در زیارت بین رائر و مزور سنخیت و تشابه هست یا حداقل باید باشد، چون اگر سنخیتی نداشته باشند اصلاً زیارت معنایی ندارد. اگر شباهتی هم وجود نداشته باشد باید تلاش کند این شباهت را ایجاد کند. اینکه به زائر گفته شده غسل کند، تسبیح و تقدیس کند ، قدمها را آهسته بردارد، و ... وجهش در این است که نسبت به مزور معرفت پیدا کند. یکی دیگر از این منابع که ایجاد معرفت می کند، همین زیارتنامه هاست...
" و إلی جدّکم بُعِثَ الروح الأمین"
حیدر را ببین که زانو زده از شرم پیش روی رسول خدا. لبخند می زند پیامبر (ص) و یاری اش می کند تا به سخن در آید و نام زیبای فاطمه را به زبان بیاورد.
چه کسی بهتر از تو علی جان
برخیز فاتح خیبر!
تنها تو هستی که دروازه های قلب فاطمه را گشوده ای.
ببین سکوت ناز فاطمه را.
ببین گل های سرخ حیا را روی گونه هایش
این گل ها برای تو شکوفا شده اند
قلب فاطمه لبریز از مهر توست یا علی
گل بیاورید
عید پیوند دو نور است
پریان آسمانی در جشن تلاقی چشمان علی و فاطمه هم آوا شده اند: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ»
عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر، گل عروسش کوثر او
در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست
این ساقی کوثر امیر المومنین است که ساق دوشش حضرت روح الامین است
این عشق اوج عشق معنای حضور است نور علی نور است، امشب غرق نور است
حضرت محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی ، نهمین امام و جوانترین امام در هنگام شهادت بود .محمد بن علی(ع)، پس از شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق به امامت رسید. مدت امامت جوادالائمه ۱۷ سال بود و با شهادت او در سال ۲۲۰ق امامت به فرزندش، امام هادی(ع) منتقل شد.
به همین مناسبت قدری از زندگی آن حضرت را مرور می کنیم:
درباره زندگی حضرت جواد(ع)، به دلیل محدودیتهای سیاسی حکومت عباسی، تقیه و عمر کوتاه ایشان اطلاعات چندانی در منابع تاریخی نیامده است. ایشان در مدینه زندگی میکرد. بنا بر گزارش ابن بیهق، یک بار برای دیدار پدر به خراسان سفر کرد. و پس از امامت نیز چندین بار از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شد.
مأمون عباسی در سال ۲۰۲ق یا ۲۱۵ق دختر خود ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد. برخی گفتهاند: احتمالاً در دیداری که حضرت جوادالأئمه با پدر در طوس داشت، مأمون، ام الفضل را به عقد او درآورد. ابن کثیر بر این باور است که خطبه عقد او با دختر مأمون در زمان حیات علی بن موسی الرضا(ع) خوانده شد، اما ازدواج آنها در سال ۲۱۵ق. در تکریت بوده است.
ازدواج حضرت جوادالأئمه با ام الفضل، به درخواست مأمون صورت گرفت. مأمون هدف خود را این میدانست که پدر بزرگ کودکی از نسل پیامبر(ص) و امام علی(ع)باشد. شیخ مفید در کتاب الارشاد آورده است، مأمون به دلیل شخصیت علمی امام محمد تقی و شوق و شعفی که نسبت به او داشت، ام الفضل دختر خود را به ازدواج آن حضرت درآورد؛ اما برخی از پژوهشگران بر این باورند که این ازدواج با انگیزه و اهداف سیاسی انجام شده است از جمله اینکه مأمون میخواست از این راه، امام جواد و ارتباط او با شیعیان را کنترل کند. یا خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد. این ازدواج اعتراض برخی اطرافیان مأمون را در پی داشت زیرا بیم آن داشتند که خلافت از عباسیان به علویان منتقل شود.
امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید. به دلیل پایین بودن سن وی، شیعیان درباره امامت پس از امام رضا(ع) اختلاف پیدا کردند و برخی به دنبال عبدالله بن موسی رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند. برخی به احمد بن موسی گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش امام جواد (ع) معتقد شدند. منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه (ع) دانستهاند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند. البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. امام رضا(ع) در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالأئمه(ع) را مطرح میکردند به نبوت حضرت عیسی(ع) در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی(ع) هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.» اما این مسئله در زمان امامت جوادالائمه علیه السلام، به صورت جدیتر و به عنوان شبهه مطرح شد و سبب شد برخی از خواص اصحاب امام رضا مانند یونس بن عبدالرحمن نیز در امامت جواد الائمه (ع) تردید کنند. از این رو هنگامی که گروهی از بزرگان شیعیان مانند ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم و یونس بن عبدالرحمان در منزل عبدالرحمان بن حجاج گرد آمدند تا درباره پیشوای شیعیان پس از امام رضا گفتگو کنند. یونس بن عبدالرحمن به آنان گفت تا زمانی که این کودک (جوادالأئمه) بزرگ شود به چه کسی رجوع کنیم؟ و با واکنش تند ریان بن صلت مواجه شد. ریان گفت اگر این امامت این کودک از جانب خدا باشد اگر یک روز هم از عمر او گذشته باشد مانند کسی است که صد سال عمر کرده و اگر امامت او از جانب خدا نباشد اگر هزار سال هم داشته باشد مانند یکی از مردم عادی است.
همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد میشد. با اینکه امام رضا(ع) در موارد متعددی به امامت جوادالائمه(ع) تصریح کرده بود برخی از شیعیان برای اطمینان بیشتر، وی را با پرسشهایی میآزمودند. این آزمایش در مورد ائمه دیگر نیز مطرح بود اما با توجه به سن کمِ امام جواد(ع)، درباره او ضرورت بیشتری داشت. برخی از پژوهشگران بر این باورند این کار از سوی شیعیان به این دلیل صورت میگرفت که گاهی به دلایلی همچون تقیه و حفظ جان امام، بر چندین نفر وصیت میشد.
گزارشهای مختلفی از پرسشهای شیعیان و پاسخهای امام جواد(ع) در منابع روایی آمده است. پاسخهای ایشان سبب ترفیع جایگاه وی و پذیرش امامت او نزد شیعیان میشد. بنابر برخی روایات، گروهی از شیعیان که از بغداد و شهرهای دیگر به حج آمده بودند برای دیدار جوادالأئمه(ع) به مدینه رفتند. آنان در مدینه با عبدالله بن موسی دیدار کردند و از او سؤالاتی پرسیدند، پاسخهای عبدالله آنان را قانع نکرد، شیعیان متحیر و نگران بودند تا آینکه با امام جواد(ع) دیدار کردند و با پاسخهای او قانع شدند.
در دوره امامت او، فرقههای اهل حدیث، واقفیه، زیدیه و غلات فعالیت میکردند. اهل حدیث بر این باور بودند که خدا جسم است امام جواد (ع) شیعیان را از نماز خواندن پشت سر کسانی که خدا را جسم میدانستند و نیز از پرداخت زکات به آنان نهی میکرد. ایشان در پاسخ به ابوهاشم جعفری که از تفسیر آیه «لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصار» پرسیده بود، امکان دیدن خدا با چشم (عقیده مجسمه) را نفی کرد و فرمود: اوهام قلوب، دقیقتر از دید چشمان است. انسان میتواند چیزهایی را که ندیده تصور کند اما نمیتواند آنها را ببیند. وقتی که اوهام قلوب نمیتوانند خدا را درک کنند چگونه چشمان او را بینند و درک کنند؟
روایاتی از وی در مذمّت واقفیان نقل شده است ایشان زیدیه و واقفیان را در ردیف نواصب قرار میداد. و میفرمود آیه «وجوهٌ یومئذٍ خاشعه، عاملهٌ ناصبه» درباره آنان نازل شده است. او همچنین اصحاب خود را، از نماز خواندن پشت سر واقفیان نهی میکرد.
برخی از منابع، دلیل ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را، کثرت بخشش و احسان او به مردم دانستهاند. بر پایه نامهای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد(ع) فرستاد، حضرت جواد(ع) از همان سالهای اولیهٔ زندگی، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است. هنگامی که پدرش در خراسان بود، اصحاب، امام جواد(ع) را از درب فرعی خانه خارج میکردند تا با افراد کمتری مواجه شود که برای دریافت کمک گرد خانهاش تجمع میکردند. بر پایه این روایت، حضرت رضا(ع) نامهای به حضرت جواد(ع) فرستاد و به او سفارش نمود تا به حرف کسانی که به او میگویند از درب اصلی رفت و آمد نکند، گوش ندهد. علی بن موسی الرضا(ع) در این نامه به پسرش سفارش کرده بود که: «هر وقت میخواهی از خانه خارج شوی، مقداری سکه طلا و نقره همراه داشته باش. هیچکس از تو درخواستی نکند مگر اینکه چیزی به او بدهی. او همچنین سفارش بستگان نزدیک او مانند عموها، داییها، عمهها و خالهها را به صورت ویژه کرده بود.
حدود ۲۵۰ حدیث از امام جواد(ع) نقل شده است. این روایات در موضوعات فقهی، تفسیری و عقیدتی است. کم بودن روایات منقول از وی در مقایسه با برخی دیگر از امامان معصوم را به جهت تحت کنترل بودن و همچنین سن کم وی در زمان شهادت دانستهاند. از معروفترین سخنان وی، روایت «الْمُؤْمِنُ یحْتَاجُ إِلَی ثَلَاثِ خِصَالٍ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُهُ. است که در آن مؤمن را نیازمند توفیق الهی، واعظ درونی و پذیرش خیرخواهی، دانسته است.
همچنین حضرت امام محمد تقی(ع) در دوران امامت خود چندین بار با برخی از فقیهان دربار عباسی مناظره کرد.
از مناظرات مهم امام محمد تقی(ع) که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت، مناظره با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. بنابر برخی منابع شیعه، علت وقوع این مناظره، اعتراض سران عباسی به پیشنهاد ازدواج او با ام الفضل از سوی مأمون بود. مأمون برای اثبات درستی تصمیم خویش، به آنان پیشنهاد کرد تا جوادالأئمه(ع) را بیازمایند. آنان پذیرفتند و برای آزمودن آن حضرت، جلسه مناظرهای ترتیب دادند.
یحیی در مناظره، نخست مسئلهای فقهی درباره شخص مُحرمی که حیوانی را شکار کرده مطرح ساخت. امام جواد(ع)، با مطرح کردن وجوه گوناگون برای مسئله، از یحیی بن اکثم پرسید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد(ع) ، مسئله را با صورتهای مختلف آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف کردند. گفتهاند که مأمون پس از مناظره گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم، همان شد.
شهادت این امام بزرگوار را به فرزند گرامیش حضرت صاحب الامر و شیعیان تسلیت عرض می نماییم.
واعلَم أنّ الإعجابَ ضِدُّ الصواب و آفة الألباب فاسعَ فی کَدحِکَ و لا تَکُن خازناً لِغَیرک ....
در جلسات گذشته از هدایت مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه دریافتیم که خودپسندی و غرور نقطه مقابل راستی و قاتل درست اندیشی آفت عقلها و نابود کننده بنای ایمان مؤمنین است.
همچنین
دریافتیم که تلاش مجدّانه برای تأمین معاش و نیازهای خانواده در منطق حضرت علوی یک
ارزش مقدس و مبارکه و اینکه انسان با احتکار و عدم مصرف بهینه نعمتهای الهی بندگان
را در محرومیت و فقر نگه دارد یک ضد ارزش رسوا و یک خسارت ضد قابل جبران برای
انسانیّت انسان است....
«قَالَ علی علیه السّلام کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ»؛ یعنی در فتنهها و در رخدادهای مجهول که نه اصل آن معلوم است نه فرع آن معلوم؛ نه پایان آن روشن است نه آغاز آن معلوم؛ مثل شتربچه دو ساله باش! آن روزها این مثالها و تشبیهات برای قوم عرب ضروری و لازم بود تا به این مسائل راه یابند. فرمود شتربچه دو ساله، نه شیر دارد که از پستان او کسی استفاده کند، نه آن قدرت را دارد و پشت صافی دارد که کسی سوار بشود یا بار بکشد. فرمود: در فتنههایی که برای شما روشن نیست وارد نشوید. نه فتنه را شیر بدهید و بپرورانید و نه فتنهگران را سواری بدهید.
حضرت این که فرمود: «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ»؛ آنجا که شما میدانی فتنه است؛ یک وقت میدانید شورش است فتنه است یک وقت میدانید قیام است، یک وقت برای شما مجهول است، یک وقت میدانید که چه کسی مظلوم است، یک وقت میدانید چه کسی ظالم است، همه اینها را حضرت در خطبهها مشخص کرد. آنجایی که برای شما روشن است که ظالم کیست وظیفه چیست. آنجا که برای شما معلوم است مظلوم کیست وظیفه چیست. آنجا که برای شما روشن نیست این شورش است قیام است فتنه است، آنجا وظیفه را بیان کرده است. همه این جزئیات را بیان کرده است. اینکه فرمود: چیزی که روشن نیست شما باید احتیاط کنید.
احتیاط را هم قبلاً برای شما معنا کردند؛ میگویند فلان شخص محتاط است احتیاط میکند، راه احتیاط را وجود مبارک حضرت امیر به کمیل که از شاگردان مخصوص آن حضرت است آموخت. احتیاط کننده یعنی حائط دارد. شرح آن این است که وجود مبارک حضرت امیر به کمیل که از اصحاب خاص آن حضرت بود، فرمود کمیل! «أَخُوکَ دِینُکَ فَاحْتَطْ لِدِینِک»، انسان یک برادر دارد و آن دین اوست تقدیم خبر بر مبتدا مفید حصر است؛ یعنی تو فقط یک برادر داری و آن دین توست. به کمیل گفت: «أَخُوکَ دِینُکَ»، حالا یک برادر داری به نام دین، این برادر را حفظ بکن: «فَاحْتَطْ لِدِینِک». «فَاحْتَطْ»، را خودش در جمله دیگر تشریح کرد: «تَأْخُذَ الْحَائِطَةَ لِدِینِک». احتیاط میکنی؛ یعنی دین خود را در وسط بگذار، دورش را حائط و دیوار بکش که میوه درختان دین تو را هر کسی نچیند. آدم محتاط، یعنی آدمی که دین او بارور است، درخت دین او بارده است، آدم بفهمی است، کارآمد است، علم دارد عملی دارد، مؤثر هست. فرمود تو که حالا یک عضو مؤثری هستی، درخت خود را مثل درخت دشت قرار نده؛ مثل درخت منزلی قرار بده، دورش دیوار بکش که هر کسی نیاید از میوه درخت تو استفاده نکند، از تو بهره سوء نبرد، این را میگویند احتیاط. فلان شخص محتاط است محتاط است؛ یعنی دور دین خود را دیوار کشید، هیچ بیگانهای حق ندارد بیاید وارد باغ او بشود از عِرض او، آبروی او استفاده کند، او را وسیله قرار بدهد. «أَخُوکَ دِینُکَ فَاحْتَطْ لِدِینِک».
آنجا این چنین فرمودند؛ فرمود آنچه برای شما روشن است که این فتنه است؛ نه فتنه را تقویت بکن، نه فتنهگر را سواری بده. اگر مثل آن شتری باشی که شیر میدهند؛ کسی که شیر میدهد آن کودک را میپروراند. فرمود فتنه را با شیردادن نپروران، بزرگ نکن! و اگر فتنهگر باشد به او سواری نده، «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ»؛ نه پشتی دارد که به کسی سواری بدهد، نه ضرع و شیر و پستانِ شیردهی دارد که او را بدوشند.
باید
فرصت ها را غنیمت شمرد و هر گاه زمینة زیارت امام رضا(ع) فراهم شد ، از آن بهره
برده و به زیارت آن حضرت شتافت .البته
عبادت خدای متعال در برخی از زمان ها و مکان ها مؤثر تر است . به عنوان مثال ، ماه رمضان ، شعبان ، رجب ، شب و روز جمعه
و دسته ای دیگر از ایام و لیالی که بر طبق روایات ، دعا ، زیارت و عبادت در آن زمان
ها بیشتر اثر دارد .
درباره
اینکه چرا روز 23 ذیالقعده روز زیارتی امام رضا(ع) است، برخی از افراد معتقدند ایشان
در روز 23 ذیالقعده به شهادت رسیده است، اما
در جامعه ما روز آخر ماه صفر به عنوان روز شهادت ایشان مطرح است. باید گفت این
روز، روز زیارتی مخصوص ایشان نامیده شده است تا مردم با توجه به ذات آن حضرت و به
نقشی که ایشان در ایجاد مدینه رضوی داشتند پی ببرند. (امام رضا(ع) با آمدن به سمت مرو، یک مدینه
دوم برای نشر معارف اسلامی ایجاد کردند که به اصطلاح «مدینه رضویه» گفته میشود).
همانگونه که در شرح زیارت جامعه کبیره استاد محمدی اذعان داشتند؛ زیارت شما باید از صمیم قلب باشد. در هنگام ورود اذن دخول بخواهید و اگر حال مساعدی داشتید به حرم بروید.
هنگامی که از حضرت رضا (ع) اذن دخول میطلبید و میگویید: « أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت(ع) به شما اجازه داده است. اگر حال معنوی زیارت داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید
تاکنون دقت کردهاید که وقتی میخواهید به یک ملاقات خاص بروید در دلتان چه استرسی برای آماده شدن دارید؟؟! «چه بپوشم؟»، « چه بگویم؟»، «چگونه رفتار کنم؟» و... صدها «چه..؟ » دیگر که به ذهن آشفته شما میآید؛ حال هر چقدر این ملاقات خاصتر باشد استرستان بیشتر میشود. زیارت نیز از جنس همین ملاقاتهای خاصتر است، به ویژه ملاقات با مهربانترین مهربانان امام هشتم(ع) باشد.
زیارت صفحه قلب و روح زائر را از آلودگیهای و صفات بد، پاک میسازد، همچنین زیارت روح انسان را تلطیف میکند و از سویی آن را مقاوم و با صلابت و نیرویی باطل شکن و کفر ستیز مینماید؛ از دیگر آثار زیارت میتوان به روح توحیدی خالص و یگانهپرستی کاملی که در جان انسان میدمد اشاره کرد؛ اما برای رسیدن به این آثار و برکات، لازم است نکاتی را به خوبی مراعات کرد و همچون آهویی پاک به پیشگاه آن امام بزرگ مشرف شد.
زیارت امام رضا(ع) از زیارت امام حسین(ع) بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین(ع) میروند، ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت امام رضا(ع) میآیند.
علامهمجلسی در بحارالانوار بر استحباب زیارت امام رضا(ع) در روزهای خاصی تأکید بیشتری داشتهاند، روز تولد آن حضرت، یازدهم ذیالقعده. روز شهادت امام(ع)، آخرین روز یا هفدهم ماه صفر یا بیستوچهارم ماه رمضان، روز بیعت مردم با ایشان یعنی روز اول یا ششم ماه رمضان. روز بیستوسوم ذی القعده که بنابر قولی در چنین روزی آن حضرت به شهادت رسیدهاند.
پیروان اهل بیت و شیعیان امتیازات و اختصاصاتی دارند که شاید خودشان هم متوجه آن نعمتها نیستند مثل ماهی که در آب است و متوجه فضا نیست و وقتی خارج می شود از آن فضا تازه متوجه آن فضا می شود. بقیه اقوام و ملل مثل یک دریاچه یخ بسته هستند که ساکت و منجمد است ولی شیعه نعماتی دارد که به علت آگاه نبودن به ملکوت آن نعم متوجه آن نیست از جمله همین زیارتها که چون نمی توانیم ملکوت آن را ببینیم ، ارزش واقعی آن برای ما معلوم نیست...
رسیدیم به این جمله : موالیَّ لا أحصی ثناءکم و لا أبلُغُ من المدح کنهکم...
واعلَم أنّ الإعجابَ ضِدُّ الصواب و آفة الألباب فاسعَ فی کَدحِکَ و لا تَکُن خازناً لِغَیرک ....
آن حضرت پس از مذمّت و نفی عُجب به فرزند والامقامشان اینگونه می فرمایند که پسرجان! برای تأمین نیازهای زندگی خودت تلاش کن. در عین حال خزانه دار دیگری هم نباش !
در
منطق اسلام انسان بی عار و سربار یک موجود
بی ارزش و غیرقابل اعتنا به حساب می آید. در بیش از 200 آیه ققرآن کریم از عمل
انسان به عنوان معیار و ملاک شخصیت او یاد شده است...
حضرت علی امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»؛ فرمود بخل یعنی آدم بخشش نداشته باشد، آنچه را که به دست آمده برای اینکه مبادا آینده به آن نیاز داشته باشد در موارد لازم نبخشد. فرمود: آن کسی که بخیل است تحت حمایت و هدایت و رهبری شیطان است، چون ﴿الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ﴾، یعنی این که در درون ما وسوسه میکند که اگر شما در این راه خیر کمک کردید چه کسی به شما کمک میکند، چه کسی آینده شما را تأمین میکند، این شیطان است.
خود ذات اقدس الهی در قرآن فرمود: ﴿مَا أَنفَقْتُم مِن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ﴾، یک بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) دارد که تفسیر همین است؛ فرمود: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّة»؛ فرمود: اینکه در قرآن فرمود آنچه را شما در راه خدا انفاق میکنید خدا جانشین آن را فراهم میکند، این جانشینی همزمان است. الآن اگر بارانی بیاید جایی سنگی فرو برود، شما این سنگ را از این باغ بخواهید بردارید، چالهای میماند، شاید تا یکسال یا بیشتر طول میکشد تا این چاله پر بشود؛ اما یک سطل آب که از رودخانه میگیرید همان زمان پر میشود. «خَلَف» یعنی این، نه اینکه خالی بماند بعد از یکسال پر بشود. فرمود: آنچه را که شما برداشتید فوراً خدا جایش میگذارد، حالا بعد به شما برسد، بعد شما متوجه بشوید. حالا اگر شما سنگی از داخل باغچه برداشتید به هر حال جایش خالی است. یک سال بعد پر میشود اینکه خَلف نیست، خالی است، بعد از یکسال پر میشود؛ اما یک سطل آب که از رودخانه بردارید جای آن خالی است یا همان زمان پر میشود؟
این بیان لطیف امام جواد، خیلی ظریف است خیلی زیباست؛ فرمود: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّة»، یعنی گرچه خدا فرمود شما اگر بخشیدید خدا جانشین میفرستد؛ اما جانشین این طور نیست که طول بکشد، این طور نیست که سنگی را که شما از یک باغ برداشتید یکسال بعد جای آن پر بشود؛ نه آبی که از این رودخانه برداشتید همان زمان پر میشود. حالا شما دیر متوجه میشوید مطلبی دیگر است.
فرمود: «الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»؛ ترس؛ ترس از فقر، ترس از دشمن، ترس از حوادث، این یک نقص است. «وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ کسی که جیبش خالی است کیفش خالی است ـ خدای ناکرده ـ فقیر است، او قدرت حرفزدن بینالمللی ندارد؛ چه اینکه اگر کسی فقر علمی داشت او در مباحثات بخواهد درس بگوید گُنگ است؛ بخواهد بحث بکند گُنگ است؛ بخواهد مناظره آزاداندیشی داشته باشد گُنگ است؛ چون فقر علمی دارد. فقر اقتصادی هم جیبش خالی باشد کیفش خالی باشد، در عرصه بینالملل بخواهد حرف بزند گُنگ است؛ لذا فرمود مال قوام شماست و شما این قوام را به خوبی حفظ بکنید. «وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»
بیانات استاد جوادی آملی
زیارت در واقع تجدید عملی عهدی است که انسان در عالم الست با خلیفه خدا بسته و با زیارت آن عهد بازخوانی می شود.
وقتی انسان به زیارت امام و معصوم می رود ، می گوید که من آمده ام تا بگویم با شما هستم " إنّی سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم" و با عهدی که با شما بستم استوار هستم و پیمان نشکستم...
رسیدیم به این فراز: " و جعلَنی مِمّن یقتصُّ آثارَکم و یسلُکُ سبیلَکم"
دریافت
حجم: 18.8 مگابایت
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣