مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

امام علی (علیه السلام):

قرآن دریایی است که تشنگان آن آبش را تمام نتوانند کشید و چشمه ای است که آبش کمی ندارد، محل برداشت آبی است که هرچه از آن برگیرند کاهش نمی یابد. منزلی است که مسافران راه آن را فراموش نخواهند کرد و نشانه هایی است که روندگان از آن غلفلت نمی کنند،کوهسار زیبایی است که از آن نمی گذرند.

نهج البلاغه-خطبه198

گزیده ای از معارف الهی جزء چهاردهم:

  • دربیان معارف الهی و در بخش اول آن یعنی عقاید و گام اول توحید ،مبحث «الوهیت» است و صفت بارز إله هم «خالقیت»؛ که می فرماید: "أفمن یَخلق کمن لا یُخلَق" (نحل 17) در سراسر قرآن و نیز در آیات پیش رو به نمونه های خلقت خداوند اشاره شده و ما به عنوان نمونه نام می بریم:
  1. از ملائکه که برای خداوند سجده می کنند وهیچ گونه تکبری ندارند (49نحل) و به فرمایش پیامبر(ص) این سجده از آغاز آفرینش آنها تا روز رستاخیز انجام می گیرد و در آن روز که سر از سجده بر می دارند، می گویند: "ما عبدناک حق معرفتک" و تأکید می شود برنفی استکبار آنان با دو صفت از آنها ؛ یکی ترس از درگاه الهی و دوم آنچه مأموریت دارند، انجام می دهند . (50 نحل) و در سوره تحریم آیه 6 هم می فرماید: " لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون"ساختار وجودیشان تنها بر انجام کار خیر است و گناهی از آنان صادر نمی شود.
  2. و دیگر اشاره شده به یکی از غذاهای مهم ، پر فایده ، خالص و گوارای انسان یعنی شیر و چگونگی تولید آن: شیر نتیجه جذب مواد غذایی به وسیله خون در ارتباط مستقیم خون با غدد سینه پستاندار است. ولی جالب اینکه نه بوی خاص فرث و نه رنگ مخصوص خون هیچ کدام به شیر منتقل نمی شود!!(65 نحل)
  3. و شگفت انگیزتر جریان تولید عسل است. در ماجرای برنامه زندگی زنبوران عسل و ارمغانی که آنها برای جهان انسانیت می آورند که هم غذا ست و هم شفا و هم درس زندگی، نشانه روشنی از عظمت و قدرت پروردگار (68 نحل)
  4. و نمونه دیگر انسان است و جریان خلقت او (31 – 26 حجر) پس از پایان کیفیت خلقت ، امر الهی به فرشتگان در سجده به انسان است . این امر از ناحیه آنان محقق می شود ولی شیطان که همراه ملائکه است سرپیچی می کند .
  5. البته سرانجام زندگی انسانها هم مرگ است و قبل از آن برخی به " أرذل العمر" می رسند ، سنین بالای عمر که ناتوانی و نسیان وجود انسان را فرا می گیرد و ....... (70نحل)
  • ابلیس این نافرمانی و گمراهی خود را به خداوند نسبت می دهد (39 حجر) با این نسبت شیطنت آمیز، ابلیس نخستین پایه گذار مکتب جبر می باشد ، مکتبی که بر خلاف وجدان هر انسانی است و یکی از دلایل مهم پیدایش آن تبرئه کردن گنهکاران در برابر اعمالشان.
  • سپس ابلیس از درگاه الهی فرصتی می خواهد برای گمراهی بندگان الهی تا روز رستاخیز و به او مهلت داده می شود. (38 – 36 حجر) اما بدانیم رابطه شیطان و گمراهان رابطه پیشوا و پیرو است نه اجبار کننده و اجبار شونده! (42 حجر) تسلط او بر کسانی است که وی را به سرپرستی خود برگزیده اند و آنها که نسبت به او شرک می ورزند .(100نحل) ونسبت به مخلَصین (40حجر) و آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می کنند این سلطه رفع شده است.(99نحل، 65 اسراء)
  • با وجود خطر شیطان خداوند بر خود هدایت و نشان دادن راه راست را بر بندگان فریضه می داند "علی الله...."(9 نحل) "إنّ علینا للهدی"(12 لیل) این راه راست در مقابل بیراهه هاست.
  • مسیر این راه با ارسال رسل وإنزال کتب بر بندگان مشخّص می شود . یکی از کتب الهی قرآن است که بیانگر همه چیز است . مایه هدایت و اسباب رحمت است و موجب بشارت برای مسلمانان(89 نحل) تحریف به آن راهی ندارد"إنا نحن نزّلنا الذکر..." (9 حجر) تغییر در آن صورت نمی پذیرد «آبه تبدیل» (101 نحل) و البته لازم است به هنگام تلاوت « از آغاز تا انجام» استعاذه صورت پذیرد. (98 نحل) به گونه ای که سبب شود انسان هنگام تلاوت از خوهای شیطانی جدا و به صفات الهی نزدیک شود، موانع فهم کلام حق از محیط فکر او دور شده و جمال دلآرای حقیقت را به درستی ببیند و نیز دچار تفسیر به رأی نگردد.
  • از آنجا که قرآن نمونه بارز یادآوری و علم و آگاهی است به آن ذکر اطلاق شده و لازم است به فرمان الهی جهت فهم درست آیات آن به اهل ذکر مراجعه کرد. «ارسال رسل» یعنی پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت «اوصیای رسول» که از مصادیق روشن ذکرند و اولین معلمین و مفسرین قرآن کریم (44 نحل)
  • پس تعلیم پیامبرآغاز می شود. امر الهی است که این دعوت به هدایت با حکمت باشد به معنی علم ودانش و منطق و استدلال و دوم «موعظه حسنه» یعنی اندرزهای نیکو ، بُعد عاطفی بعد از بُعد عقلی مطرح است و بالاخره «مجادله أحسن» یعنی با مناظره باید ذهن افرادی را که انباشته از مطالب ناحق است، خالی نمود تا آمادگی برای پذیرش حق بیابند. (125 نحل)
  • پیامبر(ص) مانع گمراهی می شود. رفتار جاهلی با دختران «زنده به گور کردن را» نفی می کند. (58 نحل) و پیام اسلام را می رساند که : "هر کس عمل صالح انجام دهد در حالیکه مؤمن است ،خواه مرد باشد یا زن به او حیات پاکیزه می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام داده اند، خواهیم داد." (97 نحل)
  • و امر به عبادت است . مکتب عالی تربیت و سرچشمه حصول ملکات فاضله نفسانی (98حجر) عبادت واعمال باید رنگی الهی داشته باشند تا مصداق عند الله شده و باقی بمانند وإلاّ طبیعت زندگی این جهان مادی، فنا و نابودی است " ما عندکم ینفد و ما عندالله باقٍ"(96 نحل)
  • غیر از گروهی که ظاهراً جهت تقیه اظهار وفاداری به کفر می کنند و مسلّماً مورد عفوند، (106 نحل) کافران و مستکبران که در مقابل دعوت پیامبر مانع می شوند، هم بار گناهان خود را حمل می کنند و هم کسانی را که به خاطر جهل گمراهشان می سازند. (25 نحل) اینان که ایمان به آیات الهی ندارند دروغگویان واقعی اند. (105 نحل) در صورتیکه در تعالیم رسول خدا (ص) به راستگویی و مبارزه با دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است. دروغ سرچشمه همه گناهان - نفاق – نابود کننده سرمایه اطمینان است و از دوستی با دروغگویان نهی شده است.
  • سینه پیامبر(ص) از تکذیب ها و استهزاهای کافران و مشرکان تنگ می شود. (97 حجر)پس امر الهی می رسد که ما شرّشان را دفع می کنیم، (95 حجر) آشکارا آنچه را مأموریت داری بیان کن! و از مشرکان روی گردان (94 حجر) به دنیا داران نگاه میفکن و بال و پرخود را برای مؤمنین فرود آر! (88حجر) و دستور دیگر اینکه در برابر لجاجت ها ،نادانی و تعصب ها ، کارشکنی و مخالفت های سر سختانه آنان ملایمت و محبت نشان بده و از گناهان آنان صرف نظر کن ." فاصفح الصفح الجمیل" (85حجر)

در اسلام جهت عکس العمل نسبت به بدیهای دیگران، دستورالعمل مرحله ای بیان شده ،

  1. ابتدا بدی را با بدی پاسخ دادن " فمن اعتدی فاعتدوا..." (194 بقره) "وإن عاقبتم فعاقبوا ..." (126 نحل) "و جزاؤ سیئةٍ سیئةٌ ...." (40 شوری)
  2. در مرحله بعد می فرماید: عفو و اصلاح بهتر است (40شوری) به دنبال خطا استحقاق معاقبه و مجازات و ملامت است. عفو، گذشت از این مجازات است. اما فراموشی و پاک کردنِ خطا نیست
  3. پس مرحله سوم صفح است. یعنی نه تنها مجازات نیست بلکه خطا محو می شود "ولیعفوا و لیصفحوا الّا تحبّون أن یغفر الله لکم " (22نور) خاصّه "صفح جمیل" پس آمرزش الهی را به دنبال دارد.
  4. و اما در نهایت می فرماید:"و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإنّ الله غفور رحیم" (14 تغابن) «غفران» یعنی روی گناه را با رحمت پوشاندن ، در مقابل بدی نیکی کردن و دشمن را تبدیل به دوست نمودن " إدفع بالتی هی أحسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیٌ حمیم" (34 فصلت)
  • آری یأس و قنوط از رحمت الهی خاص گمراهان است (56 حجر) هر چند از مظاهر رحمت او نباید سوء استفاده نمود. پس پیامبر! آگاهشان کن که :"نبِّئ عبادی أنّی أنا الغفور الرحیم و أنّ عذابی هو العذاب الألیم" (50 – 49 حجر)
  • و موعد جهنم که فرا رسد هنگام ورود به آن هفت در قرار داده شده است. اشاره به عوامل گوناگون «گناهان» ورود به جهنم. و در مقابل امام باقر(ع) می فرماید: «بهشت هشت در دارد. هر چند درهای ورود به بدبختی و عذاب فراوان باشد، درهای وصول به سعادت و خوشبختی از آن افزونتر است . در معارف الهی انسان همیشه می بایست بین خوف و رجاء باشد. (44 حجر)
  • کافران مستحق ورود به جهنم هستند . آرزوها آنان را غافل ساخت (3 حجر) چنانکه پیامبر (ص) می فرماید: « امید مایه رحمت امت من است . اگر نور امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی نهالی نمی کاشت.» اما اگر همین عامل حیات و حرکت از حد بگذرد و به صورت آرزوهای دور و دراز در آید بدترین عامل انحراف و بد بختی است. آری متأسفانه کافران در قیامت آرزوی درست دارند، زمانی که چشمان حقیقت بین آنها باز می شود، آرزو می کنند ای کاش مسلمان بودند !!! (2 حجر) ولی به آنها اجازه سخن گفتن هم داده نمی شود (1) بلکه دست و پا و گوش و چشم و حتی پوست آنان گواهی می دهند و ...(84 نحل) و اما بهشتیان به طور جاودان غرق در نعمت سلامت و امنیت هستند. بدون خستگی و رنج و بدون هر گونه حسد وکینه و دشمنی ، همه برادر و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند.

1)      هیچکس جز خداوند اذن سخن گفتن ندارد.(105هود)

علت روزه گرفتن این است که تهی دست و توانگر برابر و مساوی شوند و آدم غنی رنج گرسنگی را که نمی داند متوجه شود و به همین خاطر بر تهی دست و فقیر رحم کند.
امام رضا (ع) می فرماید: یکی از علتهای وجوب روزه این است که مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند و سپس فقر اخرت را بچشد ....
حال ایا واقعاً اینگونه است؟ بعضی مواقع افطاریهای ما عجیب و غریب است! سحر هم که حتی بلغ الحلقوم می خوریم! اینکه در ماه رمضان چیزی نمی بینیم و متوجه خیرات و برکات و... آن نمی شویم به خاطر این است که شکم هایمان را پر می کنیم، در حالیکه دهان باید بسته باشد!به تعبیر بزرگان " أکل غیر ضروری ، غُل و زنجیر روح است."....
سومین جلسه سخنان استاد شجاعی پیرامون شبهای قدر:

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

امام علی (ع):

قرآن معدن ایمان و اصل آن است.چشمه های دانش و دریای های علوم است. سرچشمه عدالت و نهرهای عدل است، پایه های اسلام و ستون محکم آن است. نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین های آن است.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء سیزدهم:

در داستان های قرآنی " زندگی پیامبران وخاصه حضرت یوسف (ع) " درس عبرت برای اندیشمندان است و نیز بیان موجبات سعادت و تکامل انسان ها وهدایت و رحمت برای مؤمنان (111 یوسف) لذا بیان نیکوی زندگی یوسف (ع) ادامه می یابد:

  • چنان که بیان شد رحمت الهی شامل حضرت یوسف(ع) شده (56یوسف) و پاداش تقوی و صبر حضرت ضایع نشده در همین دنیا به ایشان اعطا می گردد.(90یوسف) پس ابتدا پایان توقف چندساله در زندان است از طریق به یاد آمدن توانایی یوسف (ع) در تعبیر خواب توسط ساقی شاه البته پس از فراموشی طولانی او توسط شیطان "وادّکر بعد أمَّةٍ" (42 – 45 یوسف) و بعد از علم تعبیر خواب و اثرات مثبت آن در حکومت ؛حضرت توسط پادشاه، مخصوصِ درگاهِ او و مکین و امین معرفی می گردد. (54 – 50 – 45 یوسف) و در ادامه و به ناچار حضرت در جهت خلع ید این ظالم و طاغوت زمان و پذیرش خزانه داری یا نخست وزیری او به مدح و معرفی خویش می پردازد.(55 یوسف) و سر انجام خود به حکومت می رسد که " نرفع درجات من نشاء" (76 یوسف)
  • در ورود دوباره برادران یوسف (ع) به مصر توصیه حضرت یعقوب (ع) است به ورود فرزندان از درهای مختلفِ ورودی شهر ، تا آسیبی متوجه آنان نگردد . هر چند آموزه حضرت به آنان توکّل بر خداوند است (67 یوسف) و اینکه خداوند حافظ آنان و مهربانترین است (64 یوسف) و مأمورانی را هم برای این امر اختصاص داده است.(11 رعد)
  • در ادامه داستان ، الهام الهی به یوسف (ع) است در حفظ برادر کوچک " فوق کل ذی علم علیم" (76 یوسف) و نیز پایان بخشیدن به دوری از همه برادران که در اثر تلاش و وسوسه شیطان "نزغ" (101 یوسف) صورت گرفته بود. پس ندای "إنکم لسارقون" (70 یوسف) توسط کارگزاران یوسف (ع) در حقیقت " توریه " بود چرا که این برادران در گذشته ، حضرت را از پدرش یعقوب(ع) دزدیده بودند.
  • حفظ پیمان مؤکد الهی « سوگند و قسم» برادران یوسف (ع) در محضر پدر جهت حفظ برادر کوچک خارج از قدرت و اراده طبیعی آنان بود. (66یوسف) چرا که درباره موارد سوگند به خداوند و اجرای آن باید متعهد بود. (225 -224 بقره، 89 مائده ، 94 – 91 نحل)
  • در مجازاتها شناخت گنهکار و تنبیه او باید بر اساس عدالت باشد (79 یوسف) و یوسف(ع) چنین نمود.
  • انعکاس رفتار حضرت یعقوب (ع) در برابر رفتارها ی منفی فرزندان درباره حضرت یوسف(ع) و برادر کوچکش در حالیکه از گریه چشمانش سفید شده ، فرو بردن خشم است (84 یوسف) و غم و اندوه ها را به در گاه خدا می برد. (86 یوسف) و یوسف(ع) هم چنین است . او نه تنها خشم را فرو می برد (77 یوسف) بلکه بالاتر، از لطف و محبت مادی "مسّنا و أهلنا الضر ..." (88 یوسف) و معنوی ، سیرابشان می سازد . آری او به سرعت و بدون دریافت حال شرمندگی بیشتر در برادران ، آنان را مورد عفو و بخشش قرار می دهد. (92 یوسف)
  • سپس حمایت وسیع پروردگار و الطاف خفیّه او به یاری یوسف(ع) و خانواده اش می شتابد. پیراهن یوسف (ع) به دستور حضرت جهت بینایی پدر به سوی او به ارمغان می رود. (93یوسف) همان پیراهن حادثه ساز که یک روز برادران را در پیشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا می کند و روز دیگر همسر هوسران عزیز مصر را به خاطر پاره بودن ، اینک نور آفرین دیده های بی فروغ یعقوب (ع) می شود و بوی این پیراهن در راه رسیدن به مشام یعقوب می رسد (94 یوسف) چرا که بر طبق بعضی روایات این پیراهن ، پیراهن معمولی نبود؛ بلکه پیراهنی بهشتی بود که از ابراهیم خلیل(ع) در خاندان یعقوب به یادگار مانده و یعقوب(ع) که شامّه بهشتی دارد بوی آن را از دور احساس می نماید و وقتی بر صورت حضرت افکنده می شود ناگهان حضرت بینا می گردد. (97 یوسف)
  • در اینجا برادران یوسف(ع) به فکر اصلاح و جبران گناه خود افتاده، با توسل به پدر راه رسیدن به لطف پروردگار را می جویند " یا أبانا إستغفر لنا"(97 یوسف) و چون توسل به اولیای الهی و شفاعت آنان منافاتی با توحید ندارد و امری جایز است لذا قرآن از زبان یعقوب(ع) پذیرای درخواست آنان است ولی تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که مصادف با روز عاشورا بود و وقت مناسبتر برای اجابت دعا و پذیرش توبه ، به تأخیر می اندازد. (98 یوسف)
  • آموزش دیگر حضرت یعقوب (ع) به فرزندان ، آموزش امید است و دوری از یأس ، یعنی ناامیدی از رحمت الهی که نشان کفر است. (87 یوسف) چرا که رحمت الهی در پایان داستان یوسف(ع) به اوج خود می رسد و آن دیدار حضرت یوسف(ع) با پدر و مادر و خانواده است. عظمت این نعمت الهی و عمق این موهبت و لطف پروردگار آنچنان برادران و پدر ومادر را تحت تأثیر قرار می دهد که به عنوان اطاعت پروردگار و تحیّت و احترام به یوسف(ع) به سجده در می آیند(100یوسف)

یوسف(ع) پدر ومادر خود را بر تخت می نشاند و می فرماید : پدر! این تحقق خوابی است که قبلاً دیده بودم . خداوند آن را به حقیقت در آورد. (4یوسف، 100یوسف)

  • آری از هر چیزی که از خداوند خواستید به شما داد و اگر نعم الهی را بشمارید هرگز آن را شماره نتوانید کرد. (34 ابراهیم، 18 نحل، 109 کهف،27 لقمان)
  • اما لازم است یادآوری ایام الله ، یعنی روزهای سرنوشت ساز و مهم زندگی انسانها و اینکه یک نعمت بزرگ الهی شامل حال قوم و ملتی شایسته شده و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهی دامنگیر ملتی سرکش و طغیانگر گردیده است. (5 ابراهیم)
  • و مسلم است که در صورت شکرگزاری، خداوند نعم خود را بر ما افزون خواهد نمود (7 ابراهیم) و حقیقت شکر هم تنها ذکر "الحمد لله" نیست بلکه ابتدا توجه و ایمان و آگاهی نسبت به بخشنده ی نعمت، سپس مرحله زبان و بالاتر از این دو، مرحله عمل است. یعنی هر نعمتی را در مورد خودش مصرف نماییم و یا به فرمایش امام صادق(ع)" شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود."
  • و در حقیقت یاد خدا چنین است : حقیقت ذکر که سبب اطمینان و آرامش دلهای مؤمنان است؛ آن است که آنان با تمام قلب متوجه خدا و عظمت و علم و آگاهی و حاضر و ناظر بودنش هستند و این توجه مبدأ حرکت و فعالیت به سوی نیکی ها و مانع و سدّ محکمی در برابر گناهان است. (28 رعد)
  • در حقیقت این راه راستی است همراه با بصیرت! راه پیامبر (ص) و پیروان حضرت "أنا و من اتّبعنی" (108 یوسف) و تبعیت بالاتر از اطاعت است. که ابراهیم فرمود: "فمن تبعنی فإنه منّی" (36 ابراهیم) و این تبعیت پیروان پیامبر (ص) را به پیوند با اهل بیت حضرتش سوق می دهد « توصیف اولوا الالباب» (21 رعد)
  • تشبیه خداوند درباره این راه راست و نقطه مقابل آن به حق و باطل است که می فرماید: حق مانند آب یا فلز خالص است که در زمین و یا در کوره باقی می ماند اما باطل مانند کف روی آب یا کف حاصل از گداختن فلزات در کوره ها، رفتنی است (17 رعد) ویا تشبیه به شجره طیّبه و خبیثه است. (27 – 24 ابراهیم)
  • نتیجه مسیر حق برای رهروان آن بهشت است به همراه پدران و همسران و فرزندان صالح و فرشتگانی که از هر دری بر آنان وارد شده و می گویند: " سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار"(23 رعد)
  • و در نقطه مقابل در مسیر باطل ، «کفار» اعمالشان هم چون خاکستر در برابر تند باد و در یک روز طوفانی نابود شدنی است (18 ابراهیم) و در جایگاه عذاب الهی هم مورد تمسخر شیطان که "فلا تلومونی و لوموا أنفسکم"! (22ابراهیم) آری این نتیجه کفران نعم الهی است (7 ابراهیم) و البته این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خداوند می سازد. (11 رعد ) بدانیم در علم الهی نسبت به چنین موارد و سایر حوادث جهان و تحقق موجودات ، مرحله ای غیر قطعی یا مشروط است به عبارت دیگر مرحله ای است که دگرگونی در آن راه دارد و از آن تعبیر به مرحله " محو و اثبات" می شود یا لوح محو و اثبات و " بداء" هم که یک نوع نسخ در امور تکوینی است در این مرحله حاصل می شود و اما در مرحله دیگر قطعیت است که هیچگونه دگرگونی در آن راه ندارد و از آن به " ام الکتاب" یا لوح محفوظ تعبیر می گردد . (39 رعد) لذا امام سجاد (ع) می فرماید: که اگر این آیه در قران نبود من از حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت به شما خبر می دادم.

1) همچون معرفی و مدح حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه جهت آگاهی مردم ناآگاه و بی خبر از مقام حضرت و بی خبر از حکمت الهی در چنین انتخابهایی همچون گزینش طالوت (247 بقره)

جلسه دوم سخنرانی استاد محمد شجاعی پیرامون نقش انسان در شب قدر:

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

امام علی (ع):

قرآن بنایی است که ستون های آن خراب نشود ، شفا دهنده ای است که بیماری های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء دوازدهم:

  • در آیات قرآن اغراضی برای خلقت و آفرینش انسان مطرحند که هر چند در بدو امر در بررسی این آیات ممکن است برداشت ما، اختلاف و تناقض در این آیات باشد؛ لکن دقت و توجه در آنها نشانگر آن است که همه در معنا و مفهوم به یک حقیقت باز می گردند . اغراضی که هر یک از دیگری حاصل می شوند و یا به عبارت دیگر هر یک وجودشان مقدمه ای است برای دیگری . ابتدا اینکه آفرینش کل جهان و مخصوصاً انسان عبث و بیهوده (115 مؤمنون) و نیز سرگرمی و بازی نبوده است. (18 - 16انبیاء ، 40 – 38 دخان) این آفرینش بر مبنای حق است (85حجر) هدف، معرفت و شناختِ حضرت حق است " لتعلموا" (12 طلاق) و امام حسین (ع) فرمودند:"لیعرفوا" اشاره به عظمت و قدرت حضرت حق، و به دنبال معرفت عبادت است (56 ذاریات) نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او و اطاعتی بی قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه ها تکامل انسان و امّا با اختیار. پس مقدمه ای می شود برای آزمون و تربیت بشر « ایّکم أحسن عملاً» (2 ملک ، 7 هود) و حسن عمل و موفقیت در آزمون الهی هم زمینه و مقدمه ایست برای غرق شدن در اقیانوس رحمت الهی (119 هود)
  • او وجودی کامل از هر جهت و بی نهایت در بی نهایت است ،"غنیٌ بالذّات"، او رزّاق است . رزق یعنی عطا و بخششی مستمر ، مادی و معنوی برای همه موجودات در هر کجا و در هر موضع و شرائطی . از نظر کمیّت و کیفیت حساب شده و مناسب حال (6 هود) البته مشروط به تلاش و کوشش (39 نجم) و بعضی از روزیها هم بدون تلاش
  • " وأحسن عمل" یعنی اسلام در عمل هم ، بر کیفیت نظر دارد نه کمیّت درستی عمل به این است که با خدا ترسی و نیت پاک توأم باشد . عمل خالص بدون ریا و هدف گیری دنیایی (16 – 15 هود) چرا که سنّت همیشگی الهی در چنین هدف گیری حبط عمل است(1) و باطل شدن ، گویی از آغاز بی خاصیت بوده است (2)
  • نقطه مقابل "احباط "تکفیر است یعنی پوشاندن و جبران کردن گناهان، و حسنات چنین می کنند.(114هود) و از جمله آن انجام نماز با تمام شرائط آن است و لذا در کلام علی (ع) به نقل از رسول خدا این آیه امید بخش ترین آیه قرآن است.
  • وجود پیامبران بهترین راه برای رسیدن بشر به هدف خلقتش می باشد، لذا بیان سرگذشت آنان در قرآن حق است و برای پیامبر (ص) آرام بخش قلب و برای مؤمنان موعظه و اندرز(120 هود)
  • ابتدا حضرت نوح است و استقامتش که زاییده ایمان است با این احساس که خداوند حاضر و ناظر است و محافظ و مراقب او . حضرت کشتی نجات مؤمنین زمان خود را می سازد تا از طوفانی که مجازات کوبنده الهی برای کافران است، نجاتشان بخشد. (37 هود) و جالب آنکه بر اساس کلام پیامبرمان: "کشتی نجات ما که مکتب ماست و حاملان آن امامان معصوم(ع) ، سازنده اش حضرت حق است".سپس امر نوح (ع) است که به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام خدا و یاد خدا حاکم باشد(41 هود) چرا که هر حرکتی بی نام او آغاز شود "ابتر" خواهد بود(3) پس در هنگام فرود از کشتی هم با سلامت و برکت از ناحیه خداوند نجات نوح(ع) و مؤمنینِ به او پایان می پذیرد. هر چند در این نجات فرزند نوح(ع) مستثناست و پیوند مادّی او تحت الشعاع پیوند معنوی قرار گرفته و عمل غیر صالح فرزند پیوند او را با پدر قطع می کند. (46 – 45 هود)
  • و سفارش به قوم عاد از جانب پیامبرشان حضرت هود است که استغفار ، ریزش پی در پی باران رحمت الهی را به همراه دارد و افزایش نیروی مادی و معنوی آنان را (52 هود)
  • و در بیان رسالت حضرت صالح بیان پیوند مکتبی در باره قوم اوست. «ثمود» ناقه ای که مو جود خارق العاده و معجزه الهی جهت بیداری این امت بود توسط یک نفر پی شد ولی قرآن می فرماید: " فعقروها" (65 – 64 هود) ، صیغه جمع به کار می برد. یعنی اسلام رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن می داند. پیامبر (ص) می فرماید: کسی که شاهد و ناظر کاری باشد امّا از آن متنفر ، همانند کسی است که در آن کار غایب بوده و کسی که در برنامه ای غایب بوده اما قلباً به آن رضایت داشته همانند شخص حاضر و شریک در آن است و جالب است که حضرت علی (ع) حتی کسانی را که در صلب پدران و رحم مادرانند، (مردم آخر الزمان) و قلبشان با امام (ع) و سپاه او در جنگ جمل است شریک در سپاه امام می داند.
  • و امر شعیب به قومش رعایت همه حقوق فردی و اجتماعی برای اقوام و همه ملتهاست "بخس" در اصل به معنای کم کردن به عنوان ظلم وستم . و بخس حق در هر محیط و عصر و زمان به شکلی ظهور دارد (85 – 84 هود) و حضرت بدینگونه اراده اصلاح جامعه را دارد. البته توفیق را از جانب خداوند می داند و توکل به او دارد.(88 هود)
  • و بیان سرگذشت حضرت یوسف (ع) است به عنوان " أحسن القصص" یعنی بهترین نحوه بیان در انتقال موعظه و اندرز برای مؤمنان که فراوان است :
  1. حفظ اسرار، به وسیله عدم بیان خواب توسط حضرت یوسف (ع) برای برادران (5 یوسف)
  2. دوری از حسد ، که به خاطر توجه و محبت حضرت یعقوب (ع) نسبت به حضرت یوسف (ع) در برادران حضرت، حسد پدیدار گشت (10 – 8 یوسف)
  3. اجرای عدالت بین فرزندان ؛ گر چه این توجه و محبت به دلیل ظهور آثار نبوغ و فوق العادگی حضرت یوسف(ع) بود، اما سبب ایجاد حسادت در فرزندان و طرح نقشه برای نابودی یوسف (ع) گردید و اینکه " العدل تتضاعف البرکات"(4)
  4. اعطای استقلال به فرزندان ، به عنوان یک مسئله مهم تربیتی است که سبب اجازه حضرت یعقوب (ع) در دوری ازیوسف(ع) و همراهی با برادران گردید. (12 یوسف)
  5. عدم اتهام و قصاص قبل از جنایت ، که تنها به اظهار شکّ در غفلت برادران نسبت به یوسف (ع) و حفاظت از او از جانب حضرت یعقوب (ع) بسنده می شود. (13 یوسف)
  6. عدم تلقین به دشمن ، که در قالب ترس حضرت یعقوب (ع) از حمله گرگ به یوسف (ع) بیان گردید. (13 یوسف)
  7. حسن انجام مسئولیت پس از پذیرش آن ، که در این زمینه برادران یوسف (ع) با وجود ادعا نا موفق ظاهر شدند. (14 یوسف)
  8. صبر در مصیبت ، که در بیان حضرت یعقوب (ع) صبری جمیل است همراه با طلب یاری از حضرت حق در فراق یوسف (ع) (18 یوسف)
  9. و اما نفس مسوّله که برادرن یوسف با آن درگیر شدند ،تزئین بد را به صورت خوب و زشت را به صورت زیبا جلوه دادن . هر چند هیچ نوع سلطه ای بر انسان نیست و خواسته ها به صورت دعوت صورت می پذیرد. « قرآن برای نفس مراتبی قائل است که انسان پس از طی آن مراتب و رسیدن به مرتبه عالیه به کمال نهایی خویش که قرب خدا و رسیدن به مقام وصل است ، نائل خواهد شد و آن مراتب عبارتند از: نفس مسوّله ، امّاره ، لوّامه ، ملهمه، و نفس مطمئنّه» (18 یوسف).یاد خدا و توسل به پیامبر و اهل بیت ، که روش همه انبیا در مواقع اضطرار بوده است و یوسف (ع) از طریق الهام و اعطای آرامش الهی و تعلیم جبرئیل از شرایط بحرانی گذر نمود. (16 یوسف)
  10. جهاد با نفس، یا جهاد اکبر در سرگذشت حضرت در برابر جریان زلیخا و زنان درباری(34 – 23، 53- 52 – 51 یوسف)حضرت خود را به خدا سپرد و پناه به لطف او برد" معاذ الله". توجه به نعم بی پایان الهی خاصّه در نجات از حیله برادران و نیز قدر شناسی نسبت به لطف عزیز مصر (52 یوسف) ، خود سازی و بندگی توأم با اخلاص که مخلِص بود و خداوند او را جزء مخلَصین قرار داد (24 یوسف) اگر لطف و رحمت الهی نبود پیروزی در میدان مبارزه با نفس امّاره ممکن نبود (53 یوسف) و این لطف و رحمت با اعطای " برهان الهی" بینش نسبت به عمل و آثار آن یعنی عصمت، به حضرت صورت گرفت و اینکه " إنه لا یفلح الظالمون" (23 یوسف) و بدینسان این پیامبر الهی محکم و استوار در برابر خواسته زلیخا "شغفها حبّاً" (5) (30 یوسف)و کید ومکر او و زنان درباری ایستاد . و به درگاه الهی تحمل زندان را بر اجابت خواسته های آنان محبوبتر داشت ؛ پس خداوند هم او را به بهترین صورت پاسخ داد. کید آنان را نابود (34 یوسف) و در ازای مجاهدت و صداقت حضرت ، به او حکم و علم عطا نمود که " کذلک نجزی المحسنین" (22 – 51 یوسف) " ولا نضیع اجر المحسنین" (56 یوسف) و اجر اخروی او هم بهتر از این اجر دنیوی است. (57 یوسف)
  • با بیان این سرگذشتها امر به استقامت است به پیامبر که در سوره شورا هم هست (15 شوری) اما به دنبال این کلام در سوره هود پیامبر (ص) فرمود: سوره هود مرا پیر کرد به خاطر این آیه" فاستقم کما أمرت"(116 هود) چرا که در ادامه فرمود: " ومن تاب معک" از مؤمنین هم طلب استقامت است

1)     حبط به این معناست که حیوان از علفهای نا مناسب زیاد بخورد تا شکم او باد کند و دستگاه گوارش او بیمار و ضایع شود . این حیوان بر اثر این حالت ظاهراً چاق به نظر می رسد ولی در باطن مریض و بیمار است.

2)     در سوره بفره 217 – انعام 88 – اعراف 147 – توبه 17 – 69 به مسأله حبط عمل پرداخته است.

3)     پیامبر (ص) فرمود: "کل امر ذی بالٍ لم یذکرفیه ببسم الله فهو أبتر"

4)     این کلام معصوم است که باید در خانواده رعایت شود.

5)     قرآن از واژه عشق بهره نمی برد چرا که بار معنایی منفی دارد و به جای آن "أشدّ حبّاً – شغفها حبّاً " آمده است. امام صادق(ع) می فرماید: عشق آن دلی است که از محبت خداوند تهی شده باشد.

روزه قبل از اسلام مختص انبیاء بوده و پروردگار عالم از باب حبّ به نبی مکرمش آن را به مسلمین مرحمت کرد و در معراج صوم به امت اسلام هدیه شد و پس از معراج آیه " کتب علیکم الصیام ...." نازل شد.

خداوند در ماه مبارک رمضان هم اکرام عام دارد و هم اکرام خاص . در اکرام عام آنچه را مختص انبیاء بود به عامه مسلمانان هدیه کرد که همین صورت ظاهری روزه است .

اگر کسی جدّاً تمام اعضاء و جوارحش روزه نباشد ، اصلاً بهره ای از صیام نبرده است . حداقل اثر روزه این است که انسان را از ورود بیشتر و غوطه ور شدن در رذایل اخلاقی و گناه دور می کند. در ماه رمضان شیطان و اعوان و یارانش در بند هستند و به راحتی نزد انسان ورود پیدا نمی کنند ، اگر دیدید در این ماه دچار گناه و لغزش شدید، بدانید هنوز به این ماه ورود پیدا نکرده اید!!!

  • در ضیافت الله، خداوند میزبان است و سفره دار این میزبان وجود مقدس صاحب الزمان است. از آنجا که شب قدر که شب تقدیر و مقدرات ماست در این ماه قرار دارد، و برای ورود به این شب مبارک باید از قبل آماده باشیم؛ از امروز قصد داریم سلسله سخنان آقای دکتر شجاعی را پیرامون نقش انسان در شب قدر که در ماه رمضان ایراد گردیده ، جهت استفاده علاقمندان بر روی سایت قرار دهیم :

001

جلسه اول :


برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

امام علی (علیه السلام ):

قرآن نوری است که خاموشی ندارد، چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد ، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که رونده آن گمراه نگردد، شعله ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد.

نهج البلاغه-خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء یازدهم:

  • خداوند در قرآن کریم درباره انسان تعبیرات مختلفی دارد. در آیاتی از او به "بشر" و یا "بنی آدم" یاد می کند. اما عجیب است در آیاتی که از او تعبیر به "انسان" است صفات نکوهیده و مذمومی برای اوست . او موجودی فراموشکار، حق ناشناس، ضعیف، ستمگر، کفران کننده "کفور"،عجول، پرخاشگر، ظلوم، جهول، مغرور، طغیانگر، نومید و ناسپاس، غافل وفخرفروش، کم ظرفیت، دمدمی مزاج که هنگام نعمت بخیل و دربلا پرجزع است ودر آیات سوره یونس(آیات12-21-23) درباره او می فرماید: "اگر زیان و ناراحتی به او برسد در هرحال ما را با اخلاص می خواند، اما پس از برطرف کردن بلا وناراحتی گوئی مارا نخوانده، ستمگر می شود و مکر می کند! این سیمای انسان خودروئی است که تحت تربیت و پرورش رهبران الهی قرار نگرفته است.
  • لذا خداوند برای تربیت او پیامبران الهی و نیز آخرین پیامبر(ص) را فرستاده است. از جنس خودما، رنج های ما براو سخت است، اصرار بر هدایت ما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف ومهرباناست. (128-129 توبه)
  • ونیزخداوند فضل و رحمتی هم چون قرآن را به ما هدیه می نماید که باید به داشتن آن شاد و خوشحال باشیم. (1) کتابی که موعظه و اندرز است، درمان آنچه درسینه هاست و هدایت و رحمت برمؤمنان است. (57- 58 یونس) مؤمنانی که توبه کننده، عبادت کننده، سپاس گزار نعم الهی و روزه دارند، و نماز را باخضوع به جا می آورند، آمربه معروف و ناهی از منکرند و نگهبان حدود الهی (112توبه) و اجرای قوانین او، قیام کننده به اقامه حق وعدل
  • در اجرای قوانین الهی ابتدا براساس تقوا اعمال خود را ارزش گذاری می کنند. می دانند باید نماز را در مسجدی که پایه اش بر این اساس است اقامه کنند (110 – 107 توبه) سپس در اعمال، آنان صدقه دهنده اند(2) «زکات» که سبب پاک سازی و پرورش آنهاست و همراهش دعای پیامبر (ص) که مایه آرامش آنهاست (3) و تعبیری لطیف که عظمت و شکوه این حکم را مجسم می کند. و علاوه بر تشویق مسلمانان به انجام این فریضه ، هشدار می دهد که در پرداخت نهایت احترام و ادب را به خرج دهند. زیرا گیرنده در حقیقت خداوند است. (4) (104 – 103 توبه) آنان صدقه مستحب هم می دهند « انفاق» و آن را مایه تقرّب « قرب مقامی» به خدا و رسول خدا می دانند (99 توبه) و براستی که چنین است مایه تقرّب به خداوند است و خداوند انفاق کوچک و بزرگ را ثبت و آن را به عنوان بهترین اعمال پاداش می دهد. (126 توبه) او پاداش کار نیک را نیک می دهد و زیاده برآن اعطا می نماید (26 یونس) و به هر صاحب فضیلت به اندازه فضیلت او می بخشد.(3 هود)

در نمایش قدرت جهت آمادگی برای حکم جهاد، کافران در مؤمنان شدت و خشونت «قدرت را احساس می کنند». (123توبه) آری اولیای الهی در حالی که دل هایی مملو از خشیت الهی دارند و محزونند (نه حزن مادی و ترس های دنیوی نسبت به حوادث گذشته و آینده که مایه انحطاط و تنزّل است. (5)) درعین حال قرآن می فرماید: "به دلیل عدم وابستگی به دنیا و متعلقات آن نه ترس دارند و نه غمگین می شوند". پس در زندگی دنیا وآخرت شاد و مسرورند (6) و می دانند وعده های الهی هم تخلّف ناپذیر است (64-62 یونس) چرا که خداوند به پیامبرش آرامش می دهد ؛"خداوند برای او کافی است."(129 توبه) و سخنان ناموزون مخالفان و مشرکان غافل و بی خبر حضرت را غمگین ننماید که تمام عزّت و قدرت از آن خداوند است. (65 یونس)

بر این مبناست که مؤمنان با مال و جانشان در برابر بهشت الهی با حضرتش معامله دارند . (111 توبه) و در تمامی لحظات اجرای حدود الهی خداوند و رسول او و مؤمنان را گواه و شاهد بر اعمال خود می بینند. (105 – 94 توبه) و اینکه بنابر روایات متفاوت تمام اعمال مردم آشکار و پنهان در آغاز ماه و یا هفته ای یکبار یا دوبار و یا روزی 2بار بر معصومین عرضه می شود و این عرضه اعمال اثر تربیتی فوق العاده در مراقبت از اعمال انسان دارد. و نیز اینکه هیچ امری حتی به اندازه ی ذرّه، کوچکتر یا بزرگتر از آن نیست مگر اینکه همه در لوح محفوظ و کتاب آشکار علم خداوند ثبت و ضبط است (64 یونس)

  • اما در مقابل مؤمنین ؛ دنیا داران ، راضی به حیات دنیوی شده اند و به آن تکیه کرده اند (7 یونس) در حالی که باید بدانند دنیا مانند آبی است که از آسمان نازل شده و بدینوسیله گیاهانی که مردم و چهارپایان از ان می خورند، می روید. در ظاهر زیباست و مردم در خیال بهره مندی دائمی از آن! که ناگاه عذاب الهی نازل می شود و آن را نابود می کند. گویی هرگز نبوده است . (24 یونس)
  • به راستی اگر خداوند در عذاب این دنیا داران بدکار شتاب می نمود، همانگونه که مردم در به دست آوردن خوبیها عجله دارند، عمرشان به زودی به پایان می رسید . (11یونس) مجرمان برای چه در عذاب عجله دارند؟ آیا توان دفع آن را دارند؟ (50 یونس) به فرعون بنگرند که در هنگام عذاب و غرق شدن "که توبه پذیرفتنی نیست" ابراز ایمان کرد (90 – 91 یونس) و خداوند بدن او را پس از مرگ عبرتی برای زمامداران مستکبر و همه ظالمان و مفسدان و نیز مستضعفین قرار داد . بدن بی جان او تردیدی در نابودی او و حکومتش باقی نگذاشت. (92 یونس)
  • اما اگر ایمان به موقع باشد، هم چون قوم یونس به عنوان تنها قوم از اقوام پیامبران (98 یونس) این خداوند است که توبه را می پذیرد (104 توبه) و بالاتر فرماید:"برما حق است نجات مؤمنان" (103 یونس) و بدانید برطرف کننده زیانها خداوند است و رساننده خیر هم اوست (107 یونس)
  • برای هر قوم و ملتی پایانی است. هنگامی که اجل آنها فرا رسد نه ساعتی تأخیر می کند و نه ساعتی پیشی می گیرند (49 یونس) و جالب است که احساسشان درمحشر آنچنان است که گویی جز ساعتی از روز در دنیا توقف نکرده اند (45 یونس) و با غفلت خویش از انجام عمل صالح همراه با ایمان ، خود را از بهشتی دور می سازند که در کنار قصرها و نهرها و باغها و .... گفتار ساکنان آن سلام است و آخرین سخنشان هم «أن الحمد لله ربّ العالمین». (10 – 7 یونس)

1)     توجه کنیم به معیار شادی در اسلام
2)     صدقه واجبه
3)     براین مبنا صلوات بر آل پیامبر (ص) هم مستقلاً جایز است
4)     هر چند در ظاهر گیرنده پیامبر (ص) یا امام و یا پیشوای مسلمین و افراد مستحق باشند.
5)     بلکه حزن از عدم انجام وظایف و مسئولیتها و موفقیتها ی فوت شده
6)     به فرمایش علی (علیه السلام) در ذیل آیه ، اینان دوستان خدا و پیروان ما هستند که بعد از ما می آیند . خوشا به حال ما و بیشر خوشا به حال آنان ، زیرا آنها مسئولیتهایی بر دوش دارند که شما «خطاب به اصحاب» ندارید و تن به مشکلاتی می دهند که شما نمی دهید.
گفتیم که همه عبادات به خود انسان برمی گردد و هر عبادتی ظاهر و باطنی دارد ، اما در مورد صوم ظاهر آن هم بطن اولیه آن است. چون در روزه برخلاف بقیه عبادات اطاعت خالصانه داریم. وقتی مؤذن میگوید : "الله اکبر" می گوئیم :«خدایا حلالت را الآن حرام کردی، اطاعت! دیگرنمی خورم و مطیع امر تو هستم.» ولی در نماز می گوئیم : «ایاک نعبد وایاک نستعین» ولی آن را باور نداریم و به هرچیزی دست می یازیم و...
چرا پروردگار عالم می فرماید: " الصوم لی" ؟ چون روزه دار در خفا می تواند طور دیگری باشد( بخورد و بیاشامد) ولی می گوید: خدا ناظر است و بلافاصله با اذان مؤذّن حرف وعمل یکی میشود و لذا با اعمال دیگر فرق دارد.
حضرت صدیقه طاهره "سلام الله علیها" می فرماید: « الصوم فیه اخلاص ٌ کاملةٌ» در روزه اخلاص کامل وجود دارد......
 

امام علی (علیه السلام):

خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا دیگران درعمل کردن به دستوراتش از شما پیشی بگیرند.

نهج البلاغه-نامه47

گزیده ای از معارف الهی جزء دهم :

  • پرستش "عبادت" خاصّ ذات الوهیت است و لذا هر فعلی که از بنده صادر می شود می بایست به قصد تقرّب و رضای او باشد. او مالک و ربّ است، تکامل بخش و پرورش دهنده، هدایتگر، قانونگذار و فرمانده ی مطلق. درنتیجه هرکس تغییری درقوانین الهی ایجادکند، ادّعای ربوبیت نموده و درمقابل هر کس هم پذیرای این ربوبیّت باشد تغییر دهنده را پرستش و عبادت کرده هم چون... (31توبه)
  • تولّی و تبرّی اصل دین وایمان است نه فروع دین!(1) تولّی یعنی دوستی حضرت حق و دوستی هرکس و هرآنچه که ما را به خداوند که اصل هستی است نزدیک و نزدیکتر می سازد و تبری هم یعنی دشمنی با دشمنان خدا که مارا از او دور می سازند. ومعیار این دو مسئله مهم هم به طور کامل در قرآن مشخص شده است.

          در امر تولّی در این آیات بیان شده که خداوند میان دل های مؤمنین الفت ایجاد نموده ...(63 انفال) مردان و زنان با ایمان یار و یاور یکدیگرند،امر به معروف و نهی از منکر می کنند، نماز برپا می دارند و زکات می دهند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند. (71توبه) البته مصارف صدقه واجبه که بخشی از این زکات است (2) شامل فقرا و مساکین ومصارف 8 گانه است . (60توبه) و نیز می دانند کسب رضای حق و رسول او بالاتر از رضای مردم است. (62توبه) و ارزش رضای الهی در بهشت هم از همه نعم بالاتر (72توبه) به مؤمنین امر می شود تنها خدا و رسول و مؤمنان را محرم اسرار خود سازند (16توبه) و به پیامبر (ص) هم توصیه شده است که خداوند و مؤمنان پیرو او برای حمایت از حضرت کافی اند(62-64انفال) و دلیل این امر هم جلوه های یاری الهی درطول رسالت حضرت است. در امر هجرت (40توبه)، درجنگ ها مثل جنگ بدر (41-44انفال) و جنگ حنین (25 انفال) و نیز نزول سکینه بر پیامبر (ص) و مؤمنین (26 انفال)

سنت همیشگی الهی این است که عامل تغییر نعم الهی خود انسان ها هستند (53انفال) اگر اتحاد و برادری جای خود را به نزاع و کشمکش و اختلاف داد (46انفال) سقوط و نکبت جامعه اسلامی آغاز می شود.

  • اما در موضوع تبری امر به دشمنی با کافران است (89 - 139- 144بقره،57-82 مائده) که یاور یکدیگرند (73 انفال) برائت از مشرکان است که ناپاکند.{نجس به هرچیزی گویند که طبع انسان از آن متنفر است} (1 - 28توبه) ونیز یهود و نصاری (51مائده) و منافقین که برعکس مؤمنان پشت در پشت هم دارند در امر به منکر و نهی از معروف ، انفاق نمی کنند وخدا را هم فراموش کرده اند (67توبه) البته این عدم انفاق کفار و منافقان تا ملاقات خداوند پابرجاست(75-76 توبه) و به دنبالش عذاب سوزان جهنم (34- 35 توبه) آنان انفاق کم مؤمنان را مورد تمسخر قرار می دهند (78توبه) در صورتیکه خود آنها اگر با کراهت یامیل انفاق هم بکنندمورد پذیرش واقع نمی شود (54 توبه) با این اوصاف زیادی مال بی برکت و فرزندان نا صالح آنان تعجب آور نیست (85- 55 توبه) چرا که مایه عذاب و رنج آنها در زندگی دنیاست و نیز به دلیل دلبستگی به آنان مرگشان قرین کفراست. و نیز در کلام قران است که منافقین نمازشان با کسالت و ریاست. (54 توبه – 142 بقره) و در جهاد هم سست عنصرند.(86 توبه)
  • اما در شیوه تبرّی نسبت به کافران و منافقان توصیه هایی به رسول خدا ارائه شده است:
  1. عدم حضور در کنار قبور منافقین ، عدم انجام نماز میّت برای آنها و نیز عدم استغفار(84 – 80 توبه)
  2. و گام بعدی امر به جهاد با کفار و منافقین است و سخت گیری بر آنان (73 توبه) ،آمادگی کامل جامعه اسلامی در جهت مقابله با کافران (60 انفال ) که این جهاد با مال و جان است (20 – 41 – 88 توبه) جهادگران به زیبایی و متنوّع تشویق و جزا داده می شوند (22- 20 توبه ، 88 توبه ) و امتحان و تمیز آنان از منافقین و سست عنصرها همین جهاد است. (16 توبه- 38 و 39 توبه) اما مؤمنین اهل جهادند (44 توبه) و آن را ترک نمی کنند. (88 توبه) هر چند خداوند مؤمنین ضعیف و بیمار و نیز آنها که وسیله ای برای انفاق در راه جهاد ندارند را معذور داشته است ، هرگاه برای خداو رسولش خیر خواهی نمایند. (92 – 91 توبه) توجّه شود که نزد مؤمن پدر و فرزند و برادران و همسران و طایفه و اموال و .... محبوبتر از خدا و رسول او و جهاد در راهش نیست. (24 توبه) گرمی هوا هم مانع جهاد نشود (81 توبه) به مجاهدان ؛ ثابت قدم بودن و یاد خدا و صبر هم توصیه شده (46 – 45 انفال) و نیز اگر فزونی جمعیت در مؤ منان است مغرور نشوند (25 توبه) و اگر کمی جمعیت ، در صورت استقامت خداوند آنان را بر تعداد دو برابری دشمنان پیروز می گرداند. ( 65 انفال)
  • مؤمنان می دانند سرنوشت ما تا جایی که با کار و کوشش و تلاش ما مربوط است به دست ماست « وان لیس للانسان الا ما سعی ؛ 39 نجم» و « کلّ نفس بما کسبت رهینة؛ 38 مدثر». ولی در بیرون دائره تلاش و کوشش ما، جایی که از حریم قدرت ما خارج و تنها دست تقدیر حکمران است ، مقدّرات ما مطابق نظام احسن و مصلحت بندگان می باشد و هر کس بر طبق شایستگیهایی که اکتساب کرده مقدراتی مناسب دارد.(51 توبه) پس در میدان جهاد هم هر چه پیش آید مایه افتخاراست و روشنی چشم و نیک است . شهادت باشد و حیات جاودان در جوار قرب الهی و یا پیروزی بر دشمن و در هم شکستن قدرت اهریمنی او (52 توبه) و به هر حال مسلم است که " کلمة الله هی العلیا" (40 توبه) و اینکه نور خدا وند کامل می شود و خاموش شدنی نیست (32 توبه – 8 صف) و دین خدا بر همه آیین ها غالب می شود (33 توبه) واین دین در سراسر روی زمین با قیام مهدی آل محمد ( عج ) همه گیر خواهد شد. (39 انفال)

1)     کلام امام باقر و امام صادق ( علیهما السلام)

2)     زکات شامل همه حقوق واجبه و مستحبه ای است که خداوند برای مؤمنین معین کرده از جمله خمس و صدقه واجبه که ما به ان زکات می گوییم و صدقات مستحب و ..... " ج 2 ویژگیهای دو مکتب اسلام ص 135 ، علامه عسگری"

رمضان بهترین زمان است برای اینکه اهل معرفت و عرفان شویم، چون روزه متعلق به خود خداست و جزای آن را خود مرحمت می کند.
" قال الله عزّ و جلّ : « کلُّ عمل ابن آدمَ هو له غیرُ الصیامِ هو لی و أنا أُجزیَ به»
هر عملی که از انسان سر می زند مال خود اوست و خداوند بی نیاز است از اعمال او . مَثَل اعمال ما همچون انعکاس صداست ؛ هر کاری که انسان انجام می دهد مجدداً به خودش بر می گردد. ما در عالم چیزی نداریم که انسان از دست بدهد.تازه قرآن می فرماید: " اعمال شمارا چند برابر کرده به خودتان بر می گردانیم." ولی پروردگار عالم فرمود: تنها تکلیفی که متعلق به خودم است و جزای ان را هم خودم می دهم، روزه است......

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی