمین وحی؛ اما کلّ زمان و زمین انسان میتواند مهمان خدا باشد. فرمود: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالی ثَمنٌ لکلّ غالٍ و سُلّمٌ إلی کلّ عالٍ»، «غالی»؛ یعنی خیلی گران. فرمود مگر عالِم شدن, متّقی شدن, وارسته شدن, حکیم شدن, متألّه شدن, دانشمند شدن مگر گران نیست، قیمت این سرمایه همان اطمینان به خداست. اگر شدنی نبود, اگر سرمایه به ما نمیداد که نمیگفت تجارت کنید. فرمود این رأس المال را بگیرید به عنوان اطمینان به خدا, به خدا مطمئن باشید به اصطلاح روی خدا حساب بکنید، این سرمایه و قیمت و بهای هر چیز گرانی است. شما میخواهید عزیز باشید، عزّت گران است پول آن دست شما است. بخواهید در جامعه محترم باشید این کار گرانی است؛ انسان هشتاد سال, نود سال با عزّت و آبرو زندگی کند این سنگین است. فرمود بله این سنگین است خیلی گران هم هست؛ اما سرمایهاش در اختیار شماست، «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالی»؛ اطمینان به خدا یعنی چه؟ یعنی اینکه او گفته باور کنید. فرمود شما اگر بیراهه نروید راه کسی را نبندید ربا نگیرید, ربا ندهید, دروغ نگویید, اختلاسی نباشید, نجومی نباشید، من از راهی که شما فکر نمیکنید روزی شما را تأمین میکنم.
در سوره «طلاق» فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَّقِ
اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾ فرمود شما کسب حلال بکنید کار نداشته باشید
روزیتان چیست، صبح با «بسم الله» بروید مغازه این کالایی که خریدم با یک سود قابل
قبول میفروشم، نه ربا میگیرم نه ربا میدهم؛ نه تطفیف میکنم نه کمفروشی میکنم،
نه گرانفروشی میکنم، این کار را نمیکنم
. هیچ کسی که با تقوا باشد در کار نمیماند، همیشه برونرفت دارد ﴿ یَجْعَلْ لَهُ
مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ﴾، فرمود آن کسی که موحّد
است، کارش را انجام میدهد، ایمانش به کسبش نیست، کسب یک وظیفه است، هر کسی کاری
دارد؛ حوزوی کاری دارد, دانشگاهی کاری دارد, کشاورز و دامدار کاری دارد، هر
کسی کاری دارد، این کار را ما موظفیم انجام بدهیم، به عنوان وظیفه است؛ اما رازق
این نیست.
بیانات اخلاقی آیت الله جوادی آملی
این آیه است که وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) را به این صورت میپروراند که میفرماید: «الثِّقَةُ [بِاللَّهِ]تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ»؛ یعنی هر چیزی که گران است؛ یک دانشجو میخواهد به مقامات علمی برسد، این با اطمینان به خدا تلاش و کوشش میکند، وقتش را بیجا صرف نمیکند به مقام علمی هم میرسد.
«سُلّم» آن نردبانی است که نه خودش میلغزد, نه بالابری آن نقص دارد، نه کسی که بالا میرود میافتد، این را میگویند سلّم، آن نردبانی که انسان را سالم بالا ببرد، یک بالابر سالمی است. اگر کسی بخواهد به درجات عالی برسد « وَ سُلَّمٌ إِلَی کُلِّ عَال»؛ هر جای بلندی که ما بخواهیم برویم، همه اینها که مجتهد شدند, عالم شدند, چه در حوزه چه در دانشگاه با اطمینان به لطف خدا بود. نگفتند به من چه! نگفتند به من نمیرسد، گفتند به من هم میرسد.
منزل دوم : ابطح
به نظر می رسد ورود به این محل همان روز هشتم ذی الحجه (یوم الترویه) باشد. (۱۸ شهریور ۵۹ شمسی)
امام ساعتی در این منزل درنگ داشته است. این منزلگاه زمین صاف و هموار داشته که برای اتراق مناسب بود. چند درخت و چاه آب نیز در این منطقه بوده است.
در این منطقه به امام اطلاع دادند که یزیدبن ثبیط بصری به دیدنش آمده است امام برخاست تا زودتر به دیدار یزید و فرزندانش عبدالله و عبیدالله برود، یزید نیز با اشتیاق به دیدار امام رفته بود. وقتی یزید برگشت، امام را در محل خویش نشسته دید و گفت: بفضل الله و برحمة فلیفرحوا. (یونس، آیه ۵۸) یزید شادمان شد و با 2 فرزندش هم سفر امام شد. امام در حق او دعا کرد. یزید ده فرزند داشت که فقط همین دو فرزند همراه او در کربلا شرکت کردند.
پیوستن شخص دیگر را که همراه یزیدبن ثبیط بوده نیز در این محل ذکر کرده اند. نام او را عامر گفته اند.
تعداد منازل راه را از مکه تا کربلا گوناگون نوشته اند. در برخی منازل امام درنگ کوتاهی داشته و در برخی منازل اتراق کرده است. برخی منازل متعلق به یک وادی با هم ذکر شده است. در بسیاری از کتب تاریخی، درنگ در برخی از این منازل گزارش داده شده است. این منزلگاه ها، نقطه های آباد و آبگاه های مناسب در دل بیابان بوده اند.
نخستین منزل: بستان ابن معمّر (ابن عامر) به بطن نخله نیز مشهور است. این محل متعلق به عمربن عبدالله بن معمر بوده است.
هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری معادل ۱۸ شهریور ماه ۵۹ شمسی کاروان امام وارد این منزل شد. امام درنگ کوتاهی در این محل داشته است.
در این منزل فرزدق شاعر، همراه با مادرش امام را ملاقات کرد. امام و یارانش شمشیر و نیزه در دست داشتند. ابا عبدالله از فرزدق پرسید: پشت سر (کوفه) چه خبر؟
جواب داد: دل ها با توست و شمشیر ها با بنی امیه و تقدیر به دست خداست.
فرزدق پرسش هایی درباره ی مناسک حج از امام پرسید و پس از دریافت پاسخ با شتاب دور شد تا خود را به حج برساند. (برخی این ملاقات را در منازل دیگر نوشته اند که ملاقات در این منزل دقیق تر است.)
.مقصد کاروان کوفه بود و هسته اصلی کاروان کاملا آشنا به اهداف، برنامه ها و اندیشه های اباعبدالله ، حرکت سریع و پرشتاب، با پرهیز از درگیری، حرکت از مسیر اصلی، سنجیده و دقیق و با مطالعه مستمر (پرسش از مسافران و بررسی دقیق راه ها و منزلگاه ها).
امام هم سفران در هر منزل هم سفراننش را از اطلاعات و اخبار آگاه می نمود، به ویژه در زمان پیوستن همراهان جدید. امام سجاد (ع) می فرماید: پدرم در همه منازل با اشاره به ماجرای حضرت یحیی، از شهادت خویش می گفت. در طول راه از مسافران کوفه و ساکنان منازل اطلاعات لازم را دریافت می کرد.
راه چه از پیش و چه از پس ناامن بود. در پشت سر تهدید عمروبن سعید بن عاص حاکم مکه است و در پیش رو نگهبانان و عناصر اموی. شیخ مفید می گوید: «بلافاصله پس از شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) از قادسیه تا خفان و میان قادسیه تا قطقطانه تحت مراقبت شدید حصین بن نمیر، سالار نگهبانان کوفه قرار گرفت.»
دشمن با مراقبت از راه های اصلی و فرعی خروجی و ورودی کوفه و محاصره کامل کوفه با حدود چهار هزار نفر از ورود کاروان امام جلوگیری می کرد . دستگیری و قتل مسافران مشکوک توسط گشتی های اطلاعاتی و حفاظتی عبیدالله زیاد در دستور کار قرار داشت.
عمروبن سعید-حاکم مکه- برادرش یحیی بن سعید را برای بازگرداندن امام و همراهانش مامور کرد. این گروه راه را بر امام بستند و گفتند: ای حسین، آیا از خدا پروا نمی کنی! از جماعت بیرون می روی و در امت تفرقه می افکنی؟ امام به راه ادامه داد و درگیری با تازیانه اتفاق افتاد که یاران یحیی، شکست خوردند. امام در پاسخ یحیی که قیام امام را محکوم کرد این آیه شریفه را قرائت کرد: عمل من از آن من است و عمل شما از آن شما. شما از عملی که می کنم بیزارید و من از عمل شما.
یزید به محض اطلاع از حرکت امام، به عبیدالله زیاد نوشت: شنیده ام از مکه قصد سرزمین تو کرده است.
1.در راه نگهبانان قرار بده.
2.جاسوسان بگمار تا مسائل را اطلاع دهند.
3.همه روزه اخبار را برای من بنویس.
4.هرکس با تو جنگ کند با او بجنگ.
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣