اندیشه این عظمت را دارد . چرا این قدر عجله می کنید ؟ خیلی دقت کنید . بزرگ ترین نعمت خدا اندیشه است . حالا خامیِ ما را ببینید که کار را انجام می دهیم ، بعداً در فکر می افتیم که چرا این طور شد ؟پیش از چرا ، بگو ؛ به این علت نمی کنم . یا به این علت ، به این کار خیر اقدام می کنم . آیات شریفه نیز درباره ی تفکر و تعقل بسیار اصرار فرموده است .
آن هایی که می گویند ؛ " ادیان با تفکر و اندیشه خیلی ارتباط ندارند و فقط تعبّد است ." ان شاءلله شوخی می کنند . آن ها می خواهند کمی بچه ها خوشحال باشند ! آیات قرآن سر تا پا تفکر و اندیشه است . این جا حسین(ع) یک کلمه به آن ها می گوید ؛ بیندیشید ، بعداً هم که من در اختیار شما هستم . من نمی خواهم از دست شما فرار کنم . ولی فقط بیندیشید که بعدها یک دفعه تمام دنیا ، شما را زیر رگبار لعنت قرار ندهد ." مهاتما گاندی درتوجیه انقلاب هند گفت :
" ما کاری نمی کنیم . فقط راهی را پیش گرفته ایم که امام سوم شیعیان پیش گرفت (یعنی حسین(ع) ) ."
گاندی پانصد میلیون نفر را حرکت داد و اسم حسین(ع) را هم برده است و تا مدت زمانی روز عاشورا در کشور هند ، تعطیل رسمی هم بود .
آری ، فَاَجمَعُوا اَمرَکُم " کمی فکر کنید ، کمی بیندیشید ." برای انسان ، هر لحظه امکان اندیشه نیست . این طور نیست که اولاد آدم هر کاری که می کند ، در هر لحظه بنشیند و اندیشه ی منطقی داشته باشد . اما در کارهایمان مغز را آماده فکر کنیم ، یعنی این گونه نباشد که بگذاریم حوادث مارا بسازد . وقتی که خودمان را آماده کنیم ، تا آنجا که قدرت داریم ، با اندیشه و با فکر پیش برویم و الّا نمی بایست این چنین نقطه ی سیاه و خجلت آوری در تاریخ بشری نقش ببندد . مخصوصاً اگر این مسأله از نظر تاریخی درست باشد، که به اینها سه روز (از روز هفتم به بعد) آب ندادند. بعضی ها هم می گویند از روز هشتم. واقعاً معنای این عمل چیست؟ ای صاحب نظرانِ علوم انسانی! شما می خواهید درباره چه چیز بحث کنید؟ بشر در این جا چه قیافه ای را می خواهد نشان بدهد ؟ و در آن جا چه قیافه ای می خواهد نشان بدهدکه می گوید یااباعبدالله ، آیا می گویی ما تو را رها کنیم و برویم ؟ امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت ؛ هوا تاریک شده است ، بروید . هرکس دست یکی از اهل بیت مرا و اهل بیت خودش را بگیرد و برود .
من خواهش می کنم [در عبارات زیر] دقّت کنید . یکی از این ها گفت ؛
" یا اباعبدالله ، حتی اگر زندگانی ابدیّت داشت و اصلاً مرگ نبود ، ما پشت این چشم ها شکوهی دیده ایم که نمی توانیم تو را رها کنیم . کجا برویم ؟ ما داریم حق و حقیقت را می بینیم . "
واقعاً آنان بر زمان و دنیا سوار شدند و به فراسوی زمان قدم گذاشتند. کسی که با حقیقت در ارتباط است، برای او هزار سال و میلیارد سال عمر مطرح نیست. حقیقت، مافوق روز و شب و لذّت و اَلَم است، که این ها (یاران حسین(ع)) با یک دیدار به این حال رسیده بودند. آیا نباید ما درباره این ها بحث کنیم؟ ما باید بگوییم، که این استعدادها و سرمایه ها را دارد. به هر حال، گریه ها و احساساتی که در این حادثه بسیار بزرگ به وجود می آید، در جریان است. حتی در قلم خارجی ها هم مشاهده می شود، مثل پطروشفسکی استاد دانشگاه لنینگراد که دربارهء امام حسین و ایران و یا تاریخ اسلام کتابی دارد. امثال این ها با این که شاید اصلاً با دین سر وکار ندارند، وقتی به حسین می رسند، معلوم است که دستشان می لرزد. یعنی در مقابل عظمتِ عجیبی قرار می گیرند، با این که شاید اصلاً مذهب [حسین(ع)] را قبول ندارند. اصلاً خیلی دور از این حرف ها هستند، ولی این را صریح می دانند که در درون حسین(ع) چیزی هست، در آن هنگام نیز قلم آنان می گرید. در حقیقت، آدمی احساس می کند که این قلم، اکنون در حال گریه است، اگرچه کار قلمیِ خودش را انجام می دهد .
انشاءالله ما هم از عزاداران حقیقی امام حسین علیه السلام باشیم.
برگرفته از کتاب حسین پیشرو فرهنگ انسانیت - علامه محمد تقی جعفری
در دومین جلسه بهره مندی از محضر جناب حجة الاسلام والمسلمین رنجبر :
لاف عشق و گله از یار، زهی لاف دروغ عشق بازان چنین ، مستحق هجرانند.
"....چه میشود که انسان راضی شود و در مقام رضا قرار بگیرد.؟ وقتی که انسان به باور برسد. به این ایمان و اعتقاد راه پیدا کند که:
هرچه آن خسرو کند شیرین بود چون درخت تین که جمله تین کند....."
چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن (این دنیایی است که در نظر مولا مذموم است)
عزاداران ، همانند مؤمنان دارای درجات و مراتب مختلفی هستند که هر مرتبه ، درجه و جایگاه عزادار را در نظام انسانیّت و در نزد خداوند و نیز میزان قرب او را به سیّد الشهدا (ع) نشان می دهد .
البته تمامی درجات عزاداری دارای اجر و ثواب الهی است و هر مرتبه خیر و ثوابی را نصیب عزادار می کند .
اما حذف شدن عنصر " معرفت " از عزاداری ها و محوریت مسایل عاطفی، تکیه بر ظواهر و رها کردن فلسفه و حکمت عزاداری ها و بزرگداشت ها ، و نیز تبدیل شدن گریه و سوگواری از یک ( وسیله خوب و کارآمد ) به یک ( هدف اصلی ) موجب شده که این گونه مجالس خاصیّت کارکرد اصلی خود را از دست بدهد .
متأسفانه تحریف ها، روش های ناپسند و بدعت های خطر ناکی که با فلسفه ی عزاداری و روح حماسه ی حسینی در تضاد هستند ، به وجود آمده است . یکی از دلایل عمده و اصلی این گونه روش ها ، بدعت ها و تحریف ها همان متوقف ماندن عزاداری در سطح احساسات و اتّکای محض به گریه و عواطف است . در چنین حالتی گریه کردن و گریاندن – و نه چیز دیگر – انگیزه اصلی عزاداری است و جنبه های حماسی و معرفتی یا اصلاً سهمی ندارند و یا سهمی بسیار ناچیز دارند . زیرا در این حالت بیشتر تشریح چگونگی حادثه ی عاشورا اهمیّت دارد ، نه درس ها و پیام های آن .
بدیهی است که وقتی گریه کردن و گریاندن علت و هدف اصلی عزاداری شد ، شیطان و نفس وسوسه گر در دروغ پردازی و تحریف و نیز اختراع حرکات، روش ها و اشعار نا پسند و غیر منطقی با حقیقت دین و قیام امام حسین (ع) تأثیر گذار هستند .
در این حال بعد عاطفی ، گریه و سوگواری جای حماسه ، عمل و معرفت را گرفته است ، لذا هیچ خطری از این مجالس ، دشمنان امام حسین(ع) و امام زمان (ع) را تهدید نمی کند . به همین علت در طول تاریخ ، طاغوت ها و ستمگران نه تنها از این مجالس ترس نداشتند ، بلکه خود نیز برپایی چنین مجالسی اقدام می کردند تا با عوام فریبی ، باطن زشت و ظلم های خود را در پشت صورت مقدس عزاداری سالار شهیدان بپوشانند .
به جز این دو گروه یعنی دوستان و شیعیان نادان و حاکمان ظالم و مدعی محبت اهل بیت (ع) ، دسته ی سومی نیز از این گونه مجالس کم خاصیّت و تحریف شده سود می برند ، و آن گروه کفار و مستکبرین هستند که از مجالس عزارای حقیقی و بصیرت عزاداران حقیقی ، ضربه های مهلک و کوبنده ای خوردند .
چنین دشمنی با توطئه و دسیسه های مختلف و صرف هزینه های هنگفت سعی در تغییر مسیر عزاداری ها و بزرگ کردن بعد سوگواری و عاطفیِ آن و از بین بردن بعد معرفتی و حماسیِ آن کرده و می کند .
اساساً آنچه عزادار را از مرتبه ی احساسات که مرتبه ی « مشترک » بین مسلمین و غیر مسلمین است ، بالاتر می برد و در گروه عزاداران و شیعیان حقیقی معصومین (ع) وارد می سازد ، صفای باطن و بالا رفتن میزان محبت و معرفت او نسبت به حقایق جهان است .
عزادار در این مرحله با تجلّیات گوناگونی از عظمت امام حسین (ع) و خاندان و اصحابش آشنا می شود . در این حال احساس می کند که ماندن در مرتبه ی سوم او را اشباع و راضی نمی کند و به همین خاطر در این مرتبه عطش و ظرفیّت بیشتری برای درک عظمت محمد و آل محمد (ع ) در خود احساس می کند ، که دیگر توجیه ها و توضیح های مداحان و بعضی گویندگان و نویسندگان که خود نیز در مرحله سوم قرار دارند ، روح تشنه ی او را سیراب و قانع نمی کند ، چرا که آنها به اندازه فهم خود از امام حسین (ع) و سایر معصومین (ع) می گویند و می خوانند ولی عزادار به خوبی و به درستی احساس می کند که حقیقت ، بالاتر از چیزی است که آنها می گویند . در این حال تلاش او برای رسیدن به معرفت جدید و عمق بیشتر آغاز می شود و برای برطرف کردن عطش خود به معرفت جدید و رفع مجهولاتش حرکت می کند .
ادامه دارد....
در این جا قیافه ی بسیار زیبایی از انسان ها می بینیم که باعث امید و نشاط می شود . بشر هنوز می تواند در جاذبه ی خودِ حقیقت قرار بگیرد . هنوز زندگی ماشینی او را به شکل دندانه های ناآگاهِ خود در نیاورده است و واقعاً عظمت را درک می کند . بشر ، حسین(ع) را از تهِ دل می گوید . این واقعیت است . همان جا اگر بپرسید ، آقا یا خواهر ، این که می گویی حسین(ع) ، چرا برای او گریه می کنید ؟ قطعاً به شما با تعجب نگاه می کند ، یعنی این که چه می گویید ؟ یعنی من ، ولو هم ناخودآگاه باشم ، این موضوع در اعماق دل من هست که باید بر حسین(ع) گریه کرد ، البته توضیح خواهم داد که این گریه یعنی چه .
دقّت بفرمایید که آیا درسی بالاتر از این می شود از حسین(ع) فرا گرفت که ما را کشید و به کجا برد ؟
سلام الله علیک یا اباعبدالله ، ارواحنا و ارواح العالمین لک الفداء یا ابا عبد الله .
چون خیلی قابل تصور است که انسان از این ( داستانحسین(ع) ) بالا برود . این ها ، باب الله هستند . درِ بارگاه خدا هستند . منظور درِ فیزیکی نیست . بلکه جاذبه ی حقیقت در ذات این ها ، مارا به طرف خودشان می کشد و به بالا تحویل می دهد . امیدواریم و از روح پاک امام حسین (ع) در این شب های حسینی می خواهیم ، از خدا بخواهد که واقعاً در این اوج گرفتن ، خودش مارا یاری بفرماید .
چشمم برای تو گریه می کند ، ولی نه برای ثواب و پاداش . نمی دانم در جاذبیّت تو چیست که برای تو می گریم . معنایش را هم نمی داند . آیا اشک شوق و اشک اندوه است ؟ آیا اشکی است که برای پایمال شدن حقوق انسان هاست ؟ نمی داند . ولی هر چه هست ، می داند این حسین(ع) است و باید برای او اشک ریخت .
تَبطَلُّ مِنکُم کَربَلا بِدَمٍ وَلا تَبطَلُّ مِنّی بِاالدُّمُوءِ الجارِیَه؟
وَرَدَ الحُسِینُ اِلی العِراقِ وَ ظَنَّهُم تَرَکوُا النِّفاقُ اِذِا العِراقُ کَما هِیَه
" ریگزار کربلا با خون شما رنگین شد ، ولی اشک من به آن سرزمین سرازیر نشود ؟ حسین(ع) وارد عراق شد و گمان می کرد این ها نفاق را رها کرده اند . [ اما ] عراق همان بود که بود . "
این گریه چیست ؟ ما برای چه گریه می کنیم ؟ انگیزه ی ما چیست ؟ نحریک از کجا شروع می شود ؟غالباً شاید بتوان گفت ، نود درصد ، اندوه و مستند به اندوه است . وقتی انسان واقعاً درونش گرفته (کدر و ناراحت ) می شود ،گریه می کند. یعنی چه ؟
چهل هزار نفر [در مقابل حسین(ع) ] جمع شوند ، بدون این که کوچک ترین دلیلی داشته باشند . فقط برای این که یک نفر در شام در شهوت غوطه ور است . حتی توصیه ی پدرش ( معاویه ) را هم مورد توجه قرار نداد . [ معاویه به یزید گفته بود :با حسین(ع) کاری نداشته باش .[ ای هوس باز ! کور نشو که کور خواهی شد . ای شهوت ران ، کَر نشو ! بشنو حرف مرا ، خون علی بن ابیطالب در رگ های این مرد ( حسین(ع) ) در جریان است . با این حال ، ( یزید ) نمی بیند و نمی شنود ...
مطلب ادامه دارد....
حضرت فاطمه سلام الله علیها
فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً مِنَ الشِّرکِ... وَالزَّکاةَ زِیادَةً فِی الرِّزقِ.
خداوند ایمان را پاک کننده از شرک... و زکات را افزاینده روزى ساخت.
کتاب من لا یحضره الفقیه : ج ٣