مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

.:: یا علی بن موسی الرضا (ع) ::.

امام علی (علیه السلام):

قرآن راهبر آن کس است که آن را به کار گیرد و نشانه هدایت است برای آن کس که در او بنگرد. سپر نگهدارنده است برای آن کس که با آن خود را بپوشاند و دانش کسی است که آن را به خاطر بسپارد و حدیث کسی است که از آن روایت کند و فرمان کسی است که با آن قضاوت کند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء هجدهم :

در بیان معارف الهی (1) و در مرحله اوّل ، عقاید و معرفت توحیدی ، " الوهیت" گام ابتدایی معرفت نسبت به حضرت حق است که صفت بارز آن " خالقیت" است یعنی هرگونه آفرینش و قدرت و تأثیر در هستی از آن اوست (14 – 22 – 17 مؤمنون ، 45 – 43 نور، 3 فرقان) بدون شریک(2 فرقان) پس پرستش «عبادت» هم خاصّ ذات اوست لذا می فرماید: " الله نور السموات والأرض" (35 نور) نور در مقابل ظلمت و نور یعنی آنچه پیداست به خود و به ذات خود و ظلمت هم یعنی همه چیز در تاریکی عدم است و این خداوند است که پدید آورنده و هستی بخش جهان است یعنی "خالق السموات والأرض" پس می فرماید: اگر می دانید چه کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد و به بی پناهان پناه می دهد و نیاز به پناه دادن ندارد (88مؤمنون) و به دنبال خالقیت مسئله عبودیت است و به همین دلیل هر فعلی از بنده صادر شود می بایست به قصد تقرّب به إله واحد «الله» باشد و به قصد رضای او و هر فعلی را برای او انجام دهیم و می فرماید: معبود دیگری با او نیست که اگر چنین می شد هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند « و جهان هستی به تباهی کشیده می شد» منزّه است خدا ....(91 مؤمنون) و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند مسلماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت و .... (117 مؤمنون) و از آنجا که خلقت عبث و بیهوده نبوده و نهایت ، بازگشت انسان به محضر حضرت حق است (15 – 115 مؤمنون) و نتیجه خلقت در مبحث جزای ربّ العالمین و مراحل آن مورد ارزیابی قرار می گیرد پس " ربّ السموات و الأرض" یعنی به همراه مالکیت (42 نور، 2 فرقان) ربوبیت حضرت حق است . ربّ مالک ، مدبّر و مربّی اشیاء است و به دنبالش هدایت هم از شئون اصلی ربوبیت می باشد یعنی "هادی السموات والأرض" و می فرماید: "یهدی الله لنوره من یشاء " (35 نور)اما چگونه ؟ می فرماید: " مثل نوره ..... و یضرب الله الأمثال" (35 نور) و سپس کلام با معرفی بیشتر ادامه می یابد، این نور هدایت در خانه هایی است که خداوند درجات آن را بالا برده و دارای ویژگی های خاص است به خاطر صاحبان آن " رجالٌ..." (37 – 36 نور) (2) یعنی هدایتگران معرفی می شوند که مفسّر و مبیّن کتاب قانون اند در مسیر هدایت «قرآن» قرآنی که مبیّن حقایق است (1-34 – 46 نور) مایه یادآوری است (71 مؤمنون) و بیم دهنده می باشد. (1 فرقان)

اطاعت از منبع هدایت «خدا و رسول و اوصیای او» و ترس از خداوند و عدم مخالفت فرمانش سبب رستگاری و پیروزی و جلب رحمت الهی برای مؤمنان است (51 – 52 – 54 – 56 نور، 1 مؤمنون) و آیات قرآن این عوامل رستگاری را معرفی می نماید.

در یادآوری ابتدا نماز است . اقامه نماز (56 نور) خشوع در آن (2 مؤمنون) روح نماز و سپس مواظبت در آداب و شرایط آن (9 مؤمنون) به عنوان مهمترین رابطه خالق با مخلوق . سپس زکات «کلیه حقوق مالی معیّن شده از جانب خداوند، واجب و مستحب» رابطه بین انسان و مخلوق (4 مؤمنون ، 56 نور) دیگر اعراض مؤمنان است از هر گفتار و عملی که بیهوده است و بدون فایده . در مقابل مؤمنان شاکرند در برابر نعم الهی " الحمدلله..."(29 – 28 مؤمنون) گر چه در میان بندگان قلیل اند . (78 مؤمنون) در وجودشان خشیت الهی است که ترسی توأم با تعظیم و احترام است همراه با محبت و احترام (57 مؤمنون) مؤمنان مراعات امانات و عهد الهی را می نمایند که البته نعم مادی و معنوی الهی همه امانات اویند (8 مؤمنون) در پوشش و عفت و حجاب « که در این آیات قلمرو بینایی مطرح است. » (31 – 30 نور) و تعیین محارم و غیر محارم ، مطیع امر الهی اند (3) و در پوشش و عفّت باطن هم توصیه به امر ازدواج را جدی گرفته و فقر مانع آنان در اجرای اطاعت الهی نیست و رَوِیه آنان که قدرت بر ازدواج ندارند هم پاکدامنی پیشه کردن است (33 – 32 نور) پس دامان خود را از آلوده شدن به بی عفتی و تجاوز از طریق حلال حفظ می نماید (7 – 5 مؤمنون) و چون جان مؤمنان از هم جدا نیست و همه به منزله نفس واحدند "بأنفسهم خیراً" (12 نور) از اتهام به مؤمنین و مؤمنات در این زمینه خودداری می کنند.(4) درست است که در کارهای مهم بدون اجازه پیامبر قدمی بر نمی دارند. (62 نور) ولی جهت حفظ حریم عفت در جامعه اسلامی هم بدون اذن مؤمنین ورود به خانه های آنان را ندارند و به راحتی پیام قرآن را می پذیرند که " قیل لکم ارجعوا فارجعوا " (28 – 27 نور)(5) و در ورود با اجازه هم توصیه بر سلام کردن است (61 نور). اظهار محبت به یکدیگر در آغاز ملاقات تحیت است و به نوعی ارتباط با خداوند «سلام خدا برتو باد » و اگر کسی هم در خانه نباشد . سلام بر خویشتن است از سوی پروردگار ما . و البته پس از این مراحل رعایت نکته دیگر اخلاقی است که حاکی از نهایت صفا و صمیمیتی است که در جامعه اسلامی باید باشد و تنگ نظریها و انحصار طلبی ها و خود خواهی ها از آن دور گردد و آن عدم اجازه در استفاده از خوراکیها در منزل خویشاوندان و دوستان خاص است (61 نور) و مؤمنین البته به این امر توجه دارند. وبالاخره نکته پایانی هم رعایت حقوق پدر و مادر از جانب فرزندان بالغ و نا بالغ در ورود به حریم آنان است (59 – 58 نور)

مؤمنان نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می دهند و با این حال دلهایشان هراسناک از سرانجام به سوی پروردگار شان است (61 مؤمنون) آری اینان در خیرات سرعت می کنند و از دیگران پیشی می گیرند « ومشمول عنایات ما هستند» (62 مؤمنون) وزنه اعمالشان سنگین (102 مؤمنون) قطعاً در این دنیا حکمران روی زمین خواهند بود(55 نور) و در سرای دیگر هم وارث بهشتند. (11- 10 نور) هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است و جاودانه در آنند.(16 فرقان)

و اما بیم دهندگی قرآن دباره کافرانی است که از وسوسه های شیطان به درگاه الهی پناه نبردند (97 – 96 مؤمنون) و پیرو گامهای شیطان شدند که انسان را به فحشاء و منکر ات فرمان می دهد. (21 نور)

پس اینان با اشاعه فحشاء ونشر گناه و تجاهر به فسق ، سدّ بزرگ حفظ ظاهر جامعه از آلودگی ها را می شکنند مؤمنان به صبر و استقامتشان در مسیر حق رستگارند(111مؤمنون) و این کافران با تمسخر و خنده بر مؤمنان، از یاد خدا غافل (110 مؤمنون) و به بدبختی دچار می گردند. (106 مؤمنون) در لحظه مرگ درخواست برگشت برای جبران دارند که امکان ندارد ( 100مؤمنون) پس به جهنم عالم برزخ وارد می شوند. در قیامت یاوری ندارند و پیوندهای خویشاوندی هم بی فایده می شود (102 مؤمنون) حتی زبانها و دستها و پاهایشان برعلیه آنان گواهی می دهند. (24 نور) به خاطر اعمالشان . چه اعمالی؟ " خفّت موازینه" (103 مؤمنون) اگر اعمال خوب باشد که به خاطر عناد و کفرشان " هباءً منثوراً" (23 فرقان) چون غبار پراکنده بوده است و اگر خود گمان می کنند عملشان خوب بوده هم چون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد اما هنگامی که به سراغ آن می رود چیزی نمی یابد. (39 نور) واگر هم عمل بد باشد می فرماید: هم چون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری ، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند .(40نور) پس سرانجامشان جهنم است (103 مؤمنون) با آتشی شعله ور و سوزان (11فرقان) و صدایی وحشتناک و خشم آلود که با نفس زدن شدید همراه است (13 فرقان)چهره ای عبوس دارند زیرا این شعله های سوزان به صورتهایشان نواخته می شود .(104 مؤمنون) و در آن جاودانه خواهند ماند. (103 مؤمنون)


1)      عقاید – احکام – اخلاق

2)      باز هم اصل محکمی در رد اعتقادات وهابیت در مسأله توسل و شفاعت

3)      هر چند استثناء هم مشخص شده (60نور)

4)      چرا که لعنت دنیا وآخرت برای اتهام نسبت به زنان پاکدامن و بی خبر از این اتهام است (23 نور)

5)      استثناء در این زمینه هم مشخص است.(29 نور)

 امام علی علیه السلام:

قرآن وسیله انجام وظیفه است برای آنکه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد. برهانی است برای آن کس که با آن سخن بگوید ، عامل پیروزی است برای آن کس که با آن استدلال کند. نجات دهنده است برای آن کس که حافظ آن باشد و به آن عمل کند.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء هفدهم:

  • " و ما قدروا الله حقّ قدره (74 حج) عدم این شناخت و معرفت گاه مساوی کفر و شرک است اما در نفی آلهه و خدایان مشرکان همین بس که اگر در آسمان و زمین خدایانی جز «الله» بود، نظام جهان بر هم می خورد و فاسدمی شد. (23 – 22انبیاء) و صفت بارز إله «خالقیت» است . کسانی را که غیر از خدا می خوانید هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند و هر گاه مگس چیزی از آنها برباید نمی توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب کنندگان نا توانند و هم آن مطلوبان (73 حج)

برای شناخت حضرت حق سیر در زمین لازم است. آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند؟!؟ چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شود بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد بینایی را از دست می دهد !!(46 حج)

به مخلوقات خداوند بنگرند خلقت همه موجودات زنده از آب است " و من الماء کلّ شیء حیّ"(30 انبیاء) نخستین جوانه حیات در اعماق دریا ها پیدا شده، به همین دلیل آغاز حیات و زندگی را دانشمندان از آب می دانند و اگر قرآن آفرینش انسان را از خاک می شمرد " خلقناکم من تراب"(5 حج) منظور از خاک همان طین «گِل» است که ترکیبی است از آب و خاک و قابل توجه آنکه قسمت عمده بدن انسان و بسیاری از حیوانات را «حدود هفتاد درصد» آب تشکیل می دهد . لذا امام صادق(ع) می فرماید:«طعم الماء طعم الحیاة»

  • تلاش انبیاء الهی در جهت وصول بندگان به معرفت حق تعالی است . سخن از ابراهیم بت شکن است . تمامی بت های بت پرستان را می شکند جز بت بزرگ (58 انبیاء) و در پاسخ به اتهام مشرکین «توریه» نمود و کار را به بت بزرگ نسبت داد به شرط سخن گفتن! "فسئلوهم إن کانوا ینطقون"(63 انبیاء) آنها به وجدان خویش بازگشتند و «به خود» گفتند: حقّا که شما ستمگرید!!(64 انبیاء) لکن دوباره به شرک خویش بازگشته دلایل ابراهیم (ع) را به کناری گذاشته و تصمیم بر مجازات حضرت «سوزاندن» گرفتند.(70 – 65 انبیاء) " قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم " پس جبرییل برای نجات به ملاقات حضرت آمد "أ لک حاجة؟" آیا نیاز داری تا به تو کمک کنم؟ حضرت فرمود: بله،اما به تو نه ! به آن کسی نیاز دارم که از همگان بی نیاز و بر همه مشفق است. پیشنهاد جبرییل این بود : " فاسئل ربّک " و حضرت فرمود: همین اندازه که او از حال من آگاه است، کافی است و ابراهیم (ع) با راز و نیاز با حضرت حق و توسل به اهل بیت پیامبر (ص) مورد رحمت الهی قرار گرفت و آتش بر او سرد شد. سپس لوط(ع) است جهت هدایت قومی که اعمال زشت و کثیف انجام می دادند . تلاش او چندان تأثیر ندارد پس خداوند او را هم نجات داده و داخل در رحمت خود می نماید (75 – 74 انبیاء) در ادامه نوح است و باز غرق کافران و نجات نوح(ع) و مؤمنان از آن اندوه بزرگ (77 – 76 انبیاء) و بعد هم داود و سلیمان و ایّوب و اسماعیل و ادریس و ذالکفل که داخل در رحمت الهی می شوند تا نوبت به یونس (ع) می رسد پس از انجام رسالت و عدم پذیرش قوم درخواست عذاب بر آنان دارد. از قوم خود جدا می شود و گمان می کند " فظنّ أن لن نقدر علیه" ( 86 انبیاء) به دنبال آن در خواست رفع آن اندوه است و پاسخ هم نجات است و خداوند اینگونه مؤمنین را نجات می دهد. (88- 87 انبیاء) آری! خداوند أرحم الراحمین است (82 انبیاء) انبیاء و مؤمنان به آنان را داخل در رحمت خود می سازد اما در باب پیامبر(ص) او خود "رحمة للعالمین " است (107 انبیاء) رساندن رحمت به انسانها، فلسفه رسالت اوست و کتاب او هم رحمتی دیگر که موجب آگاهی و مایه برکت است (50 انبیاء) آیاتش روشن (16 حج) و وسیله تذکر وبیداری است.(10 انبیاء)
  • پس شیطان مانع تأثیر گذاری قران می شود ولی خداوندشر او را دفع می نماید و در جهت دلداری پیامبر (ص) می فرماید:"و ما أرسلنا من .... الّا اذا تمنی ألقی الشیطان فی أمنیته"(52 حج) در مکتب اهل بیت با نگرش صحیح نسبت به آیات سوره حج و کل قرآن در می یابیم که :
  1. اگر «تمنی» به معنای رغبت و شوق و آرزو باشد معنای آیه چنین می شود:« و قبل از تو پیامبر و نبی نفرستادیم مگر اینکه اگر او تمنا و آرزوی پیشرفت دعوتش را می نمود شیطان در سر راه انجام آرزوهایش اشکالات و شبهات و ایرادها ایجاد می نمود « جهت ابطال و شکست آن» پس خداوند این شبهات و موانع شیطانی را که بر سر دعوت او قرار گرفته بود، نابود کرده تمام اثرات آن را از میان بر می دارد.
  2. اگر «تمنی» به معنای تلاوت و قرائت باشد یعنی :« و قبل از تو هیچ نبی نفرستدیم مگر اینکه اگر تلاوت کتاب خدا و آیات آن را بر مردم می کرد، شیطان شبهات و ایرادات و خیالات واهی در مورد آن در دلهای امتش می انداخت که سحر است و .....

و خداوند این اشکالات و شبهات را به وسیله آیات دیگر روشن می کند و بدینوسیله آنها را بر باد می دهد.(2)

  • آزمایش انسانها با بدیها و خوبیهاست (35 انبیاء) و شبهات و القائات شیطانی در باب قرآن هم آزمونی است برای آنها که در دلهایشان بیماری است و آنها که سنگ دل و ظالم هستند (53 حج) این کافرانند که همواره درباره قرآن شک دارند (55حج) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود در چهره آنان آثار انکار مشاهده می کنی آنچنان که نزدیک است برخیزند و با مُشت به کسانی که آیات ما را بر آنها می خوانند حمله کنند!!(72 حج) و در این آزمایش هدف دیگر این بود که آگاهان بدانند قرآن حقی است از سوی پروردگارت؛ در نتیجه ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع شود و خداوند مؤمنین را به سوی صراط مستقیم هدایت می کند (54 حج) یعنی دین الهی با آموزه هایی همراه است هم چون «صفات مُخبِتین» ،(35 – 34 حج) یاد خداوند ، صبر در مصیبت ، اقامه نماز ، انفاق و نیز انجام حج که بزرگداشت آن نشانه تقواست (32 حج) و دارای منافع گوناگون (28 حج) و قربانی نمودن که با نیت تقوا قبول می شود. (37 حج)
  • و دوری از سخن باطل « دروغ و خارج از حد اعتدال» (30 حج) و نیز جهاد در راه خدا (78 حج) که اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها - صومعه ها - معابد یهود و نصاری و مساجد که نام خداوند در آن بسیار برده می شود ویران می گردد (40 حج) اما باید حق جهاد را به جا آورد یعنی هر نوع جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش برای انجام نیکیها و مبارزه با هوسهای سرکش و پیکار با دشمنان ظالم «جهاد اکبرو اصغر» همه با خلوص نیت و برای خداوند باشد.(78 حج) سختی در دین نیست بلکه لطف الهی است زیرا این احکام برای کسانی است که برگزیده شده اند (78 حج) و بالاتر آنکه خداوند به وسیله حق برسر باطل می کوبد تا آن را هلاک سازد و اینگونه باطل محو و نابود می گردد.(18 انبیاء)
  • آنهایی که ایمان ظاهری دارند «زبانی نه قلبی» اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد دگرگون شده و رو به کفر می آورند ،"خسر الدنیاو الآخرة" (11 حج) و ضعیف الایمان ها هم طرد شده اند (15 حج) اینها بدانند هر نفسی مرگ را می چشد (34 انبیاء) و یوم عقیم(3) که در آن جای جبران نیست، فرا می رسد (55حج) وعده حقی که شکی در آن نیست. (97 انبیاء- 7 حج) و به طور ناگهانی رو می آورد. (55 حج- 40 انبیاء) چشمهای کافران در این لحظه از وحشت از حرکت باز می ماند (97 انبیاء) مبهوت شده آنچنان که توانایی دفع آن را ندارند و به آنها مهلت داده نمی شود (40 انبیاء)

روزی که آن را می بینید «آنچنان وحشت سراپای همه را فرا می گیرد که » هر مادر شیردهی کودک شیر خوارش را فراموش می کند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد و مردم را مَست می بینی در حالیکه مست نیستند ولی عذاب خداوند شدید است (2حج) سپس محاسبه است . به کسی ظلم نمی شود و اگر چه به مقدار سنگینی دانه خردل باشد، حاضر می شود. (47 انبیاء)

  • در این حال کافران در جهنم ناله های دردناکی دارند و چیزی نمی شنوند (100 انبیاء) نمی توانند شعله های آتش را از صورت و از پُشتهای خود دور کنند. هیچ کس آنان را یاری نمی کند(39 انبیاء) بالاتر، لباسهایی از آتش برای آنها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود . آنچنان که هم درونشان با آن، آب میشود هم پوستهایشان! و برای آنان گرزهایی از آهن «سوزان» است. هر گاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوند آنها را به آن بازگردانده و می گویند: بچشید عذاب سوزان را (22 – 18 حج)
  • اما مؤمنان که خداوند راضی به شفاعت فرشتگان درباره آنان است (28 انبیاء) وارد بهشتی می شوند که صدای دوزخ را در آن نمی شنوند. لباسشان حریر ، دستبند طلا بر دست و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه اند. وحشت بزرگ آنان را اندوهگین نمی سازد. به سوی سخنان پاکیزه هدایت می شوند و " هدوا إلی صراط الحمید" فرشتگان هم به استقبال آنان آمده می گویند: " هذا یومکم الذی کنتم توعدون" (24 -23 حج، 102 - 103 انبیاء)

1)     یونس می پنداشت خدای عزیز رزق او را در تنگنا قرار نخواهد داد.

2)     نقش ائمه در احیاء دین ، ذیل بررسی افسانه غرانیق « علامه عسگری»

3)     یکی از نامهای قیامت در قرآن

وقتی بطن ظاهری از طعام دنیا خالی شد ، بطن باطنی او را از رذایل خالی می کنند و او به انسان حَسَن تبدیل می شود ، وقتی انسان به خُلق حشسن  رسید ، زمینه و بستر در او آماده است ، لذا مطالب عرشیه را به او مرحمت می کنند .
انسان اول باید خانه قلبش را از رذایل جارو کند و بدی ها را بشوید بعد نیکیها را پهن کند.از صاد "صوم" که معنای صبر دارد تا میم ان که یعنی مقرب شدن  به درگاه حضرت حق و رسیدن به محبة الله است همه برای تفهیم این مطلب است : ای انسان! تو آرام آرام باید به جایی برسی که همه اعضا و جوارحت پاک نگه داشته شود تا لایق سجده ملایکه باشی!
ششمین بخش از سخنان استاد شجاعی :

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

امام علی (علیه السلام ):

قرآن، ریسمانی است که رشته های آن محکم، پناهگاهی است که قله آن بلند، و توان و قدرتی است برای آن کس که قرآن را برگزیند. محل امنی است برای هرکس که وارد آن شود، راهنمایی است تا از او پیروی کنند.

نهج البلاغه - خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء شانزدهم:

  • بیان هدایت قرآن "ربوبیت حضرت حق" همچنان ادامه دارد. قرآنی که سبب زحمت و رنج پیامبر (ص) نبوده (2طه) بلکه تلاوتش بر زبان پیامبر (ص) آسان است .(97مریم) به آسانی و درهمه جا و برای هرمشکلی می تواند از آن استفاده نماید و درعین عمق محتوا، درک آن برای بندگان سهل و آسان است. " لقد یسّرنا القرآن للذّکر فهل من مدّکر" (قمر17-22-32-40) اما توصیه آن است که پیامبر (ص) به خاطر علاقه به فراگیری قرآن وحفظ آن برای هدایت مردم به هنگام دریافت وحی ، عجله ننماید. (115طه) پس از دریافت آیات جهت بشارت و انذار بندگان آن را به کار ببرد. (97 مریم) والبته انواع وعیدها درآن بازگو شده به امید آن که بندگان تقوا پیشه کنند یا تذکّری پدید آید. (113طه) تذکر و یادآوری برای کسانی که از خدا می ترسند. (2طه) اینک به مواردی از بشارت و انذار قرآن اشاره می نماییم:
  1. دراین رابطه ی هدایتی بین بندگان و حضرت حق ، خداوند درجایگاه «ربّ» جلوه گر است و ابتدا حضرت آدم «وعصی آدم ربّه فغوی.. » (طه126) عدم دریافت نهی ارشادی آن هم درعالم تکوین نه تشریع چرا که می فرماید: سپس "ثمّ اجتبیه ربّه فتاب علیه و هدی" (122طه) یعنی امر نبوت پس از این جریان است.
  2. "سأستغفر لک ربّی" (47 مریم) حضرت ابراهیم هم خبر از تقاضای عفو برای پدر خوانده ی خود از درگاه ربوبی دارد و امیدوار است "أدعوا ربّی عسی..." (48مریم) درخواندن پروردگارش بی پاسخ نباشد.
  3. وحضرت زکریا در درخواست فرزندی که مورد رضایت حق باشد از او به ربّ یاد می کند "قال ربِّ " (4 - 8 مریم) فرزندی که وارث او و وارث دودمان یعقوب باشد (1)(6مریم)
  • اما در داستان مبارزه پیامبران الهی با طواغیت زمان هم محور ربوبیّت است خاصه در جریان زندگی موسی (ع) ؛ خداوند رشد موسی (ع) را در دامان دشمن او و دشمن خودش قرار می دهد در یک سپر حفاظتی. پرتوی از محبت خود را براو می افکند (39 طه) آن چنان که هرکس وی را ببیند دلباخته او می شود، نه تنها به کشتن او راضی نخواهد بود، بلکه راضی نمی شود که موئی از سرش کم شود. با این هدف که هرگونه پرورش و تربیت وساخته شدن موسی (ع) برای حمل پرچم رسالت با عنایت خاصّ پروردگار است "ولتصنع علی عینی" (39طه) و اصولاً سنت الهی است که هرکس ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، خداوند رحمان محبت او را در دلها می افکند (96مریم) و البته روح و حقیقت عمل صالح هم اخلاص است.(110کهف) "و اصطنعتک لنفسی" (41طه) و به هرحال خداوند موسی را برای خودش پرورش می دهد و می سازد برای هدایت و رهبری بندگانش. و خداوند هنگامی که بنده ای را دوست بدارد آن چنان از او تفقّد می کند که دوست مهربان نسبت به دوستش.
  • و رسالت آغاز می شود امام صادق (ع) می فرماید:نسبت به چیزهایی که امید نداری بیش از چیزهایی که امید داری امیدوار باش! چرا که موسی بن عمران به دنبال شعله آتش رفت اما با مقام نبوت و رسالت بازگشت. ندا داده شد: "انی انا ربّک فاخلع نعلیک" (10-13طه) او وبرادرش هارون را به سراغ طاغوت زمان که مدّعی "أنا ربّکم الاعلی" (نازعات24) می باشد، می فرستد. (43طه) توصیه الهی به نرم سخن گفتن با فرعون است شاید متذکر شود یا از خدا بترسد (44طه) این رسولان الهی "قالا ربّنا" (46 طه) ترسی از افراط و طغیان فرعون دارند وخداوند آرامش می دهد نترسید! من با شما هستم، همه چیز را می شنوم و می بینم. (46طه)
  • اصول رسالت اعلام میشود "إنّنی أنا الله لااله الا أنا فاعبدنی وأقم الصلوة لذکری - إن الساعة آتیة..." (14- 15طه) و تکیه بر نماز است. خانواده را به نماز فرمان دادن و بر انجام آن شکیبا بودن (132طه) نماز را ضایع ننمودن و از وقت آن به تاخیر نیانداختن (59 مریم) چرا که نماز بهترین وسیله یاد خداوند است (14طه) و رسولان الهی نباید در یاد خداوند کوتاهی کنند . (42طه) و اصولاً هرکس از یاد خداوند رویگردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت نابینا محشور می شود.(122- 124طه)
  • "قال ربّ اشرح لی صدری...." (25- 37طه) در راه انجام رسالت درخواست یاری از رب است که پاسخ مثبت داده شده و حضرت بار دیگر مشمول نعمت الهی واقع می شود. موسی (ع) در برخورد با فرعون و مسیر هدایتی او در پاسخ فرعون در معرفی ربّ موسی " فمَن ربّکما یا موسی؟" (49طه) می فرماید:"قال ربّنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی " (50 طه) به تحریک فرعون ساحران او مانع دعوت ربوبی می شوند. (69 – 57 طه) لکن با دریافت حقیقت به سجده در آمده می گویند:"آمنّا بربّ موسی و هارون "(70 طه) سپس طلب مغفرت از درگاه ربوبی دارند"إنا آمنّا بربّنا لیغفر لنا ..." (73 طه) چرا که " والله خیرٌ و أبقی" (73 طه) " ورزق ربّک خیرٌ و أبقی"(131طه) از جمله روزیها، روزی معنوی و آن هم ایمان و هدایت است.
  • حکمت گمشده مؤمن است و به فرمایش پیامبر (ص) داناترین مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خود بیفزاید و گرانبهاترین مردم کسی است که از همه داناتر باشد و کم بهاترین ،کسی که دانش او از همه کمتر باشد؛ اما پیامبر (ص) ما به تعلیم الهی ازدیاد علم را از درگاه ربوبی طلب دارد" قل ربّ زدنی علماً" و پاسخگوی سؤالاتش حضرت حق می باشد: سؤال از روح ، اصحاب کهف و نیز ذی القرنین «سوره اسراء و سوره کهف» بنده ی برگزیده الهی که نخستین درس داستان آموزنده او این است که در جهان هیچ کاری بدون توسل به اسباب امکان ندارد. لذا خداوند برای پیشرفت کار او « اسباب» پیشرفت و پیروزی به او می دهد. (85 کهف) و او هم به خوبی از این اسباب بهره می گیرد " واتبع سبباً" (92 – 89 کهف) و جریان تعلیم موسی (ع) بیان می شود او با تمام علم ودانش، هرگز نباید خود را برترین بداند چرا که در قلمرو مأموریت در نظام تشریع برترین و آگاهترین است.
  • اما در بعد دیگر نظام جهان یعنی نظام تکوین این «خضر» است که آگاه و عالمتر است و جوهره علم الهی او از عبودیت و بندگی خدا سرچشمه گرفته (65 کهف) موسی (ع) باید به سراغ این رحمت الهی رفته و علمی را که مایه رشد است « مفید برای عمل» از خضر بیاموزد .(62 کهف) حضرت ادب در برابر عالم را رعایت نموده امیدوار به صبر " إن شاء الله صابراً..." (69 کهف) و عدم مخالفت در مسیر تعلیم است. اما دیدار رفتاری که موسی(ع) به رموز آن آگاه نیست او را به سؤال وا می دارد و البته پاسخ از جانب خضر در زمان جدایی است که خبر آن برای موسی(ع) از همه مشکلات دوران زندگی حضرت سخت تر است !!! (82 – 67 کهف)
  • و بیان رسالت موسی (ع) در برابر بنی اسرائیل است او نه تنها اشتیاق مناجات خدا و شنیدن سخنان حضرت حق بی قرارش ساخته «کلیم الله» بلکه مشتاق رضای خدا و شنیدن فرمان اوست . پس برای دریافت قوانین و احکام الهی و رسیدن آن به قومش عجله می کند" عَجِلتُ إلیک ربّ لترضی (84 طه)
  • در غیبت موسی (ع) و در روزهای آخر از ده روزی که به سی روز میقات موسی(ع) اضافه شد، قوم موسی نا شکری نموده "ألم یَعِدکُم ربّکم وعداً حسناً" (86 طه) به فتنه سامری و گوساله طلایی او آزمایش شدند و اکثراً نا موفق از این امتحان ولی در محاکمه توسط پیامبرشان، سامری را مقصر جلوه دادند (87-88 طه) و سامری هم گفت : من در آغاز به قسمتی از آثار این رسول پروردگار « موسی» "فقبضت قبضة من اثر الرسول" (96 طه) مؤمن شدم " بصرت بما لم یبصروا " (96 طه) سپس در آن تردید کردم و آن را به دور افکندم " فنبذتها" (96 طه) و به سوی آیین بت پرستی گرایش نمودم و این در نظر من جالب تر و زیبا تر بود " سوّلت لی نفسی" (96 طه) پس مجازات این علّت العلل در دنیا "لا مساس"(97 طه) شد. به عنوان موجودی پلید ونجس و ناپاک که تماس او با بندگان الهی قطع شد و یا به بیماری مرموزی مبتلا شد که تماس با او ابتلا به بیماریِ او را به دنبال داشت و یا دچار یک نوع بیماری روانی به صورت وسواس شدید و وحشت از هر انسانی گردید و البته در وعده عذاب اخروی وی نیز تخلفی نخواهد بود (97 طه) و گوساله هم سوزانده و خاکسترش به دریا ریخته شد تا بت پرستی در میان این قوم ریشه کن گردد. (97 طه) این سرانجام گروهی است که پیروی شهوات کردند. (23 مریم)
  • عده ای هم مؤمن باقی ماندند. سلام بر آنها « السلام علی من اتبع الهدی" (47 طه) خداوند بر هدایتشان می افزاید (76 مریم) " و العاقبة للتقوی" (132 طه) در " یوم الحسرة" (39 مریم) خداوند بهشت را به بندگان پرهیزکار خود به ارث می دهد. بهشتی که در آن لغو و بیهوده ای نمی شنوند و جز سلام در آن سخنی نیست و هر صبح و شام روزی آنان مقرّر است (63 – 61 مریم) و البته ورودشان به شفاعت کسانی بوده که خداوند به آنان اجازه داده و به گفتار شان راضی بوده است. (109 طه) و پس از عبور از پل صراط در جهنم (71 مریم) تا قدر نعم الهی در بهشت در نزد آنان بیشتر باشد. و اما زیانکارترین مردم در اعمال ، ورودشان به دوزخ حتمی است ، آنهایی که تلاشهایشان در زندگی دنیا گُم و نابود شده با این حال می پندارند کار نیک انجام می دهند. (104 – 103 کهف)

1)     حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بیان حق خویش در جریان غصب فدک که هدیه رسول خدا (ص) به ایشان بود، " وآت ذی القربی حقّه" (26 اسراء) به آیه " و ورث سلیمان داوود"(16 نمل) که به مفهوم همین آیه سوره مریم است ، استدلال نمودند.

دنیا عالم اثر موثر است . اگر بخواهیم بفهمیم گرسنگی ناشی از روزه اثر خودش را گذاشته یا نه ، باید ببینیم آیا از شیهه ناک دست می کشیم یا خیر؟
اثر اولیه جوع این است که دست از شبهه بکشیم این برای انسان معرفت می اورد و عامل می شود که انسان صابر هم بشود. " صبر در مقابل گناه"
روزه باعث خودداری از شهوات است؛ شهوت جنسی، شهوت طعام، شهوت قدرت....
جلسه پنجم سخنان استاد شجاعی پیرامون نقش انسان در شب قدر:

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.
01
همزمان با بیست و یکم تیرماه روز ملی «عفاف و حجاب» زنان و مردان مسلمان و روزه‌دار تهران با برپایی تجمعی گسترده ، بار دیگر ضمن ارزش نهادن به حجاب زن مسلمان ایرانی، خواهان اقدامات قانونی علیه هرگونه مظاهر فساد و بی‌بند و باری در جامعه شدند. شرکت‌کنندگان در این تجمع با سر دادن شعارهای اعتراضی در رابطه با بی حجابی و بدحجابی اعتراض خود را نسبت به این موضوع اعلام کرده و برخورد مسئولان را با بدحجابان و بی‌حجابان خواستار شدند.
این تجمع که سومین گرد همایی در زمینه عفاف و حجاب در سال جاری محسوب می شود (31 فروردین‌ماه در حوزه علمیه مروی - دومین تجمع 17 اردیبهشت ماه در میدان فاطمی که مطالبه از وزارت کشور بود و برنامه امروز در پارک ملت که مطالبه از صدا و سیما و دیگر مسئولان فرهنگی بود.) در راستای احیای فرهنگ امر به معروف و نهی ازمنکر است.به امید روزی که جلوه ایران اسلامی با حجاب کامل زنان متدین و با ایمان در جهان درخشان گردد.

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

امام علی (علیه السلام):

خداوند قرآن را فرو نشاننده عطش علمی دانشمندان و باران بهاری برای قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع برای صالحان قرار داده است . قرآن دارویی است که با آن بیماری وجود ندارد . نوری است که با آن تاریکی یافت نمی شود.

نهج البلاغه – خطبه 198

گزیده ای از معارف الهی جزء پانزدهم:

  • از شئون رب العالمین هدایت همه هستی خاصّه انسان است و کتاب هدایت او هم قرآن است، که خود اینگونه به توصیف خویش می پردازد:
ü      از همه معارف در آن جمع است و از هر چیز نمونه ای دارد (89 اسراء- 54 کهف)

ü      هیچگونه کژی در آن راه ندارد (1 کهف)

ü      تحریف نمی پذیرد. " لا مبدل لکلماته" (27 کهف)

ü      ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهای آسمانی دیگر است.

ü      انذار برای کافران و بد کاران و بشارت جهت مؤمنانی که اعمال صالح انجام می دهند. (1 کهف)

ü      به راهی که استوارترین راهها است هدایت می نماید. (9 اسراء)

ü      شفا و رحمت برای مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمی افزاید.(82 اسراء)

ü      بر بنده برگزیده اش پیامبر خدا (ص) به حق نازل شده (1کهف – 105 اسراء) به تدریج و آرام ، جهت اجرای بهتر قوانین آن و نیز ارتباط دائمی پیامبر (ص) با مبدأ وحی و تثبیت قلب حضرت (106اسراء – 32 فرقان)

ü      تأثیر تلاوت آن در اهل علم گریه است وسجده و افزایش خشوع و تنزیه پروردگار(109 – 107 اسراء)

چرا که پیامبر(ص) در ابلاغ وحی در پرتو مقام عصمت الهی ثابت قدم و مصون از انحراف است (75 – 73 اسراء) و خدایش او را به معراج می برد تا روح پرعظمت پیامبر(ص) در پرتو مشاهده آن آیات و بیّنات عظمت بیشتری یابد و آمادگی فزونتری برای هدایت انسانها پیدا نماید.(1 اسراء)تا به جایی که در این زمینه خود را نزدیک به هلاکت می اندازد " لعلّک باخع نفسک" (6 کهف) و پس از حضرت ، اهل بیت گرامی ایشان در چنین جایگاهی قرار می گیرند و ما با پیروی از این رهبران افتخار همراهی با آنان را در سرای دیگر می یابیم (71 اسراء) و در دنیا هم شاکله وجودی ما به رنگ آنان در می آید (84 اسراء) شاکله یعنی هر گونه عادت و طریقه و مذهب و روشی که به انسان جهت می دهد و صورت باطنی و فصل ممیز انسان است زیرا نیت انسان نشانه حبّ و بغض، و حبّ و بغض مبیّن ایمان، و ایمان هم نشان دهنده ی ایده و عقیده ، و عقیده و باور انسان هم شاکله اوست، و شاکله الهی به عنوان آدم " لقد کرمنا بنی آدم" (71 اسراء) تکریم می شود چرا که تربیت یافته رهبران الهی است.

  • چنین بندگانی همراه با کاروان هستی می شوند که می فرماید: "إن من شیء الاّ یسبح بحمده" (44اسراء) و چون می فرماید: "لا تفقهون تسبیحهم" و نیز می فرماید:" کل قد علم صلاته و تسبیحه" (41 نور) یعنی تسبیحی به زبان قال نه حال! و سپس بیان قرآن است در نماز و سجده همه هستی و نمونه هایش هم بیان می گردد. پس اینان تسبیح گوی حضرت حق هستند و بر پا دارنده نمازند. با آدابی که به آن مأمورند (110 اسراء) و شرف و آبروی ایشان هم نماز شب (79 اسراء)
  • این مؤمنان پیرو و همراه پیامبرند و پیامبر(ص) هم به همراهی با آنان که قلبی مملو از محبت و یاد خدا دارند دعوت می شود و البته این همراهی منافات دارد با اطاعت پیامبر(ص) از کسانی که از یاد خدا غافلند و از هوای نفس خویش پیروی می کنند و کارهایشان افراطی است (28 کهف)، وابسته به زینتهای دنیایی اند «مال و فرزندان» (46 کهف) و به کثرت آنان خود را نیرومند می بینند (38- 32 کهف) نه اینکه قدرت و ولایت را از آن حق دانسته " هنا لک الولایة لله الحق" (44کهف) و نعم و نیرو و قوت را هم از ناحیه او !!! " ما شاءالله لا قوة الاّ بالله" (34 – 33کهف) پس پیامبر باید چشمان خود را از آنان برگیرد.
  • و یاد و عبادت خداوند در این مؤمنان قرین احسان به پدر ومادر است (1) که می فرماید: "باید به ایشان نیکویی نموده و اگر یکی از آنان به سن پیری رسید، کمترین اهانتی « اُف گفتن» به آنها نباید روا داشت. بر آنها نباید فریاد زد، بلکه با گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه با آنها سخن باید گفت و نیز باید بالهای تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آورده و .... (23اسراء)
  • در باب سخن گفتن، گفتارشان از علمشان فزونتر نیست و بیش از آنچه می دانند نمی گویند. (36 اسراء) وسخنشان بهترین است؛ « چرا که شیطان به وسیله سخنان ناموزون فتنه و فساد می کند» (53 اسراء) راه رفتنشان بدون تکبر است. (37 اسراء) دستانشان به مال یتیم نزدیک نمی شود. (34 اسراء) حق پیمانه را ادا می کنند. (35 اسراء) از ترس فقر فرزند نمی کشند؛ چرا که خداوند را روزی دهنده خود و فرزندان می دانند. (31 اسراء) به احترام خون انسانها و حرمت شدید قتل نفس یقین دارند. (33اسراء) به زنا نزدیک نمی شوند. (32 اسراء) و در امر انفاق هم نه اهل امساکند (100 اسرائ) نه اسراف و زیاده روی «حد اعتدال» (29 اسراء) چرا که می دانند تبذیر کنندگان و مسرفان برادران شیاطین هستند. (27 اسراء)" اسراف" یعنی خارج شدن از حد اعتدال بی آنکه چیزی را ظاهراً ضایع کرده باشی و اما تبذیر و ریخت و پاش آن است که آنچنان مصرف کنیم که به اتلاف و تضییع بیانجامد.
  • و بدین سان سرانجام مؤمنان «اهل حق» پیروزی است به دلیل ورود صادقانه و صمیمانه در اعمالشان "ربّ أدخلنی مدخل صدق" و ادامه این برنامه تا پایان اعمال " وأخرجنی مخرج صدق" و در کنار آن تکیه بر قدرت پروردگار و اعتماد به نفس و ترک هر گونه اتکاء و وابستگی به دیگران (80 اسراء) پس فرماید: "جاءالحق" (81 اسراء)
  • و باطل و اهل باطل نابود شدنی هستند " زهق الباطل ..." (81 اسراء) چرا که بدیها را طلب می کنند . چشمانشان از دیدن حق نابیناست پس در آخرت هم نابینا و گمراهترند. (72 اسراء) راه نفوذ شیطان را برخود باز گذاشته اند، با صدا آنان را تحریک می کند . لشگر سواره و پیاده اش را بر آنها گسیل می دارد و در ثروت و فرزندانشان شرکت می جوید و آنان را با وعده ها سرگرم می نماید. (64 اسراء) در مقابل راه دریافت پیام الهی را بسته اند و ندای الهی را نمی شوند که خداوند می فرماید: " اگر برگردید ما هم بر می گردیم و امید است پروردگارتان به شما رحم می کند.» (8 اسراء) پس اهل باطل مستحق عذابند . هر چند عذاب الهی پس از اتمام حجّت بر آنان نازل می شود «ارسال رسل و رسیدن پیام هدایت» (15 اسراء)
  • پس به راستی که خداوند بر اساس عدل جزا می دهد . نیت های دنیوی را در دنیا و آنان را که اراده آخرت دارند و برای آن سعی و کوشش می کنند بر مبنای سعی و تلاششان ، و عطای پروردگار از کسی منع نشده است. (20 – 19 اسراء) هر کس نیکی کند به خود نیکی کرده و اگر بدی کند باز هم به خود بدی نموده. (7 اسراء) هر کس هدایت شود برای خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد (15 اسراء)
  • و بالاخره نامه اعمال همه انسانها بر گردنشان آویخته شده و در برابر شان گشوده می گردد و امر الهی به قرائت آن است تا انسان خود حسابگر باشد. (14 – 13 اسراء) به گونه ای دقیق است که گنهکاران می گویند:" لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الاّ احصیها" (49 کهف) و همه اعمال خود را حاضر دیده و پروردگار به هیچ کس ظلم نمی کند.
  • اما از دیگر داستانهای قرآن ، جریان اصحاب کهف است. از آیات عجیب الهی و بیانش هم به حقّ! (13 – 9 کهف) داستان جوانمردانی است (2) که پس از ایمان به ربوبیّت حضرت حق ، به خاطر سختی جدا شدن از همرنگی محیط فاسد (15 کهف) در خواست رحمت الهی و راه نجات نمودند (10 کهف) و خداوند هم در پاسخ دلهایشان را محکم نموده به آنان آرامش عطا نمود. بر هدایتشان افزوده و رحمتش را نیز بر آنان گستراند (13 – 14 – 16 کهف) و به وسیله آنان ثابت نمود وعده رستاخیز حق است و در پایان جهان و قیام قیامت «معاد جسمانی» شکی نیست. (21 کهف) لذا مؤمنان راستین پس از آشکار شدن حقیقت این مؤمنین ، سزاوار دانستند در کنار مدفن آنان مسجد و معبدی ساخته شود تا یاد آنها از خاطره ها نرود و به علاوه از روح پاک آنها استمداد طلبند. (3)
  • بر این مبنا هدف از بیان این داستان علم به تعداد این مؤمنان و مدّت توقفشان در غار که در آگاهی حضرت حق است ، نیست. (22 کهف) بلکه جنبه های آموزنده آن مهم است:
  1. از خلال کیفیت بیان این داستان بر لزوم تکیه بر مشیت الهی و استمداد از لطف او و گفتن « إنشاءالله» واقف می شویم. یعنی نیروی ما از نیروی لا یزال الهی و قدرت ما وابسته به قدرت اوست. (23 -22 کهف)
  2. لزوم بحث منطقی در برخورد با مخالفان درست مثل روش پیامبران (15 – 14 کهف)
  3. هجرت از محیط آلوده هر چند مملو از نعم مادی باشد و تن دادن به انواع محرومیتها (20 کهف)
  4. تقیه به معنای سازنده اش یعنی اختفای موضع واقعی در جاییکه افشاگری بی نتیجه است و حفظ نیرو برای مبارزه و ضربه زدن بر دشمن در موقع مناسب (19 کهف)
  5. عدم تفاوت در میان انسانها در مسیر الله و قرار گرفتن وزیر و چوپان و سگ پاسبان در یک مسیر (18 کهف)
  6. توجه به امدادهای شگفت آور الهی برای مردان حق «چشمان باز و بر گرداندن بدن» (18 – 17 کهف)
  7. دقت در پاکی تغذیه در سخت ترین شرایط که تأثیر در استجابت دعا و صفای قلب انسان دارد.(19کهف)

1. در چهار سوره قرآن نیکی به والدین بعد از مسأله توحید قرار گرفته (83 بقره – 151 انعام – 23 اسراء)

2. نه اینکه جوان بودند بلکه پاک، با گذشت و دارای شهادت و رشادت بودند.

3. عدم نفی این کار در زبان قرآن ردّ اعتقاد وهابیت است در توسل مکتب تشیع به قبور معصومین

رمضان معطر شده است از عطر خوش بوی یاسمن اهل بیت(ع)، از حُسن «حسن» که گام بر گستره زمین نهاده و جهانی را منور ساخته است.
فرشتگان به پای کوبی پرداخته اند و اسحار این شب ها، پیام آور نور و روشنی اند.
در نیمه رمضان، نور حق جلوه کرده است و دومین امام نور، پای بر زمین نهاده و آن را متبرک کرده است.
او امام مجتبی(ع)، سید نجیبان است و به یمن این میلاد، شیعیان علی(ع) از شادی در قالب تن نمی گنجند و شادی نوشان کوثر محبت اویند.
میلاد حسن(ع)، مهر ناامیدی بر پیشانی شب زده و راه روشن «صراط المستقیم» را به همگان نشان داده است.
اینک میلاد خجسته و شکوهمند امام برگزیده، زینت عرش الهی، فرزند جمیل پیامبر است.این عید خجسته برشما محبین اهل بیت مبارک !
حسن یعنی کسی که نوری از زهرا به تن دارد                         جهان، عشق رسول الله و او عشق حسن دارد
                         کرامت می‌کنی هر مستمندی بر درت آید                         که صاحب‌خانه مانند تو باشد، در زدن دارد

روایت شده یکی از کنیزکان امام مجتبی (ع) دسته گلی به حضرت هدیه کرد، امام (ع) به او فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی .أنس او را به این کار نکوهش کرد . امام(ع) فرمود: «أدّبنا الله فقال تعالی: " و إذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها إنّ الله کان علی کل شیء حسیباً "وکان احسن منها اعتاقها»ما تربیت یافتگان مکتب الهی هستیم خداوند فرمود : " هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن تحیت بدهید....." نیکوتر از هدیه او ،آزادی اوست.

حیاة الامام الحسن ج1 ، ص 322 – المناقب ج 4 ، ص 18 – المناقب ابن شهر آشوب ج2 ، ص 23

در یکی از احادیث قدسی خداوند عالم به حضرت موسی می فرماید: "موسی ! من حکمت را در دل خالی قرار می دهم ". حکمت در دلی که از طعام دنیوی پر باشد ، وارد نمی گردد! بخور بخور، چشم را کور می کند تا جاییکه چشم دائم دنبال خوردن است ...
یکی از حکمتهای روزه این است که ما را روز به روز از لحاظ جسمی آب کند و از لحاظ روحی بپروراند و قوی کند.
روزه روده را باریک می کند یعنی انسان کم غذا می شود ، نه اینکه پر خوری کند . انسان باید بفهمد این گرسنگی خواصی دارد و باید آنرا درک کند البته این در صورتی است که انسان بالجدّ گرسنه شود به نحوی که گرسنگی او را از خود بی خود کند در روایت امام رضا - علیه السلام - آمده : " علت روزه این است که مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند . پس فقر آخرت را بچشند و در اثر این گرسنگی و تشنگی عارف و صابر میشوند ....
چهارمین جلسه سخنان استاد شجاعی پیرامون اهمیت شب قدر:

برای دانلود کردن اینجا کلیک کنید.

مختصر درباره ای از ما

مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)
مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا (ع)

دسته بندی ها

حدیث هفته

حدیث 135

حضرت فاطمه سلام الله علیها

فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.

خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.

کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣

بایگانی