در ماه پربرکت ذیحجّه حوادث بسیار مهمّ و شیرینی در اسلام اتفاق افتاد، جریان غدیر در هجدهم این ماه اتفاق افتاد، جریان مباهله در همین ایام اتفاق افتاد، نزول آیه تطهیر در همین ایام اتفاق افتاد، نزول سوره مبارکه «هل اتی» در همین ایام اتفاق افتاد. در روز مباهله که در همین روزهای 24 و 25 ذیحجه اتفاق افتاد نصارای نجران برای استدلال و محاجّه با پیامبر اسلام حرکت کردند، آمدند مدینه، بعد از اینکه اسلام کلّ جزیرةالعرب را احاطه کرد و همه دشمنان دین، اسلحهها را به زمین گذاشتند و شرک در جاهلیت حجاز رخت بربست، مسیحیت نجران باید به اسلام گرایش پیدا میکردند اما آنها نپذیرفتند که مسلمان بشوند، علمایشان وارد مدینه شدند، وجود مبارک پیغمبر(ص) براهینی اقامه کرد و آنها نپذیرفتند و به دستور ذات اقدس الهی پیشنهاد مباهله داده شد.
مباهله یعنی ابتهال و تضرّع کردن به درگاه خدای سبحان که خدایا تو حق را یک طرفه مشخص کن، حق با ماست یا حق با آنها، هر کدام از ما راست میگوییم ما را نجات بده و هر کدام از ما دروغ میگوییم لعنت خود را بر آنها نازل بکن! لعنت هم به معنای دوری از رحمت است. این پیشنهاد مباهله وقتی از طرف پیامبر اسلام(ص) طرح شد آنها پذیرفتند، فردا که بنا شد مباهله کنند یعنی طرفین بیایند با خدا از راه تضرّع و ناله و زاری بگویند خدایا آنکه صادق است او را نجات بده آنکه کاذب است یعنی دینِ باطلی را ادّعا دارد و حق را انکار میکند لعنت خودت را بر او نازل کن! فردای آن روز دیدند وجود مبارک پیامبر(ص) آمد و حسینبنعلی(ع) را به همراه دارد حالا یا به دوش گرفته یا بغل گرفته و دست حسنبنعلی را که یک مقدار بزرگتر بود را گرفته و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پشت سر حضرت است و علیبنابیطالب(ع) پشت سر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) حرکت می کند، با این جلال و شکوه که حرکت کردند نصارای نجران گفتند اگر اینها به این کوه نفرین کنند این کوه متلاشی میشود، ما این مباهله را نمیپذیریم، نفرین نمیکنیم، نمیگوییم «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ» بلکه پیشنهاد صلح میدهیم و هر چه را اینها در این صلحنامه خواستند مطرح کنند ما هم میپذیریم.
آیه مباهله نشان می دهد از نظر قرآن کریم پیامبر(ص) وعلی (ع) یک نور هستند، از آیه نورانی مباهله مطالب فراوانی برمیآید که جواب بسیاری از سؤالهاست؛ ما درباره حسینبنعلی(سلام الله علیه) روایات فراوان داریم که وجود مبارک پیامبر فرمود: «حسین منّی و أنا من حسین» این اختصاصی به سیدالشهداء ندارد، درباره امام حسن هم آمد که «حسنٌ منّی و أنا من حسن» درباره امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهما) اگر حضرت فرموده باشد «حسینٌ منّی» یا «حسنٌ منّی» این جای سؤال نیست چون نوه حضرت است، حضرت میتواند بفرماید حسین از من است، حسن از من است، اما همین تعبیرات درباره وجود مبارک امیرالمؤمنین هست، «علی منّی» بعد هم نه تنها «علی منّی»، «و أنا من علی»! این جای سؤال است که چرا؟! اگر «علی منّی» چون پسرعموست، صِرف اینکه پسرعمو باشد خیلیها هستند که پسرعمو هستند و این سِمت را ندارند و اگر بخاطر این است که جانشین شما است که شما به مناسبت خلیفه بودن او بفرمایید «علی منّی» دیگر چرا بفرماید «و أنا من علی»؟!
بعد از نزول آیه مبارکه مباهله که دارد «وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ» معلوم میشود که از نظر قرآن کریم اینها یک نورند، پراکنده نیستند، چون خداوند از علیبنابیطالب(ع) در همین آیه مباهله تعبیر به «وَأَنْفُسَنَا» کرده؛ یعنی او جانِ من است! در نتیجه اگر طبق این تعبیر وجود مبارک علیبنابیطالب(ع) جان پیامبر(ص) باشد آن وقت درست است که حضرت بفرماید: «علی منّی و أنا من علی»؛ ما دو حقیقت نیستیم، یک حقیقتیم، منتها در دو بدن ظهور پیدا کردیم! البته در این عالَم همه تفاوتهایی که بین امام و پیامبر هست سر جایش محفوظ است.
گزیده ای از بیانات استاد جوادی آملی
یکی از بیانات نورانی امام جواد (سلام الله علیه) این است که «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیس»؛ فرمود هر کس گوش به حرف گوینده ای می دهد، کسی نوشته کسی را بدون تحقیق بپذیرد, حرف کسی را بدون تحقیق بپذیرد, رفتار و منش و سیره کسی را بپذیرد که او برایش الگو باشد دارد او را عبادت میکند. «إصغاء کردن»؛ یعنی گوش دادن و پذیرفتن. اگر آن گوینده از خدا و پیغمبر و اهل بیت(علیهم السلام) میگوید این شنونده دارد عبادت میکند. یک وقت است عبادت واجب است، مثل نماز ظهر و عصر؛ یک وقت نافله است, مثل نافلههای ظهر و عصر، یک وقت عبادتهاست گفتن و شنیدن و مطالعه کردن کلمات قرآن و عترت است این عبادت است، این طور نیست که این جزء کارهای عادی باشد؛ نظیر خواندن کتاب عادی باشد این عبادت است.
اگر کسی گوش به حرف کسی بدهد مقاله کسی را نگاه کند, روزنامه کسی را, سخن کسی را گوش بدهد, نوار کسی را گوش بدهد که بخواهد بپذیرد باید بداند دارد او را عبادت میکند. اگر او ـ إنشاءالله ـ از خدا و پیغمبر بگوید, این کار او عبادت خداست و اطاعت پیغمبر, اگر ـ خدای ناکرده ـ او باطل میگوید، او دارد شیطان را عبادت میکند. بنابراین ما باید فضای مجازی را؛ البته این فضا, فضای حقیقی است نه مجازی, وقتی اندیشه، نقل و انتقال بشود، فضا فضای حقیقی است. اگر کسی این را گوش میدهد و بیتحقیق میپذیرد ـ خدای ناکرده ـ دارد آن گوینده را عبادت میکند؛ لذا هر گفتار و رفتار و نوشتاری را ما باید تحقیق کنیم، این سخن نورانی امام جواد است: «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ »؛ اگر او از خدا و قیامت و پیغمبر میگوید، این شنیدن و خواندن و مطالعه کردن عبادت است و اگر ـ معاذالله ـ بر خلاف دین سخن میگوید این دارد ابلیس را عبادت میکند این سخن نورانی امام جواد است.
گزیده ای از مباحث اخلاقی استاد جوادی آملی
"جزاءً بما کانوا یعلمون" انسان بدون عمل به درجات نمی رسد اگر کسی خیال کند بدون عمل صالح او را به بهشت راه می دهند خیال خام است.
فضل الهی به جای خود، اما زمینه آن، ایمان و عمل صالح است. اگر بی ایمان رفت بوی بهشت را نیز نخواهد شنید و بهشت بر او حرام است.
میزان هم ساعت آخر است تا به چه حال بمیریم. نمی دانیم آیا ایمان را با خود می بریم یا نه؟
عاقبت به خیری نتیجه عمل است؛ " کما تعیشون تموتون و کما تموتون تبعثون" همانطور که زندگی کردید، می میرید و همانطور که مُردید برانگیخته می شوید . پس کسی که یک عمر اهل عمل با صدق بود عاقبتش هم بخیر است. خدا رحیم تر از آن است که او را ساعت آخر به خودش واگذارد.
روز قیامت روزی است که هر کس عملش را آماده می یابد. هر کس جهنم می رود به واسطه اعتقاد و عملش می باشد چنانچه بهشت هم همین است.
از اول تکلیف تا آخر عمر، کوچک و بزرگ کارها حساب می شود.
پس از آن که از ذکر سابقین و مقربین و بیان درجات آنان و ثوابهای جسمی و روحانی ایشان فارغ شد. در شرح حال طبقه دوم که اصحاب یمین اند شروع می فرماید. گروهی که اهل عمل و ایمان هستند اما نه به پایه سابقین ،آن طوری که باید نکوشیده اند. ایشان در یمین یعنی سمت راست عرشند، نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود.
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: خداوندا مهمانخانه ای تدارک فرموده ای در حد عظمت خودت و در آن انواع مأکولات و مشروبات و کاخها و نعمتها تدارک دیدی، آنگاه قاصد فرستادی تا مردمان را به آن مهمانخانه بخواند . اما وااسفا که این خلق نه خواننده الهی را اجابت کردند و نه بر سر شوق آمدند . طلب بهشت نمی کند اما طالب ملک نکبت بار دنیوی هستند. سگ صفتان لاشخوروار روی جیفه عالم طبع افتاده مثل اینکه تنها برای اینها آفریده شده اند...
گزیده ای از تفسیر سوره واقعه - آیت الله دستغیب
نیمه ماه پربرکت ذی الحجه روز میلاد حضرت هادی امام دهم(سلام الله علیه) است.
آن حضرت فرمود: «الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ»؛ فرمود دنیا یک بازاری است، یک عده سود میبرند و یک عده زیان میکنند. یک عده عمر میدهند، در برابر چیزی را میگیرند که با این عمرشان با هم آمیخته است. وقتی ذات اقدس اله اعلام کرد من بیشتر میخرم، با من معامله کنید سرّش این است که عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان برمیگرداند. اگر کسی با دیگری یعنی با شیطان معامله کرد، عوض و معوض هر دو را او میبرد. اما اگر با ذات اقدس الهی معامله کردیم این طور نیست که جان ما را بگیرد و چیزی به ما بدهد، اینکه فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾، به این معنا نیست که جان ما را میگیرد و در مقابل بهشت به ما میدهد! بهشت را به ما داد ما چه کنیم بیجان!؟ جان و بهشت را؛ یعنی عوض و معوض هر دو را به ما میدهد.
وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه)، با آن همه مشکلات سیاسی که با آنها روبرو بود یک بار سنگین دیگری هم روی دوش ایشان و امام یازدهم بود. آنها میخواستند مردم را، امت اسلامی را، جامعه قرآنی را با یک حقیقت تازهای آشنا کنند : «غیبت»
آنها را آماده کنند، بگویند امام دوازدهمی هست که کسی او را نمیبیند، یک غیبت کوتاه دارد، یک غیبت طولانی دارد، ممکن است هزارها سال طول بکشد. هاضمه بشر برای ادراک این مطلب آماده نبود! الآن به لطف الهی از بس گفته شد جریان غیبت وجود مبارک حضرت برای ما حل شده است، وگرنه آن اوایل چه کسی میفهمید یک کسی میآید هزارها سال در پرده غیبت است! تمام تلاش و کوشش امام نهم و دهم و یازدهم در این بخش خلاصه میشد تا مردم را آماده کنند که امام دوازدهم میآید و او را نمیبینید و ممکن است قرنها طول بکشد! این مساله بار سنگینی روی دوش امام هادی و امام عسکری(سلام الله علیهما) بود و این بار را به مقصد رساندند.
یادگار زیبای امام دهم زیارت جامعه کبیره است. فقط قرآن کریم همسان و همتای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. قرآن، تفسیری دارد که مفسّران فراوانی به این نعمت نایل شدند اما ولایت، تفسیر میخواهد. آن روایتها و جملههای کوتاه که امامت و ولایت را شرح میدهد، کافی نبود. وجود مبارک امام دهم امام هادی(ع) امامت و ولایت را تفسیر کرده است. این زیارت نورانی جامعه کبیر به منزله تفسیر امامت است. یعنی همانطوری که قرآن، احتیاج به تفسیر دارد امامت هم احتیاج به تفسیر دارد که هر کدام از ائمه(ع) یک آیه یا چند آیه قرآن را تفسیر کردند، ولی وجود مبارک امام هادی کلّ قرآن را تفسیر کرد، چون عترت و قرآن همتای هم هستند.
انسان هر کاری که میکند، فرشتهای که مراقب و آماده است؛ در سوره «ق» ذات اقدس الهی فرمود: ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾؛ «عتید»؛ یعنی مستعد و آماده, «رقیب» هم یعنی مراقب, «مراقب» به کسی میگویند که رقبه میکشد. رقبه یعنی گردن میکشد و آماده است او ضبط میکند ﴿وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِراماً کاتِبینَ ٭ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ﴾ آنکه طرف راست است که مأمور ضبط نیّات و اعمال و اقوال و کتابتها و سیرهها و سنّتهای نیک است، هر چه دید مینویسد؛ اما آنکه مسئول نوشتن سیّئات ماست، او دستش باز نیست که هر چه خواست و دید بنویسد. برخی از کارها را ذات اقدس الهی حتی اجازه نمیدهد این فرشتهای که مأمور اقوال و گفتار و رفتار ماست او بنویسد. اگر ما ـ إنشاءالله ـ سعی کردیم هم آبروی خودمان را حفظ کنیم, هم آبروی نظام را, هم آبروی جامعه را, آبروی هیچ کسی را نریختیم.
به پی میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
اگر اسرار مردم را, راز مردم را, آبروی مردم را تا آنجا که ممکن بود حفظ کردیم. اگر یک وقت ـ خدای ناکرده ـ اشتباهی از ما سر زد ذات اقدس الهی اجازه نمیدهد که این فرشتهای که اصلاً معصوم است و مأمور نوشتن اعمال ماست بنویسد. طبق دعای نورانی «کمیل» که شبهای جمعه قرائت میکنید وجود مبارک حضرت امیر به ما آموخت به خدا عرض کنیم خدایا! بعضی از گناهان را اجازه نمیدهی که حتی آنها هم بفهمند «وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَه»
گوشه ای از بیانات آیت الله جوادی آملی در جلسه اخلاق
خداوند متعال در نهم ذیحجه، روز عرفه به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ویژه دارد:
1. کربلا و زائران امام حسین (ع).
2. صحرای عرفات (در نزدیکی مکه) و حجاج بیت الله.
3 . هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.
چرا «عرفه»؟
ـ آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد.
ـ وجه دیگر اینکه مردم از این جایگاه و در این سرزمین به گناه خود اعتراف می کنند.
ـ بعضی دیگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد ؛ چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.
مطابق روایتی از امام صادق(ع)، وقتی حضرت آدم (ع) از باغ بهشتی به زمین فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجده بود. جبرئیل (ع)، فرود آمد و پرسید:
ـ چرا می گریی، ای آدم؟
ـ چرا نگریم در حالیکه از جوار خداوند به این دنیا فرود آمده ام؟
ـ به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه ؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منا برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحرای عرفات شد. جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن و لبیک گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسید، آدم را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او را به وقوف در عرفات دعوت کرد و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد :
"سبحانک اللهم و بحمدک لا اله الا انت علمت و ظلمت نفسی واعترفت بذنبی اغفر لی انک انت الغفور الرحیم"
آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا میکرد و با تضرع اشک می ریخت. وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد و شب را آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت... تا اینکه سرانجام بخشیده شد...
شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان نقل کرده : در روز عرفه چون وقت زوال رسید، زیرآسمان رود و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به جا آورد، و چون از نماز ظهروعصر فارغ شود، دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول پس از سوره حمد سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سوره کافرون بخواند، پس از آن چهار رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از سوره حمد پنجاه مرتبه سوره توحید بخواند.( این نماز همان نماز حضرت امیرالمؤمنین -علیه السلام- است،)
همچنین پس از نماز عصر، پیش از آنکه مشغول خواندن دعاهای عرفه شود، در زیر آسمان دو رکعت نماز بجا آورد، و به گناهانش نزد خداوند اعتراف واقرار نماید، تا به ثواب عرفات دست یابد، و گناهانش آمرزیده گردد.
در این روز عظیم پس از دعا برای فرج پسر فاطمه، صاحب الامر و الزمان(عج)، دعا برای گشایش امور مسلمین و مسلمات خصوصا دوستان فراموش نشود.
التماس دعا
یطوف علیهم ولدان مخلدون
در این آیات به بیان خصوصیات نعمتهای بهشتی سابقون می پردازد. یکی از این نعمات ، خادمان بهشتی هستند ؛پسرهاییکه همیشه جوانند برای خدمتگذاری اطراف مؤمنین می گردند.
برخی احتمال داده اند که این خادمین، مخلوقاتی باشند که از خود بهشت آفریده شده اند مانند حورالعین. اما آنچه از مولا امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که این خادم ها اولاد کفار و مشرکین هستند که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند.
بنا بر خبر یکه عبدالله بن سلام از پیغمبر پرسید: آیا قومی را عذاب می کنند بدون اینکه حجت بر آنها تمام شود؟
حضرت فرمود: معاذالله نه، چنین نیست.
عبدالله گفت: بنابراین آیا اولاد کفار و مشرکین در بهشتند یا جهنم؟ ( اولاد کفار و مشرکین قبل از بلوغ در دنیا تابع پدر و مادرند، نجس هستند و اگر بمیرند،) به بهشت بروند که شرائط در آنها نبوده و اگر به جهنم بروند که استحقاق عذاب نداشتند، یعنی تکلیف بر آنها نبوده است.
پیغمبر صلوات الله علیه فرمود: خدای تعالی حجت را بر آنها تمام خواهد فرمود، همه را در محل واحد جمع می کنند آنگاه ندا می شود " ما دینکم و ما إلهکم و ما تعبدون؟" چه دینی دارید و خدایتان کیست و چه کسی را می پرستید؟
گویند : پروردگارا تو شاهدی که ما، قبل از بلوغ از دنیا رفته ایم.
ندا می رسد آیا اگر فرمان من به شما می رسید اطاعت می کردید؟
گویند: بلی. ندا می رسد هم اکنون به گوشه محشر بنگرید. فضائی از آتش ظاهر می شود، به آنها دستور داده می شود به آتش بروید. اینها بر دو دسته می شوند، گروهی وارد آتش می شوند و آتش ذره ای آنها را نمی سوزاند، این عده به بهشت در می آیند و " ولدان مخلدون" هستند که خادم بهشتیان می باشند از عهده امتحان بیرون آمدند.
ولی آن عده که سرپیچی می کنند و به آتش نمی روند مورد عتاب واقع می شوند. گویند گناه ما چیست؟ ندا می رسد اینجا بلاواسطه امر کردیم اطاعت نکردید، آیا در دنیا اطاعت می کردید؟
البته در روایت دیگری آمده است که اولاد مشرکین و کفار که قبل از بلوغ مرده اند و همه مستضعفین (هر کسی که حجت برایش تمام نشده و و در دنیا اسم خدا و آخرت را نشنیده است) در قیامت در اعراف جایی میان بهشت و دوزخ آنان را جا می دهند ، نه معذبند و نه متنعم. چون در بهشت حتماً باید ایمان همراه باشد و جهنم جای اهل کفر و جرم است لذا این عده نه درکات دوزخ را دارند و نه درجات بهشت را.
خدا عادل است به هیچکس ستم روا نمی دارد ولی باید از او فضلش را مطالبه نمود :
" اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک"
ادامه دارد....
گزیده ای از بیانات شهید دستغیب
القابی که برای ائمه(علیهم السلام) ذکر میکنند، این القاب پیام خاص دارد؛ یعنی برنامه مهم و رسمی آن امام در همین لقب ظهور میکند. درباره وجود مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیه) که به قیام نام برده میشود، برای اینکه او قائم به دین است. دین با تبلیغ و سخنرانی و کتابنوشتن در سطح جامعه افکار دینی را حفظ میکند؛ اما جامعه را دیندار و زنده بکند از آنِ امامی است که به دین قیام بکند، با اسمای دیگر این مشکل حل نمیشود.
وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) قائم بالعلم
بود. اینکه میگفتند او عالم اهل بیت است؛ برای اینکه به علم قیام کرد. قیام به
علم گرچه به وسیله همه ائمه(علیهم السلام) مخصوصاً امام باقر، امام صادق(سلام الله
علیهم اجمعین) ظهور کرد، حوزه علمیه تشکیل دادند، مذهب درست کردند؛ اما درس دادن،
غیر از این است که جهان را به خود متوجه کردن باشد.
بنابراین اینکه میگوییم او عالم اهل بیت است؛ یعنی
قائم بالعلم است. توفیقی ذات اقدس الهی به آن حضرت داد که فضای خراسان را در درجه
اول و فضای ایران را در درجه دوم حوزه علمیه بین المللی و جهانی کرد.
گزیده ای از بیانات آیت الله جوادی آملی
اولئک المقربون
ایشان اهل قرب رب العالمینند. هیچ تعبیری برای عظمت شأن سابقین از این تعریف بالاتر نست. مقرب درگاه خدا. مقام قرب مقامی روحانی است و به بیان نمی آید شبیه آنچه در دنیا می گویند فلانی به دم و دستگاه فلان شخصیت راه دارد. راهیابی به مقام قرب الهی، عظمت حقیقی برای مقربین است. روایتی در جلد سوم بحارالانوار آمده که: مقربین که در بهشت جا می گیرند هفته ای یکمرتبه به مقام قرب دعوت می شوند. مثل اینکه مقام مکالمه است بدون واسطه خداوند با آنان سخن می فرماید به قدری منور می گردند که وقتی باز می گردند، بهشتیان می فهمند ایشان از سابقین هستند. وقتی نزد حوریان می آیند می پرسند این نور تازه از چیست؟ گویند از مکالمه رب العالمین است.
ایشان هم از حوریان و خوراکیهای بهشتی و نغمه
های آن بهره می برند و هم از قرب و جوار رب العالمین. گروه کثیری از ایشان از پیشینیان
و امتهای گذشته اند از آدم ابوالبشر تا عصر خاتم الانبیاء و کمی از پسینیان یعنی امت
پیامبر اکرم صلوات الله علیه.
پیامبر اکرم صلی الله علیه فرمود: " اهل بهشت 120 صف هستند و هشتاد صف از آنها امت من هستند، یعنی دو ثلث از بهشتیان از مسلمانانند. (یعنی مجموع سابقین و اهل یمین مسلمانان بیشتر از سایر امتهاست.)
البته این نکته قابل تأمل است که از سابقین شدن در امت خاتم الانبیاء به مراتب برتر از سابقین در سایر امتهاست چون خیلی مشکلتر است و شیطان انواع دامها را سر راه انسان افکنده است لذا اگر کسی بخواهد از سابقین بشود باید از همه چیز بگذرد پس مشتریش هم کم است.
در روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره آخرالزمان نقل شده : "... کاشفات عاریات ... و هو شر الأزمنة" : ... در آخر الزمان زنهایی هستند که بی حجاب بلکه برهنه اند ... و آن بدترین زمانهاست.
امروز فقط اسمی از اسلام در میان است " لا یبقی من الاسلام الّا اسمه" اینان آز آخرت غافلند و حاضر نیستند بشنوند چون دنیا پیش آنها مهم است و آخرت را بازی پنداشته اند.
گروه سابقین یک عمر در حال مجاهده و تلاشند و به راستی تعبیر "پل صراط از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر است" راه سابقین است. آنان دنیا را محل اتکاء و زیست قرار نداده اند و تکیه و راحت آنان در بهشت است. و راحتی ای برای مؤمن جز ملاقات رحمت خداوند نیست. سابقین در دنیا غیر از زحمت و مجاهده چیزی نداشتند، دائماً در جنگ با نفس بودند، مجاهده در ترک حرام و انجام واجب، ترک غفلت و یاد خدا . اعضا و جوارح ایشان در کنترل است و مواظب هستند جز برای رضای خدا کاری نکنند. بلکه بعضی از اوقات از مباحات نیز پرهیز می کنند تا از تدارک بار سفر بازنمانند.
و در انتها یادآور یکی از نعمات بهشتی می شویم:" در بهشت سه نعمت است که از اصل بهشت بالاتر است، نعمت خلود در بهشت، نعمت رضوان (خشنودی خداوند از بهشتیان) و نعمت مجاورت با آل محمد ( صلوات الله علیهم) هرچند ما خود را لایق نمی دانیم که با این عمل و بار سنگین به چنین مقامی برسیم اما ...
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
ادامه دارد...
گزیده ای از بیانات شهید دستغیب در تفسیر سوره واقعه
شهادت یگانه فرزند علی بن موسی الرضا علیه السلام حضرت جوادالائمه بر شیعیان تسلیت باد.
یابن الرضا؛
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است امشب عزای اشرف اولاد آدم است
شور قیامت است که گویا به پا شده زیرا عزای حضرت ابن الرضا شده
او که برای عالم و آدم طبیب بود حتی میان خانه ی خود هم غریب بود
خواهر نداشت تا برسد پیش پیکرش مادر نبود تا که کند گریه در برش
از درد زهر کل تنش تیر می کشید خونابه از لبش به کف حجره می چکید
در وقت احتضار کسی کف نمی زنند هنگام دست و پا زدنش دف نمی زنند
اما امان ز ظلم و جفای کنیزها گم شد صداش بین صدای کنیزها
در لحظه های آخر خود بی شکیب بود او غصه دار روضه ی شیب الخضیب بود
با اینکه تشنه بود ولی نیزه ای نخورد در بام خانه پیرهنش را کسی نبرد
شکر خدا که دختر او را کسی نزد با کعب نیزه خواهر او را کسی نزد
خیلی حسین در ته گودال خسته بود قاتل به روی سینه ی آقا نشسته بود
شمر از صدای ناله ی زهرا حیا نکرد در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد...
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣